نشان تجارت - محمد آیتی: روز گذشته استقلال در دومین بازی خود در مرحله گروهی سطح دو آسیا، مقابل تیم گمنام المحرق بحرین آن هم در تهران شکست خورد تا با صفر امتیاز از دو بازی و به واسطه شکست هفت بر یک مقابل الوصل امارات به انتهای جدول بچسبد.
بازی فوقالعاده ضعیف و بیبرنامه آبیهای پایتخت کاری کرد که دروازهبان حریف، شب سادهای را پشت سر بگذارد و در نهایت تنها چیزی که به جا ماند، غم هواداران و قصه تکراری عذرخواهی بازیکنانی بود که انگار بویی از تعصب نبردند.
اما فارغ از ناکامی استقلال در آسیا و لیگ برتر که در آن از پنج بازی تنها شش امتیاز دشت کرده، مدیریت فشل و مجازیمحور این باشگاه پرطرفدار است.
وضعیت این روزها و حتی این سالهای استقلال خیلی شبیه مدیریت اقتصادی کشور است. بدون تردید نقطه برجسته هر دو مدیریت، شعارهای توخالی است که فقط روز به روز فضا را تنگ و تاریکتر کرده و باعث شده دیوار بیاعتمادی با سرعت بالا برود.
در کشوری زیست میکنیم که بسیاری از تصمیمگیران تنها به گذشتههایی دل خوش کردند که هر چه جلوتر آمدیم، خاطراتش هم رو به فراموشی رفته است.
متعدداً و مکرراً شنیدهایم که مدیران ارشد تیم ملی فوتبال ایران بر جایگاه والای فوتبالی کشور در آسیا که در خیلی از مقاطع با رتبه یک روبهرو بوده است، تاکید کردند، اما کمتر شجاعت به خرج دادند تا بگویند این پُز دادنها، بیمایه است، زیرا دهههاست که تیم ملی قهرمان آسیا نشده، دهههاست که تیم ملی امید راهی المپیک نشده و دهههاست تیمهای باشگاهی در آسیا به عنوان قهرمانی دست پیدا نکردند.
در کشوری زیست میکنیم که ورزشگاه آزادی به عنوان بزرگترین سرمایه فوتبالی کشور، سالها در دست تعمیر است و اساساً معلوم نیست زمان آمادهشدن آن چه وقت هست و همین موضوع باعث شده هم آبرویمان در سطح بینالمللی برود و هم استقلال و پرسپولیس به این واسطه روز به روز در مسیر افت قرار بگیرند.
چطور میتوانیم از چشمانداز ۲۰ ساله در مدیریت کشور سخن بگوییم که قرار بود در سال ۱۴۰۴ در منطقه و جهان، حرفهایی را در بالاترین سطح داشته باشیم، اما نه در ساخت یک ورزشگاه شکیل که در تعمیر و بازسازی استادیوم آزادی هم سالها گیر افتادهایم.
واقعاً این روزهای نه فقط استقلال، بلکه فوتبال باشگاهی و ملی ما خیلی شبیه به مدیریت اقتصادی کشور شده است. از اوایل دهه ۹۰ هر وزیر اقتصادی که روی کار آمده، قول بهبود شرایط را داده، ولی هرچه جلوتر رفتیم، تنها چیزی که برایمان به جا ماند، سفرههایی بود که روز به روز بیرنگتر شد. در این ۱۰، ۱۵ سال اخیر، کم نبودند افرادی که افتخار مدیریت استقلال را به دست آوردند و با شعارهای پرزرق و برق و عوامفریبانه، قولهایی به هواداران دادند، اما در میدان عمل فقط روی اعصاب میلیونها نفر رفتند و با کلی بدهی و پرونده باز، از باشگاه خارج و به ادامه زندگی شخصی خود پرداختند.
در کشوری که اقتصاد آن به صورت جزیرهای اداره میشود و دائماً بین وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی بر سر نرخ ارز دعواست، چه انتظاری میتوان از مدیران فوتبالی داشت که گاهاً چاه ویل یک بنگاه اقتصادی در اختیارشان است، اما دریغ از ذرهای نتیجه و دستاورد.
هرچند حرف راجع به استقلال زیاد است، اما اکنون باید درباره این روزهای استقلال و مدیریت آن سخن گفت. امروز علی تاجرنیا، چهرهای تمامسیاسی، همهکاره آبیهای پایتخت است. اولین پرسش این است که اگر تاجرنیا در ستاد مسعود پزشکیان فعال نبود و در ادامه محمد شریعتمداری، مدیرعامل هلدینگ خلیجفارس نمیشد، فکر کسی به سمت تاجرنیا برای مدیریت استقلال میرفت؟ تاجرنیا به معنای واقعی یک مدیر مجازیمحور است که از سر خوشحالی به واسطه قرار گرفتن در سمت مدیریت استقلال، خیلی از اصول مدیریتی را به ورطه فراموشی سپرده است.
آقای تاجرنیا! دوره کریخوانی برای تیم حریف گذشته است و اگر این روند در تیم مقابل هم صورت میگیرد، قابل نکوهش است. شما برای توییتزدن و گرفتن چهار تا «بهبه و چهچه» مدیر باشگاه نشدهاید که به جای درمان ریشهای مشکلات استقلال بگویید توییتهای من مورد توجه واقع میشود.
انتخاب احساسی سرمربی تیم و انتقال گرانقیمت بازیکنان بنجل خارجی که حتی از یک کنترل ساده توپ هم درمانده هستند، نه تنها مسیر پاسخگویی را باز کرده که اگر غیرتی باشد باید راه محاکمه شما را هموار کند.
ساپینتو با کدامین کارنامه موفق در استقلال دوباره به این باشگاه بازگشت؟ واگذاری قهرمانی در حساسترین شرایط لیگ آن هم با شکست در برابر رقیب سنتی، شکست دوباره به پرسپولیس در فینال جام حذفی و اخراجها و محرومیتهای مکرر از کنار زمین، سیاهیهای کارنامه یکساله این مرد پرتغالی در استقلال بود، اما به واسطه تبلیغات احساسی و اینکه کشور در بحران جنگ است و این مرد حاضر است به ایران بیاید، یک سال دیگر از عمر هواداران را به بطالت گذراندید.
در حال حاضر هم روی موج رسانهای سوار شدهاید تا با زمزمههای بازگرداندن فرهاد مجیدی به استقلال بر عمر خود در باشگاه بیفزایید تا به لطف و مدد چنین رویکردهایی، خشم هواداران فروکش کند، غافل از آنکه خانه از پایبست ویران است و شما در بند نقش ایوان هستید.
کارشناسان زیادی در کشور معتقدند که ریشه مشکلات اقتصادی ایران، سیاسی است که البته بخش عمدهای از نابسامانیها به این موضوع برمیگردد و از قضا، امروز مشکل استقلال هم، تفکر سیاستزده و مجازی است که با فوتبال سنخیتی ندارد.
آقای تاجرنیا! دوران عکس یادگاری و آوردن اسمها و افرادی به باشگاه که روزگاری سرشناس بودند، اما امروز هیچ حرف و داشتهای برای ارائه ندارند، گذشته است. پولهایی که برای قرارداد افرادی مثل سیدورف، جنپو، نازون و... پرداخت کردید و در ادامه دیدیم که هیچ چیزی به فوتبال استقلال اضافه نشد، پولهایی است که از جیب مردم در سختترین دوران تحریمها رفته است و باید با تاسف بگویم هم چوب را خوردیم و هم پیاز را. کاش همه شماها از فردا در باشگاه نبودید تا روزگارمان سیاهتر از این نمیشد.