نشان تجارت - مدتی است تبلیغ چند همسری در کشور آرام آرام در جامعه میخزد و کوشش میکند خانوادهها را به دام بلای تازهای به نام بیاعتمادی و خیانت اما با چهرهای قانونی بیندازند. این چمبره تدریجی بر گلوی خانواده و بهویژه زوجه ابتدا از تبلیغ برای آموزش زندگی در شرایط چند همسری شروع شد و با صحبت از موضوع در صداوسیما بر آن صحه گذشته شد، اما هفته گذشته این تریبون مجلس به عنوان نهاد وکلای آحاد ملت اعم از زن و مرد بود که در راستای ترویج این نوع زندگی غریبه با فرهنگ ایرانی در اختیار نماینده حامی چند همسری قرار بگیرد.
هفته گذشته حسن نوروزی، نایب رئیس کمیسیون قضایی مجلس ایران ضمن دفاع از چند همسری گفته بود: «باید درباره قوانین ازدواج به زندگی پیامبر و امامان دقت کنیم، پیامبر اکرم چندین همسر داشتند، امامان ما هیچ کدام تک همسر نبودند، پس آنها چگونه زندگی میکردند؟» او اما نگفت که اولا بر اساس نگاه مذهبیون هم که موضوع را مورد ارزیابی قرار دهیم باز هم پیامبر و امامان، معصوم و عادل بودند و قطعا شیوه رفتار آنها با همسرانشان بر اساس همین معصومیت و عدالت خدشهناپذیر بود و کدام مردی است که بتواند ادعای داشتن معصومیت و این میزان از عدل را داشته باشد؛ دوم آنکه شیوه زندگی پیامبر و امامان در زمان و مکان خودشان قابل بررسی است اما قطعا انسان امروز نمیتواند در تمام موارد از این شیوه پیروی کند که اگر چنین باشد آقای نوروزی و دیگر هماندیشانش باید لوازم و امکانات امروزی و زندگی به شیوه امروزی خود را کنار گذاشته و به همان شیوه قرنها پیش و در محدوده امکانات موجود در همان روزگار به زندگی ادامه داده و راه قناعت و سادهزیستی به سبک امامان را در پیش گیرند.
به هر روی نمیتوان منکر چالشبرانگیز بودن و حساسیت نسبت به چندهمسری در جامعه ایرانی شد و بهنظر میرسد تنها راهکار برای حل همیشگی این چالش هم وضع قوانینی است که با وجدان عمومی و حقوق انسانی در قرن ۲۱ همخوانی داشته باشد.
اما پرسش اصلی آن است که فلسفه داشتن چند همسر چیست؟ مگر فسلفه اصلی و مهم ازدواج حتی در قرآن لمس حس آرامش در زندگی نیست؟ حال اگر این آرامش با ترویج زندگی چند همسری که در میان زنان ایرانی همواره به چشم خیانت به آن نگریسته شده مخدوش شود آیا میتوان گفت اصول مهم ازدواج بهوقوع پیوسته است. آیا اصولا به اشتراک گذاشتن همسر با سایر افراد میتواند مایه آرامش شود؟ از بعد دیگری هم که به این ماجرا نگاه کنیم این سوال ایجاد میشود که اگر کسی ازدواجی ناموفق دارد چرا از همسرش جدا نشود و به سراغ دیگری رود و اگر همسر و زندگیاش همراه با آرامش است چرا بهدنبال ازدواج با دیگریست؟
اگر به سخنان مردان چند همسر دقت کنید یک «من» بزرگ را در این سخنان میبینید؛ سخنانی مانند « خیلی خوب است یکی به کار خانه میرسد یکی به کار فرزندان، اگر یکی از همسرانم به دلایلی نتواند وظایف زناشویی را انجام دهد همسر دیگر جایگزینش میشود و ...» با سخنانی که در باب لذتبخش بودن زندگیهای چند همسری گفته میشود تنها مسئلهای که به ذهن متبادر میشود لذت جویی و تنوعطلبی هر چه بیشتر در این مردان است و صحه گذاشتن بر این نکته که محور تمام این لذتها مرد خانواده است که در هر وضعیتی نیاز جنسیش برآورده شده و همواره کسانی هستند که امور زندگی او را اداره و او را مانند یک بچه تر و خشک کرده و آرامش جنسی و روحی و ... را برای او فراهم کنند.
