کد خبر: ۶۲۰۱۳
۰۷:۰۹ -۱۹ فروردين ۱۴۰۴

ماندگاری نوروز، رنگ‌ها و نمادها

نوروز و هفت سینش شاید کهن‌ترین تصویر برای نمایش فرهنگ ایران در بستر یک جشن ملی باشد، زمانی که دقیق‌تر به اجزای جشن سال نو در فرهنگ و تاریخ ایرانی یعنی نوروز می‌پردازیم، حرکت رنگ‌ها را در اجزا و لباس‌ها و پارچه‌های جامعه‌ی زیستی مردم ایران شاهد هستیم.

ماندگاری نوروز، رنگ‌ها و نمادها

نشان تجارت - مانا یزدانی‌امیری: بستر فرهنگ در یک جامعه به ظرفی می‌ماند که تجربه تاریخی آن جامعه لایه لایه بر روی هم انباشته شده است، آنچه را که می‌خواهد نگه می‌دارد و آنچه که نمی‌خواهد و بر آن جامعه تحمیل شده، پس می‌زند. در هرجامعه و یا در میان مردمان هر کشوری، رنگ‌ها معانی مختلف و گسترده‌ای را معنا می‌بخشند. این رنگ‌ها در نمادها، پارچه‌ها، پرچم، لباس‌ها و بخش‌های مختلفی که قابل نمایش باشند، متبلور می‌شوند.

نوروز و هفت سینش شاید کهن‌ترین تصویر برای نمایش فرهنگ ایران در بستر یک جشن ملی باشد، زمانی که دقیق‌تر به اجزای جشن سال نو در فرهنگ و تاریخ ایرانی یعنی نوروز می‌پردازیم، حرکت رنگ‌ها را در اجزا و لباس‌ها و پارچه‌های جامعه‌ی زیستی مردم ایران شاهد هستیم.

اصلی‌ترین تابلوی تصویری نوروز سفره‌ی هفت سین است، با گشودن معنای برخی از این سین‌ها که تبلور آیینی و سنتی در فرهنگ ایران، و شهودی بیشتر و معنا دارتر دارند، می‌توان حضورشان را در تصویر اقوام مختلف ایرانی، یا لباس‌هایشان و یا جامعه ایران پیدا کرد. شاید بتوان گفت آن چیزی باقی می‌ماند که بتواند در بستر‌های مختلف جامعه حرکت کند و هر آنچه که دارای قید و بند باشد و انعطاف‌پذیر نباشد و نتواند خود را با جامعه به پیش ببرد و انطباق دهد، محکوم به تمام شدن است.

سیب، یکی از المان‌های سفره‌ی هفت سین است، در جای جای بستر کشاورزی فلات ایران، سیب میوه‌ای چهار فصل است. سیب به انواع سرخ، زرد، سبز، و دو رنگ مصطلح به گل بهی (زرد و سرخ) وجود دارد. همین رنگ‌ها در پارچه‌ها و لباس نقاط مختلف ایران گسترده شده است. قرمز تیره رنگ فرش ایرانی، که به قرمز ایرانی شهره است و در فرش دستبافت ایران چشم را می‌نوازد. رنگ پارچه‌ها و لباس‌های یک دست سرخ، یک دست سبز، یا زرد، از شمالی‌ترین تا جنوبی‌ترین نقاط ایران، از شرقی‌ترین تا غربی‌ترین نقاط ایران، در میان اقوام و مردمان ایران پخش است. تور‌های رنگین، دامن‌های چند رنگ سرخ و زرد و سبز. سیب نمادی از زیبایی است و طراوت و تازگی. به ویژه سیب سرخ، شاید کمال زیبایی باشد که سرخ است، و بسیار نماد زنانگی و زندگی است، که گونه و لبانی سرخ دارد. هم این رنگ بر پرچم سه رنگ ایران خوش نشسته است. سرخی که در نوروز هست، در پرچم ایران جایی خوش دارد. در میان هفت سین و از آنجا در بستر رنگ‌ها و لباس‌ها و پوشش آزاد مردمان این سرزمین حرکت می‌کند، و چون اجباری در آن نیست، در هر بستری حرکت می‌کند، تاریخ می‌شود، فرهنگ می‌شود، ماندگار می‌شود.

سیر، این دیگری سپید است یا سفید است. سیر در علم پزشکی نمادی برای سلامتی است. بسیاری از آزمایش‌های پزشکی و درمانی در طول تاریخ پزشکی در ایران با سیر گره خورده است. سفیدی در جای جای ایران، در معماری، در پارچه، در لباس، جشن‌ها و پایکوبی‌ها به نماد برای روشنی، آزادی، پاکی دیده می‌شود. حوض خانه‌ها سفید پوش هستند و عروس سفید پوش. رهایی در سفیدی است و پاکی؛ و سفیدی به صبح می‌ماند که به بند تن نمی‌دهد. در پرچم نیز سفید میانه دار است. سفیدی یعنی تعادل. یعنی گریزان از بند، از تهدید، از اجبار. یعنی بستری برای وصل و وصال. برای سلامتی و بقای این قوم کهن ماندگار.

