نشان تجارت - وقتی دانشگاه میرفتم فقط تابستانها و تعطیلات کریسمی میتوانستم پیش خانوادهام برگردم. در این زمانها از معاشرت با یک دوست خیلی عزیز واقعاً لذت میبردم. ما همدیگر را از زمان دبیرستان میشناختیم و به او مثل خواهر کوچکتر نداشتهام نگاه میکردم. سال دوم دانشگاه که بودم یک بار با من تماس گرفت و گفت عاشقم است. میخواست رابطهی صمیمانهتری را با هم شروع کنیم.
حسابی شوکه شده بودم. اصلا نمیدانستم چرا چنین حسی به من پیدا کرده است. از من خواست که در مورد این موضوع فکر کنم و بعد تابستان که به خانه برگشتم درمورد آن بیشتر حرف بزنیم.
باقی آن ترم درگیر این فکر بودم که چه باید بکنم. یک شب وقتی در خوابگاه تنها بودم، یک نفس عمیق کشیدم و چند تا سوال خیلی مهم از خودم پرسیدم که باید به آنها جواب میدادم ولی همیشه از آن طفره میرفتم. اینکه آیا منم همان احساس را به او داشتم؟ اینکه دوست داشتم با او رابطهی نزدیکتری را شروع کنم؟
با حفظ آرامش و سوال کردم از خودم توانستم صدای درونیام را بشنوم. شروع یک رابطه برای ترس از دست دادن دوستیاش در حق هر دو ما عادلانه نبود و باعث میشد هر دو با یک دروغ بزرگ زندگی کنیم.
آن تابستان برایم خیلی سخت بود. وقتی احساس واقعیام را به او گفتم، معلوم بود که ناراحت شده است. ولی وقتی فهمیدیم که اینقدر برای هم ارزش قائل بودهایم که با هم صادق باشیم، دوستیمان نجات پیدا کرد.
تا امروز گاهی به این فکر میکنم که اگر به جای سوال پرسیدن از خودم از سر ترس واکنش میدادم چه اتفاقی برای زندگیام میافتاد.
اینجا برایتان سی سوال آوردهام که میتواند کمکتان کند به درک بهتری از رابطهتان برسید و بفهمید کجاهای آن خوب است کجاها مشکل دارد و چرا. یادتان باشد هیچ پاسخ درست یا غلطی برای این سوالها وجود ندارد، فقط کافی است با خودتان صادق باشید.
اگر به دنبال درک بهتری از رابطهتان هستید، بهترین منبع درون خودتان است. فقط باید از دادن جواب صادقانه به این سوالها نترسید. به جوابها و خودتان اعتماد کنید.
آیا کاملاً به هم اعتماد دارید؟
آیا به نیمهی گمشده اعتقاد دارید؟ اگر اینطور است فکر میکنید نیمهی گمشدهی همدیگر هستید؟
دفعهی آخری که به هم گفتید «دوستت دارم» کی بوده؟ اگر مدت زیادی است که این جمله را به هم نگفتهاید دلیلش چیست؟
از میزان صمیمت بینتان رضایت دارید؟
چقدر کنار هم میخندید؟
آیا فکر میکنید برای رابطهتان ازخودگذشتگیهایی کردهاید؟ آیا این ازخودگذشتگیها دوطرفه بوده است؟
آیا وقتی به او فکر میکنید لبخند میزنید؟
اگر طرفتان به نظر دیگران جذاب برسد احساس ترس میکنید؟
آیا فکر میکنید طرفتان بزرگترین حامی شماست؟
با دیدگاههای طرفتان درمورد مسائل مالی مرافق هستید؟
آیا از وقت گذراندن کنار دوستان و خانواده او لذت میبرید؟
آیا هر کدام از شما در بحثها و مشاجرات از کوره در میروید؟ چرا برای ادامه پیدا کردن رابطهتان از این عصبانیتها گذشتهاید؟
وقتی طرفتان بعد از مدتی غیبت به خانه برمیگردد چه حسی دارید؟
آیا او بهترین دوست شماست؟
آیا رازی برای خود دارید که اگر طرفتان بفهمد ممکن است از دستش بدهید؟
فکر میکنید طرفتان شما را قبول دارد؟
کی فهمیدید که عاشق شدهاید و فکر میکنید نسبت به این موضوع چه حسی دارید؟
آیا بهترین و بدترین شرایط همدیگر را دیدهاید؟
آیا تابهحال به خیانت فکر کردهاید؟ چرا؟ چرا نه؟
آیا از فکر کردن به آیندهی مشترک با او هیجانزده میشوید؟
آیا فکر میکنید رابطهتان یک رابطهی واقعی است؟
آخرین قرار عاشقانهتان با هم کی بوده؟
اگر طرفتان دوستانی از جنس مخالف داشته باشد، اذیت میشوید؟ چرا؟
آیا باورها و اعتقادات همدیگر را میپذیرید؟
آخرین باری که درمورد آیندهی مشترکتان با هم حرف زدید کی بوده؟ آیا با هم موافق بودهاید؟
فکر میکنید میتوانید بدون به زبان آوردن کلمهای با هم ارتباط برقرار کنید؟
شادترین خاطرهای که با هم دارید چیست؟ بدترین آن؟ خاطرات خوبتان بیشتر بوده یا خاطرات بدتان؟
چه چیز باعث میشود رابطهتان را به هم بزنید؟ تابهحال شده با وجود پیش آمدن این اتفاق گذشت کنید و به رابطه ادامه دهید؟
چه حسی درمورد آخرین گفتگوی عمیقی که با هم داشتید دارید؟
آیا عشقتان را به همدیگر نشان میدهید؟ اگر اینطور نیست دلیلش چیست؟