اما در پس این معادلات و کامجوییها و آرامشطلبیهای رندانه که جایگاه آن خانواده نیست، سهم و جایگاه زنی که ناچار است همسرش را با دیگری به اشتراک گذاشته و تمام احساسات انسانیش را (که در قاموس برخی مردان غیرت نام دارد) سرکوب کند کجاست؟ سهم زن از کامجویی و لذت و آرامش در زندگی مشترک چیست؟ آیا این نوع نگاه نوعی خشونت نسبت به زنان جامعه نیست؟ خشونتی که زنان را وا میدارد تا خیانت همسر را مورد تایید قرار داده و با لبخندی، خشم خود را فرو خورند.
حقیقتی که امروز وجود دارد این است که تنها صورت کبود و استخوانی شکسته، نشانه مورد خشونت واقع شدن نیست؛ بلکه هر رفتار ، گفتار و قانونی که زن را از حقوق ذاتی و طبیعیاش محروم کرده و خواستهها و نیازهای به حق او را نادیده انگارد لایهای از خشونت علیه زنان است.
اگرچه سخنان نوروزی در باب حمایت از چند همسری جدای از اینکه اظهارنظری شخصی است که باید در مجلسی خصوصی بیان میشد اما این پرسش را نیز به ذهن متبادر میکند آیا اصولا شان مجلس به عنوانی یکی از قوای به شدت تاثیرگذار کشور تا این اندازه پایین آمده که چنین سخنان گزافی در آن گفته شود که افزونبر ترویج خشونت نسبت به زنان به سست کردن بنیان خانواده نیز بینجامد. شاید بهتر باشد این افراد با توجه به جایگاه حساسی که دارند ابتدا معضلات واقعی کشور را مورد بررسی قرار دهند اینگونه شاید برایشان آشکار شود که چگونه تنگنای اقتصادی در کشور و آمار بالای طلاق و کاهش نگرانکننده امید و نشاط اجتماعی و هزاران مشکل دیگر در کشور جولان میدهند و آنچه باید در این نهاد قدرتمند مورد تاکید قرار بگیرد توجه به حل همین مشکلات است و همچنین این نکته بسیار مهم است که این روزها دولتمردان باید بیشتر به فکر ترویج روابط سالم و ازدواجهای پایدار باشند تا رواج چندهمسری بنیان برانداز.
درباره چند همسری و تبعات آن با دکتر احمد بخارایی جامعهشناس و استاد دانشگاه گفتوگو کردیم.
از چهار زاویه میتوان به فلسفه چند همسری در ایران ۱۴۰۰ پاسخ داد؛ ۱- گذشته و تاریخ و فرهنگ ۲- استدلالهای صوری و شکلی؛ مانند وجود بیش از پنج میلیون زن و دختر مجرد در سنین ۳۰ تا ۴۹ سال ۳- کاوش محتوایی و تحلیل عناصر پنهان در فلسفه چند همسری در زمان کنونی؛ مانند باور داشتن برخی مفسرین مذهبی به «خصلت فطری» مردان در تمایل به چند همسر! ۴- پیامد و کارکرد چنین فلسفهای که منجر به فربهتر شدن هرچه بیشتر عدهای ثروتمند که توان داشتن چند زن را دارند میشود. این افراد با این کار زیادهخواهی خود را بر تفاسیر دینی و بر نگاه مبلغین سنتگرای روحانی، متکی و از زنان سوء استفاده میکنند.
او ادامه میدهد: حامیان چندهمسری تاکنون بارها و بارها پاسخ این پرسش را با نگاه نخست دادهاند و به آیات و سیره پیامبر استناد کردهاند. برهمین اساس برای تبیین «علت فاعلی» شکلگیری فلسفه چند همسری در ایران کنونی باید به ریشه فرهنگی و تاریخی این موضوع بپردازیم. این موضوع با استناد به ۱۴ قرن پیش و در بستری ایدئولوژیک مطرح و البته توجیه میشود و امروز را با ۱۴۰۰ سال پیش میسنجند و شبیهسازی میکنند.
