نشان تجارت - بحران مسکن در تهران طی سالهای اخیر دچار تغییرات بنیادینی شده است. اگر در اواخر دهه ۹۰ دغدغه اصلی زوجهای جوان اجارهنشین، پسانداز برای خرید خانهاول بود، امروز تمرکز آنها بر تأمین مالی اضطراری برای پرداخت اجارهبهای ماهانه است. بررسیهای میدانی دنیای اقتصاد نشان میدهد که با سطح فعلی اجارهبها در پایتخت، حدود ۶۷ درصد از حداقل دستمزد زوجین صرف هزینه مسکن میشود و با اضافه شدن هزینه خوراک، این رقم به بیش از ۹۰ درصد میرسد. این فشار مالی باعث شده مستاجران بسیاری از هزینههای ضروری زندگی مانند پوشاک، سفر، تفریح و حتی درمان را از سبد مصرفی خود حذف کنند.
این وضعیت دو پیامد مهم اقتصادی و اجتماعی دارد: نخست، کاهش توان مصرفی خانوارها در بازارهای مختلف که مانع رشد اقتصادی و تقویت درآمد میشود؛ دوم، تداوم فقر مسکن و کاهش کیفیت زندگی. دادههای رسمی نشان میدهد که تهران بیشترین جمعیت اجارهنشین کشور را دارد و در نتیجه، بالاترین هزینه اجارهنشینی نیز به ساکنان این شهر تحمیل شده است. بهطوریکه حدود ۹۶ درصد از حداقل دستمزد یک زوج تهرانی صرف خوراک و مسکن میشود.
بر اساس شاخص اجاره مسکن، میانگین اجارهبهای پیشنهادی در تهران در ابتدای مهر ۱۴۰۴ به حدود ۴۵۰ هزار تومان به ازای هر متر مربع رسیده است. این رقم نسبت به ماه قبل تقریباً بدون تغییر باقی مانده و نشاندهنده ثبات نسبی در بازار اجاره است. با این حال، این ثبات بیشتر ناشی از کاهش قدرت خرید مستاجران و انتظار طولانی موجران برای اجاره ملک است تا بهبود شرایط اقتصادی. در مناطق منتخب تهران، میانگین اجاره ماهانه حدود ۲۰ میلیون تومان و مبلغ پول پیش نزدیک به ۵۹۵ میلیون تومان برآورد شده است. کاهش جزئی در مبلغ ودیعه پیشنهادی از سوی موجران نیز به همین دلیل صورت گرفته است.
در مناطق جنوبی تهران، اجارهبهای ماهانه بهطور متوسط ۱۱.۶ میلیون تومان است که باعث میشود مستاجران این مناطق حدود ۷۰ درصد از درآمد ماهانه خود را صرف خوراک و مسکن کنند. با این حال، فشار اقتصادی همچنان بالاست و بسیاری از مستاجران برای تأمین پول پیش، اقدام به فروش داراییهایی مانند خودرو کردهاند؛ داراییهایی که پیشتر بهعنوان پسانداز برای خرید خانهاول در نظر گرفته میشد.
فردین یزدانی، کارشناس اقتصاد مسکن، تأکید میکند که برای تحلیل دقیقتر، باید سهم هزینهها از کل درآمد خانوار در نظر گرفته شود، نه صرفاً بر اساس حداقل حقوق. طبق مطالعات سال ۱۴۰۳، حدود ۸۰ درصد از درآمد خانوارها صرف خوراک و مسکن میشود، ۹ درصد برای سلامت و تنها ۱۰ درصد برای سایر نیازها باقی میماند. این وضعیت نشاندهنده فشار شدید هزینهها نسبت به درآمدهاست و حتی هزینههای درمان نیز با صرفهجویی همراه شدهاند.
در نتیجه، بسیاری از نیازهای زندگی مانند تفریح، سفر، پوشاک و لوازم خانه از سبد مصرفی خانوارها حذف شدهاند و استانداردهای زندگی بهطور مستمر در حال افت هستند. این شرایط تنها یک معنا دارد: فقر. فقر مستاجران هر سال عمیقتر میشود و پیامدهای اجتماعی گستردهای مانند افزایش بزهکاری، خشونت خانوادگی، طلاق، مشکلات روانی و مهاجرت به مناطق حاشیهای را به همراه دارد.
از منظر اقتصادی نیز، کاهش قدرت خرید و نبود امکان پسانداز باعث افت تقاضا در بازارها و کاهش فعالیت کسبوکارها میشود. این چرخه معیوب، درآمد خانوارها را کاهش داده و آنها را در دور باطل تورم و رکود گرفتار میکند. بحران مسکن در تهران دیگر فقط یک مسئله ملکی نیست؛ بلکه به بحرانی چندوجهی تبدیل شده که زندگی، سلامت و آینده اجتماعی شهروندان را تحت تأثیر قرار داده است.