نشان تجارت - غلامحسین اقمشهئی: بذرهای بحران قبل از ورشکستگی و آسیب سازمانها به عواملی اشاره دارند که به تدریج در سازمان ایجاد میشوند و در نهایت میتوانند منجر به سقوط یا ورشکستگی آن شوند. این بحرانها معمولاً به تدریج شکل میگیرند و در صورتی که به موقع شناسایی و مدیریت نشوند، میتوانند سازمان را در مسیر نابودی قرار دهند. برخی از این بذرهای بحران عبارتند از:
۱. عدمشفافیت مالی: یکی از اولین نشانههای بحران در سازمانها، عدمشفافیت مالی است. زمانی که اطلاعات مالی به درستی مدیریت نمیشود، هزینهها و بدهیها بیش از درآمدها افزایش مییابند و نقدینگی کاهش مییابد، این مسئله میتواند به مشکلات جدی مالی منجر شود.
۲. تصمیمگیریهای ضعیف مدیریتی: مدیران ضعیف یا غیرحرفهای که تصمیمات استراتژیک نادرست میگیرند، میتوانند به تدریج سازمان را به بحران نزدیک کنند. این تصمیمات ممکن است شامل سرمایهگذاریهای نامناسب، ورود به بازارهای نامطلوب، یا مدیریت نامناسب منابع انسانی باشد.
۳. افزایش بدهیهای سنگین: بدهیهای سنگین که سازمان توان بازپرداخت آنها را ندارد، میتوانند فشار مالی قابل توجهی بر شرکت وارد کنند. بسیاری از سازمانها به دلیل وابستگی بیش از حد به وامها و اعتبارات دچار بحران میشوند.
۴. فقدان نوآوری و تطبیق با تغییرات بازار: سازمانهایی که در تغییرات بازار و تکنولوژیهای جدید ناتوان هستند یا نسبت به آنها بیتوجه میمانند، ممکن است به تدریج سهم بازار خود را از دست بدهند و با مشکلات جدی مواجه شوند. عدمنوآوری میتواند باعث عقبماندگی از رقبا و از دست دادن مشتریان شود.
۵. کاهش انگیزه و کارایی نیروی انسانی: نیروی انسانی یکی از مهمترین داراییهای سازمان است. اگر کارکنان از انگیزه کافی برخوردار نباشند یا احساس کنند که سازمان به آنها اهمیت نمیدهد، بهرهوری کاهش یافته و عملکرد کلی سازمان تضعیف میشود. این کاهش کارایی میتواند منجر به افت کیفیت محصولات و خدمات و در نتیجه از دست دادن مشتریان شود.
۶. نقص در سیستمهای کنترل داخلی و نظارت: فقدان یا نقص در سیستمهای کنترل داخلی میتواند منجر به فساد، کلاهبرداری یا سوءاستفادههای مالی در سازمان شود. این مسائل اغلب تا زمانی که به بحرانهای بزرگ تبدیل نشوند، شناسایی نمیشوند.
۷. تمرکز بیش از حد بر رشد سریع بدون توجه به ظرفیتهای داخلی: بسیاری از سازمانها به دنبال رشد سریع هستند، اما اگر این رشد بدون توجه به ظرفیتهای داخلی، زیرساختها و منابع مالی صورت بگیرد، میتواند به مشکلات جدی منجر شود. این رشد ناسالم ممکن است منجر به عدمتوانایی سازمان در تأمین منابع مالی یا مدیریت صحیح پروژهها شود.
۸. بیتوجهی به نیازها و انتظارات مشتریان: یکی از بزرگترین عوامل بحران در سازمانها، نادیده گرفتن نیازها و انتظارات مشتریان است. اگر سازمان نتواند با تغییرات نیازهای مشتریان همگام شود یا به کیفیت خدمات و محصولات اهمیت ندهد، مشتریان خود را از دست داده و در نتیجه دچار بحران مالی میشود.
۹. فرهنگ سازمانی ناکارآمد: سازمانهایی که دارای فرهنگ سازمانی ناکارآمد هستند، اغلب با مشکلات درونسازمانی مانند اختلافات داخلی، عدمهمکاری و ناهماهنگی بین تیمها مواجه میشوند. این مسائل میتواند باعث کاهش کارایی و بهرهوری کلی سازمان و در نهایت منجر به بحران شود.
۱۰. غفلت از مدیریت ریسک: سازمانهایی که به مدیریت ریسک توجه نمیکنند یا برنامههای مناسب برای پیشگیری از خطرات ندارند، بهراحتی در مقابل تهدیدات خارجی یا داخلی آسیبپذیر میشوند. عدمتوجه به ریسکها میتواند بحرانهای ناگهانی ایجاد کرده و سازمان را به سوی ورشکستگی سوق دهد.
نتیجه
بذرهای بحران قبل از ورشکستگی معمولاً به صورت تدریجی ایجاد میشوند و به مرور زمان به بحرانهای بزرگتر تبدیل میشوند. شناسایی زودهنگام این بذرها و انجام اقدامات اصلاحی و پیشگیرانه، میتواند از سقوط و ورشکستگی سازمان جلوگیری کند. بنابراین، مدیران باید همواره وضعیت سازمان را از جنبههای مختلف ارزیابی کرده و اقداماتی را برای جلوگیری از این بحرانها اتخاذ کنند.