به گفته این جامعهشناس این نوع نگاه مربوط به بخشی از مبلغینیست که علاقه دارند با سلفیگری و اصولگرایی جامعه را به عقب برگردانند. در کنار این تفسیر که به شبهجزیره عربستان جایی که زن در آنجا حتی از برده جنسی هم کمتر و در زندهماندنش هم بحث بود و زندهبهگور میشد تعلق دارد، اما فراموش نکنیم در این زمینه نوعی نگاه تاریخی هم وجود دارد و آن نگاه مرد به زن و شکلگیری نظام مردسالاری و تبعیض جنسیتی است که جنبه عرفی و آداب و رسومی در خرده فرهنگها به خود گرفته است. آمیخته شدن این دو نگاه عرفی و دینی در برخی مفسران سبب میشود چنین دیدگاهی بهوجود آید که بخواهند جامعه را به عقب برگردانند.
به باور بخارایی از این دید که این افراد در نهاد قدرت بوده و اینکه نظام ایدئولوژیک دینی و سیاسی با هم پیوند خوردهاند بنابراین توان و امکان آن را دارند که حتی قانون یا تبصرهای برای تشویق به چند همسری وضع کنند، اما دنیای امروز دنیایی نیست که ما بتوانیم با انشا و وضع قانون و توصیه و حکم، مردم و جامعه قرن بیست و یکمی را به کاری مجبور کنیم.
وی ادامه میدهد: اینگونه مسائل دور از واقعیت است. مردم در دنیای کنونی منتظر توصیه و وضع قانون کسی نمیمانند در واقع جامعه راه خود را میرود، در این سالها افکار مردم رشد کرده است و نگاه مرد به زن و بالعکس و نیازهای آنها به هم و فلسفه ازدواج و با هم بودن نسبت به گذشته تغییر کرده است. زنان امروز تنها به دلیل مسائل اقتصادی ازدواج نمیکنند درصورتیکه یکی از نگاههای کسانی که پدیده چندهمسری را مطرح میکنند صرفا اقتصادیست و استدلال میکنند که در کشور بین ۵ تا ۶ میلیون زن مجرد بین ۳۰ تا ۴۹ سال داریم که یا ازدواج نکردهاند و یا مطلقهاند و این افراد نیاز اقتصادی دارند پس باید با پدیده چندهمسری این موضوع را حل کرد. در اصل اینها از کوتاهی نظام رفاهی، پشتیبانی و دفاع از حقوق زنان که میبایست در نظام سیاسی و اجتماعی، تعریف و اجرا میشد سوء استفاده میکنند و با استدلال خود بر نقص دولت اسلامی سرپوش میگذارند.
آنگونهکه این جامعهشناس میگوید این نوع نگاه بسیار ابتدایی و تاریخگذشته است که ما تصور کنیم بخشی از این زنان به دلیل مشکلات اقتصادی تن به ازدواج با مردی دهند که همسر دیگری هم دارد؛ این کار در واقع پایینآوردن شان و مرتبه ازدواج است. در هرم سلسله نیازهای «مازلو» موضوع معیشیت در پایینترین بخش و رده قرار دارد و پس از آن چهار رده دیگر برای رشد انسانها تعریف شدهاست که اگر نگاه تامین معیشتی زنان نسبت به پدیده چند همسری داشتهباشیم به این معناست که زنان را از رشد اجتماعی و بزرگتر شدن و ارتقاء به سطوح بالاتر پاسخگویی به نیازهای انسانی محروم کردهایم و این ستم دوچندان به زنان است. البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که این دولت است که با در اختیارداشتن منابع کشور باید معیشت مردم را تامین کند.
