
نشان تجارت - هدی کاشانیان: تورم در اقتصاد مدرن به افزایش پایدار و عمومی سطح قیمتها در یک دوره زمانی مشخص گفته میشود که به کاهش قدرت خرید پول میانجامد. برخلاف افزایش مقطعی قیمت برخی کالاها، تورم پدیدهای فراگیر است و کل اقتصاد را تحت تأثیر قرار میدهد. در اقتصاد امروز، سنجش تورم با استفاده از شاخصهای قیمتی انجام میشود که مهمترین آنها شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) برای اندازهگیری تغییرات هزینه سبد مصرفی خانوارها و شاخص قیمت تولیدکننده (PPI) برای بررسی تغییرات قیمت در مراحل تولید است.
علاوه بر این، در برخی تحلیلها از شاخصهای دیگری مانند شاخص ضمنی تولید ناخالص داخلی نیز استفاده میشود تا تصویری جامعتر از روند تغییر سطح عمومی قیمتها ارائه شود.
تورم زمانی رخ میدهد که تقاضا برای کالاها و خدمات از عرضه آنها فراتر رود یا هزینههای تولید بهطور چشمگیری بالا برود. این افزایش قیمتها میتواند ناشی از عوامل مختلفی مانند افزایش نقدینگی، کمبود منابع، بیثباتی سیاسی یا تغییرات نرخ ارز باشد. تورم معمولاً بهصورت درصدی از تغییرات سالانه قیمتها بیان میشود. برای مثال، تورم ۱۰ درصدی به معنای آن است که سبد کالاهای مشخصی که قبلاً با ۱۰۰ واحد پولی خریداری میشد، اکنون به ۱۱۰ واحد پولی نیاز دارد.
اندازهگیری تورم با استفاده از شاخصهای آماری صورت میگیرد که هر کدام بنا به هدف تحلیل، کاربرد خاصی دارند. مهمترین این شاخصها شامل شاخص قیمت مصرفکننده، شاخص قیمت تولیدکننده و شاخص ضمنی تولید ناخالص داخلی است.
• شاخص قیمت مصرفکننده (CPI)
این شاخص رایجترین ابزار برای سنجش تورم از دیدگاه خانوارهاست. CPI تغییرات قیمت سبدی از کالاها و خدمات مصرفی مانند مواد غذایی، مسکن، حملونقل و بهداشت را در طول زمان اندازهگیری میکند. دادههای مورد نیاز برای محاسبه آن از طریق نظرسنجیهای میدانی و جمعآوری قیمتها در بازارهای مختلف بهدست میآید. افزایش CPI نشاندهنده کاهش قدرت خرید مردم است و بر برنامههای بودجهبندی شخصی تأثیر مستقیم دارد.
• شاخص قیمت تولیدکننده (PPI)
برخلاف CPI که بر مصرفکننده متمرکز است، PPI تغییرات قیمت کالاها در مراحل اولیه تولید را ردیابی میکند. این شاخص شامل قیمت مواد اولیه، کالاهای نیمهساخته و محصولات نهایی قبل از ورود به بازار مصرف است. تحلیلگران از PPI برای پیشبینی روند آینده تورم مصرفی استفاده میکنند، چراکه افزایش هزینههای تولید معمولاً پس از مدتی به قیمت مصرفکننده منتقل میشود.
• شاخص ضمنی تولید ناخالص داخلی (GDP Deflator)
این شاخص گستره وسیعتری از قیمتها را پوشش میدهد و تغییرات قیمت تمام کالاها و خدمات تولیدشده در یک کشور را انعکاس میدهد. برخلاف CPI و PPI ،GDP Deflator شامل کالاهای صادراتی و وارداتی نیز میشود و برای ارزیابی تورم در سطح کلان اقتصادی کاربرد دارد. محاسبه آن از تقسیم تولید ناخالص داخلی اسمی بر تولید ناخالص داخلی واقعی بهدست میآید.
تورم بر اساس سرعت و دلایل شکلگیری به دستههای مختلفی تقسیم میشود. تورم خزشی با نرخ کمتر از ۱۰ درصد سالانه، تورم متوسط بین ۱۰ تا ۲۵ درصد و تورم بالا بالای ۲۵ درصد طبقهبندی میشوند. هایپرینفلیشن یا تورم فزاینده که در آن نرخ تورم به بیش از ۵۰ درصد در ماه میرسد، معمولاً ناشی از بحرانهای شدید سیاسی یا فروپاشی سیستم پولی است.
عوامل ایجاد تورم نیز متنوع هستند. تورم تقاضایی زمانی رخ میدهد که تقاضای کلی اقتصاد از ظرفیت تولید فراتر رود. از سوی دیگر، تورم هزینهای ناشی از افزایش قیمت مواد اولیه مانند نفت یا دستمزدها است. بیثباتی نرخ ارز نیز بهویژه در اقتصادهای وابسته به واردات، میتواند فشار تورمی شدیدی ایجاد کند.
تورم کنترلنشده میتواند پیامدهای مخربی برای جامعه داشته باشد. کاهش قدرت خرید، بهویژه بر گروههای کمدرآمد که بخش عمده درآمدشان را صرف مواد اولیه میکنند، تأثیر شدیدتری دارد. افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم، دسترسی به اعتبار را محدود کرده و رشد اقتصادی را کند میکند. از سوی دیگر، تورم پایین یا منفی (کاهش قیمتها) نیز میتواند نشانه رکود اقتصادی باشد و سرمایهگذاری را کاهش دهد.
مدیریت تورم نیازمند ترکیبی از سیاستهای پولی، مالی و ساختاری است. بانکهای مرکزی با تنظیم نرخ بهره و کنترل نقدینگی، نقش کلیدی در تعدیل تقاضای کلان دارند. کاهش هزینههای دولت و بهبود کارایی بخش مالیاتی نیز میتواند فشارهای تورمی ناشی از کسری بودجه را کاهش دهد. در کنار این اقدامات، افزایش تولید داخلی و کاهش وابستگی به واردات باعث تعدیل عرضه کالاها در بلندمدت میشود.
محاسبه تورم با چالشهایی همراه است. تغییر الگوهای مصرف مردم، کیفیت کالاها و خدمات و تفاوتهای منطقهای میتواند دقت شاخصهای آماری را تحت تأثیر قرار دهد. برای مثال، اگر قیمت گوشیهای هوشمند به دلیل پیشرفت فناوری کاهش یابد، آیا این کاهش باید در شاخصهای تورم منعکس شود؟ پاسخ به چنین پرسشهایی نیازمند روشهای آماری پیچیده و بهروز است.
اعتماد عمومی به دادههای تورم مستلزم شفافیت در روشهای محاسبه و انتشار بهموقع آمارهاست. کشورهایی که دادههای اقتصادی خود را بدون دخالت سیاسی منتشر میکنند، موفقتر در مدیریت انتظارات مردم و بازارها هستند. استقلال بانکهای مرکزی و استفاده از استانداردهای بینالمللی در تهیه آمار، گامی ضروری برای کاهش عدمقطعیت در تصمیمگیریهای اقتصادی محسوب میشود.