سبزه، سبز بودن، سبز شدن، سبز ماندن. سبزی و سبزینه ساختن. در بستر هشت هزارساله‌ی تمدن ایران هر آنچه که با زندگی همراه است با سبزی همگام می‌شود، سبز در تمام دوره‌های تاریخی ایران یافته می‌شود، از شکل گیری تمدن‌ها در کنار آب تا کشاورزی تا شالی‌کاری‌ها، از سبز فیروزه‌ای تا لعاب‌های سبز بر روی سفال و سفالینه تا لعاب‌های کاشی‌های سبز تا آنجا که اگر اسلام ایرانی رنگی برای خود بر می‌گزیند، آن سبز است. تا مذهب شیعه که با سبز ایرانی معنا می‌شود. تا معماری اسلامی که در جای جایش لعاب‌های سبز دارد و گنبد‌های سبز. رنگ سبز برای تمام فلات همیشه سبز ایران به قامت طول تاریخ این تمدن دوخته شده است، از قبای سبز تا ردای سبز، از شالیزار‌های سبز تا شاخه‌های زیتون سبز تا نخلستان‌های سبز. از همین‌رو رنگ سبز در انواع پارچه‌ها و رنگرزی تا گنبد مساجد دیده میشود. رنگ سبز در همه جا حرکت می‌کند و در پرچم ایران شاید نمادی برای ایستایی و پایداری باشد.

سکه، رونق هر جامعه‌ای همبستگی با پویایی اقتصاد آن جامعه دارد. تمدن ایران همواره نگاهی ویژه به داد و ستد و رونق اقتصادی داشته که آن را در سکه موجز می‌کرده، جامعه و اقتصادی که دارای رونق اقتصادی است همواره سکه‌ها به عنوان نماینده‌ای از پول آن جامعه دارای ارزش هستند و وقتی که سکه‌ها از ارزش و اعتبار بیفتند، پول اعتبار و ارزشی ندارد. جالب اینجاست که سکه نمادی برای دانش و خرد است که منتج به ثروت و رونق می‌شود. همین سکه تبدیل به زیورآلات شده در گوشواره و گردنبند و پابند و آویز‌های مختلف حرکت می‌کند. سکه به میان پارچه می‌آید، پارچه‌های سکه دوزی شده را تزیین میکند. از پارچه‌های سکه دوزی شده برای خلق انواع لباس از جلیقه و کت تا دامن و قبا استفاده می‌شود. پارچه‌های سکه دوزی شده هم در لباس‌های بومی استفاده دارد، هم در لباس‌های تاریخی تبیین شده و امروز نیز به عنوان موتیفی موجز در پارچه و لباس استفاده می‌شود. پارچه سکه دوزی شده بسیار گران بها و ارزشمند است، زیرا اعتبار سرمایه را در واحد‌های کم به صورت نمادین معنا می‌بخشد. هر دوره‌ای از تمدن ایران، سکه‌ای دارد که آن سکه ارزش داشته و ابزاری برای داد و ستد بوده است. اقتصادی که در آن نتوان با سکه‌هایش داد و ستد کرد، یعنی بی‌اعتبار و بی‌ارزش است. از این‌رو فرش یا پارچه یا ترمه، یا لباسی که سکه دوزی شده، ارزشمند است، چه از منظر هنری و تزئینی و چه از منظر اعتباری و اقتصادی.

دریچه‌ای که می‌توان به آن اندیشید و با نگاهی تازه به تمدن ایران و به جامعه معاصر از آن دریچه نگریست این است که چه چیز شرایط ماندگاری و رشد را در یک تمدن، فرهنگ و جامعه پیدا میکند و باقی می‌ماند. آیا جشن‌ها، رنگ‌ها، هنر‌های مختلف، فرهنگ ایرانی با رویکرد و ابزار دستوری و اجباری به حیات خود ادامه داده و ماندگار شده؟! و یا آنکه با ویژگی حرکت و انعطاف‌پذیری و نوزایی و تبدیل شدن به یک عنصر از بستری به بستری دیگر در دل فرهنگ، هنر و جامعه به حیات خود ادامه داده است. در طول تاریخ تمام تولیدات فرهنگی و هنری و شیوه‌ی زیستی و همچنین استفاده از ابزارآلات زندگی در صورتی که دستوری و اجباری بوده به دوره‌ی محدودی خلاصه شده است. آنچه که باقی مانده و به حیات خود ادامه داده، چه از فرهنگ گرفته چه از هنر، چه از شیوه‌ی زیستی، چه از لباس چه از جشن‌ها و رسوم‌های اجتماعی، آن چیزیست که در دل مردمان یک جامعه جای باز کرده و در طول تاریخ حرکت کرده و در بستر‌های گوناگون با تغییر و انعطاف‌پذیری و نوزایی جای برای خود مهیا کرده است. همین موضوع کوچک دلیل ماندگاری نوروز و رنگ‌ها و نماد‌های فرهنگ ایرانی است.

ارسال نظرات
آخرین اخبار
گوناگون