بخارایی ادامه میدهد: نباید فراموش کنیم شمار زنان و مردان در جامعه ما کم و بیش با هم برابر است ، براساس آمار ما در کشور ۵ میلیون زن در سنین ۳۰ تا ۴۹ سال داریم کسانی که بحث چندهمسری را بیان میکنند در این مورد سخن نمیگویند که مردانی که با پدیده چندهمسری از داشتن همسر بازمیمانند باید چه کنند؟ در واقع با این کار مردانی با تمکن و توان مالی سهم مردان دیگر را میربایند که نتیجه آن مردانی با چندهمسر و مردانی بدون همسر است. با این وضعیت در جامعه شاهد نوعی نگاهی استثماری میان مردان خواهیم بود. ازسوی دیگر اگر هدف ما بهراستی ارجنهادن و تکریم زنان است چرا قوانین را تغییر نمیدهیم؟ همه میدانیم بر اساس ماده ۹۰۰ قانون مدنی مجموع زوجههای مردی که از دنیا میرود و حتی فرزندی از او به جای میماند سهمالارثی برابر با یک هشتم دارند و اگر آن مرد چهار زن داشتهباشد یعنی هر زن یک، سی و چهارم از میراث مرد ارث میبرد. کجای این تکریم و عدالت برای زنان است؟
بخارایی در این زمینه میافزاید: در این نوع نگاه به موازات مرد علیه زن، نوعی مرد علیه مرد هم شکل میگیرد، زیرا در شرایطی که تعداد مردان و زنان در جامعه برابر است با چند همسر شدن پولدارها، بسیاری از مردان کمدرآمد بیهمسر باقی میمانند. درواقع ما با نگاه حمایتی از چندهمسری به طبقهای از جامعه که مذهبیون ثروتمندند برتری میبخشیم. اینگونه است که میگویند برخی از مبلغان و مفسران دینی در خدمت نظام سرمایهداریاند.
آیا بهراستی چندهمسری در جامعه کنونی ما به مصلحت خانواده است؟ عرف جامعه ایرانی هرگز زیربار چنین رویکردی نرفته و نمیرود.
این جامعهشناس در این زمینه میگوید: یک مرد در جامعه ما از دید عاطفی حتا نمیتواند پاسخگوی نیازهای یک زن باشد چه رسد به چندین زن. به همین دلیل است که در شهرهای بزرگ شاهد افزایش بیرویه طلاق هستیم و البته طلاقهای عاطفی را هم نباید نادیده گرفت. در مورد عدالت اقتصادی هم تعریف حامیان چندهمسری تنها سیرکردن شکم زنان است. درواقع حامیان چندهمسری آگاهانه و ناآگاهانه سفره رنگین جنسی را برای ثروتمندان تبلیغ و دنبال میکنند و در خیال و اوهام خود به سیره پیامبران و امامان رفتار میکنند!
بخارایی تصریح میکند: مدتهاست کارگاههای مهارتآموزی و موسساتی که در مورد ازدواج فعالیت میکنند تشکیل شده است؛ به جز استدلال نخستی که درباره افزایش شمار زنان مجرد و راهکار آن یعنی چندهمسری ارائه میدهند برهان دیگری را هم مطرح میکنند و از «خصلت فطری» مردان میگویند و در واقع این موضوع را به این شکل توجیه میکنند. به این معنی که واژهای محکمهپسند به نام «فطری» انتخاب میکنند و میگویند خصلت فطری مردان است که به سمت چند زن گرایش دارند. از فطرت گفتن یعنی پیوند آن با خدا و پیامبر. تآسفآور است که اینگونه از مفاهیم مذهبی سوءاستفاده میکنند و استدلالهای مغالطهآمیز دارند.
وی تاکید میکند: استدلال دیگری که این افراد ابراز میکنند «نیاز تکوینی» زنان به داشتن شوهر است به این معنی که اگر زنی شوهری نداشته باشد اصلا کامل و انسان نمیشود. این مسئله به کلی باطل است چراکه زن و مرد هر دو انسانند و انسان موجودی اجتماعیست بنابراین هر دو به هم نیاز دارند و در کنار هم است که کامل میشوند نه صرفا زن در کنار مرد و نه برای سیر کردن شکم.
بخارایی ادامه میدهد: از دید من چندهمسری به زیادهخواهی مربوط است و تنها مربوط به «چند زنی» هم نیست. انسانیکه اخلاقمدار نباشد در هر زمینهای میتواند به استثمار طبقه ضعیفتر از خود برخیزد درست مانند نظام سرمایهداری که ثروتمندان، طبقه کارگر را استثمار میکنند. زیادهخواهی جلوهها و نمودهای گوناگون دارد که چندهمسری یکی از آنهاست. دولتمردان ما بهعنوان کسانی که مسئول و مدعی انسانمحوریاند و از انسان خداگونه سخن میگویند و میخواهند انسان را از دنیای غریزهمحوری خارج کنند نباید چنین نگاه ارتجاعی به ماجرا داشته باشند. فراموش نکنیم که صداوسیما بهویژه در شبکه سه، سالهاست برنامههایی با محوریت چندهمسری دارد گویی میخواهند به هر قیمتی برای مسائل جامعه راهحلی بیابند، راهحلهایی که هیچگونه کارایی و پشتوانه علمی ندارند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در برخی از نقاط کشور چندهمسری وجود دارد، میگوید: ۱۵ درصد از زنان در سیستان و بلوچستان و ۷ درصد از زنان در استان هرمزگان بیان کردهاند که شوهرشان همسرهای دیگری دارد. ویژگی این دو استان چیست که پدیده چندهمسری در آنها وجود دارد؟ آیا این دو استان به علت فرهنگ کمتر توسعهیافته دچار این معضل نشدهاند؟ در برخی مناطق این استانها نگاه مرد به زن همچنان همان نگاهیست که در عرف جوامع عقبمانده وجود داشته و میگوید زن باید از شوهرش تمکین کند. همانگونه که میدانید «تمکین» معانی فراوان و گستردهای دارد که همه جوره میتوان تفسیرش کرد و در این میان «زن» مورد هجوم مرد واقع میشود. البته این همان ماده ۱۷ قانون حمایت از خانواده است که به مرد اجازه میدهد درصورت تمکیننکردن زن، همسر دوم بگیرد و جالب هم اینجاست که زن نخست هم حق طلاق ندارد. نظام سیاسی در ایران با مدیریت کلان فرهنگی میبایست در دهههای گذشته به تحول فرهنگ و اصلاح نگرش در مناطق کمتر توسعهیافته میپرداخت نه آنکه تلاشش برای گسترش چندهمسری باشد.
وی خاطر نشان میکند: مردانی که به نام کمک اقتصادی در پی چندهمسریاند در واقع بهدنبال لذتجویی مداوم از زنان گوناگونند و هدفی جز این ندارند. اما در این میان آیا کسی هم به فکر زنان و خشونتی که به آنها رواداشته میشود، است؟ یا این موضوع هم مانند بسیاری دیگر از مسائل و قوانین کشور به سود مردان و از نگاه آنهاست؟ در چندهمسری تنها کسانی که متضرر شده و احساساتشان به بازی گرفته میشود زنان بهعنوان نیمی از افراد جامعهاند.
در چندهمسری به تنها مسئلهای که وقعی نهاده نمیشود فرزندانیست که در اینگونه خانوادهها بهدنیا میآیند و رشد میکنند. فرزندانی که بهگفته بخارایی اگر پدر و مادری نداشته باشند از نظر روانی سالمتر میمانند تا داشتن چنین خانوادهای.
این جامعهشناس توضیح میدهد: فرزندانی که در اینگونه خانوادهها به دنیا میآیند با نوعی حس انتقامجویی، بزرگ میشوند چرا که پدر خود را همیشه بهعنوان کسی میبینند که نتوانسته نیازهای خانواده و به ویژه مادرشان را حل کند و به جای حلکردن موضوع و به تفاهم رسیدن با او برای ادامه زندگی یا حتی جدایی و طلاق، صورت مسئله را پاک کرده و همسر دیگری اختیار کرده است. چنین پدری برای همیشه تخم کینه را در فرزندش میکارد.
برخی با بیان اینکه شمار زنان بدون همسر در جامعه افزایش پیدا کرده است میگویند چندهمسری میتواند مانع از بروز فساد و فحشا شود. درصورتیکه این موضوع نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه به مشکلات خانواده هم میافزاید.
در خانواده ایرانی اصل بر تک همسریست. بهراستی کسانیکه از چندهمسری میگویند و از آن حمایت میکنند بهتر است فرزند دختر خود را در چنین جایگاهی تصور کنند آیا راضی میشوند که دامادشان چند همسر داشته باشد؟ آیا خواهان اینگونه زندگی برای دخترشان هستند؟