نشان تجارت - متاسفانه در سالهای گذشته، کشورمان شاهد یک معضل اجتماعی در قالب ایجاد مزاحمت برای سازمانهای مهم خدماترسان نظیر آتش نشانی و یا اورژانس بوده است. گاه و بیگاه شاهدیم که در فضای مجازی نیز عدهای این مساله را مایه مضحکه و شوخی قرار میدهند.
البته که شمار قابل توجهی از جامعه شناسان و روانشناسان نیز در سالهای گذشته با تمرکز بر این مساله، سعی در واکاوی آن داشتهاند و بر آن بودهاند که توضیح دهند براستی چه محرکهایی سبب میشوند تا یک فرد رفتارهای ضداجتماعی در قالب ایجاد مزاحجمت برای سازمانهای مهمِ خدمترسان را از خود نشان دهد. با این همه، به تازگی شاهد ثبت یک رکورد تازه و البته نگرانکننده در این حوزه بودهایم. ماجرا از این قرار است که "محمد اسماعیل توکلی" رئیس سازمان اورژانس تهران در موضع گیری معناداری که ۲۱ اسفندماه سال جاری ایراد شده گفته است که ظرف هفته اخیر، ۱۰ هزار مورد مزاحمت تلفنی برای سازمان اورژانس استان تهران ثبت شده است.
موضوعی که به اذعان وی یک رکوردزنی تازه در حوزه مذکور محسوب میشود. برخی منابع اعلام کردهاند که بر اساس ارزیابیهای انجام شده، یک نفر به تنهایی بیش از دو هزار بار برای اورژانس تهران ایجاد مزاحمت کرده است. آمارهایی که صرفا یک معنا را به ذهن متبادر میکنند و آن هم این است که عدهای با رفتارهای ضداجتماعی خود با جان انسانها بازی میکنند.
با این همه، انتشار این قبیل آمارها که البته تازگی هم ندارد و ثبت رکوردهای تازه در این رابطه، اصل موضوع را به نسبت قبل نگرانکنندهتر میکند و با ۴ نکته و پیام مهم همراه است که توجه به آنها ضروری به نظر میرسد.
یکی از نگرانکنندهترین رفتارهایی که افراد در حوزه مسائل اجتماعی میتوانند از خود نشان دهند، اتخاذ رویکردهای اتمیستی و یا فردگرایی افراطی و بریدن از بقیه جامعه است. به بیان سادهتر، افراد خود را از جامعهای که به آن تعلق دارند جدا تصور میکنند و حی بعضا به دنبال ضربه زدن به آن نیز هستند و گاهی رفتارهای خود در این عرصه را سرگرمکننده نیز در نظر میگیرند.
وقتی این روحیه مخرب در انسانها شکل میگیرد، تا حد زیادی آنها را نسبت به تبعات و پیامدهابی اقداماتشان بیتفاوت میکند و در عین حال، حساسیت حداکثری آنها در رابطه با صرفا منافع خودشان را تشویق و ترغیب میکند. البته که برخی جامعه شناسان این تصور را دارند که تفوق رویکردهای اتمیستی به یک معضل جهانی در اقصی نقاط دنیا تبدیل شده با این حال، وقتی این رفتارها ماهیت مخرب خود را در قالبهایی نظیر ایجاد مزاحمت تلفنی برای نهادهای خدمترسان نظیر اورژانس به نمایش بگذارند، میتوانند به شدت خطرناک باشند.
نباید از یاد ببریم که رفتارهای مخرب از سوی انسانها همواره تابعی از آنچه آنها از جامعه خود میگیرند، نیستند و گاهی اوقات این رفتارها صرفا بازتابی از بیماریهای روحی و روانی آنها هستند. به بیان ساده تر، انسانها دچار مشکلات فکری و روانی هستند که این مشکلات یکی از نمودهای عینی خود را در قالب رفتارهای ضداجتماعی و به طور خاص ایجاد مزاحمت برای سازمانهایی نظیر اورژانس به نمایش میگذارند. اگر از این زاویه به موضوع بنگریم، این قبیل افراد بیمار هستند و باید روند درمانی مختص به خود را طی کنند.
برخی جامعه شناسان تاکید میکنند که ریشه برخی رفتارهای غیرمسوولانه افراد را باید در سنین کودکی آنها و بعضا رفتارهای غلط پدر و مادر جستوجو کرد. در واقع، اهمیت دادن به جامعه و عدم ستیز با همنوعان گزارهای است که گاه به صورت وراثتی از همان دوران کودکی به افراد منتقل میشود و در نهایت در سنین نوجوانی یا بزرگسالی، نمودهای عینی خود را در جامعه به نمایش میگذارد. مساله مهم این است که افرادی که در این زمینه از اختلال روانی رنج میبرند، عمدتا خود را بیمار نمیدانند و همانطور که پیشتر هم گفته شد، هیچ توجهی به تبعات مخرب و ویرانگر اقدامات منفی خود نیز ندارند.
اینکه برخی افراد از جنبه سرگرمکننده برای سازمانهایی نظیر اورژانس ایجاد مزاحمت میکنند، صرفا ناشی از برخی اختلالات روانی و فکری نیست. بلکه یکی از نکات مهم در این رابطه این است که آنها به طور محسوسی تبعات اقدام خطرناک خود را حس نمیکنند و به بیان دیگر، بحرانزایی که از سوی آنها ایجاد میشود برایشان ملموس نشده است.
شبیه به این مساله را برخی صاحب نظران معتقدند که میتوان در مورد بحران آب و الگوی مصرف برخی افراد مشاهده کرد. بله در تلویزیون و دیگر رسانهها بسیار از بحران آب گفته میشود با این حال، چون وقتی افراد شیر آب خانه خود را باز میکنند میتوانند آب را با فشار بالا دریافت کنند، به هیچ وجه بحرانیبودن وضعیت کمبود آب در کشور را حس نمیکنند.
حال در مورد ایجاد مزاحمت برخی افراد برای سازمان اورژانس نیز با وضعیتی مشابه رو به رو هستیم. برخی افراد صرفا به ماجرا نگاه سرگرمی دارند، اما به این فکر نمیکنند که همین حرکت به اصطلاح سرگرمکننده آنها میتواند جان یک انسان را به خطر بیندازد. از این رو، آنها با نوعی فقر فرهنگی شدید به ماجرا مینگرند و کاملا ناآگاهانه، خلق فاجعه میکنند.
اگرچه مسوولان امر گاه و بیگاه از رکوردزنی ایجاد مزاحمت برای سازمانهایی نظیر اورژانس سخن میگویند، با این حال، یکی از موضوعاتی که سبب میشود این روند منفی از رکوردزنیها ادامه یابد این است که دستگاههای قانونگذار نیز به نحوی جدی در این حوزه ورود نکردهاند و قوانین بازدارنده لازم را به تصویب نرسانده و اجرایی نکردهاند. وقتی ایجاد مزاحمت تلفنی جان انسانها را به خطر میاندازد، چرا نباید برای مقابله با آن قوانین سختگیرانه و سختتری را به اجرا گذاشت؟ چرا نباید با خاطیانی که جان انسانها را بیهوده و از سرِ ناآگاهی و یا بیماری فکری به خطر میاندازند، برخورد شود؟
از این منظر، به نظر میرسد که اصل این چالش هنوز از سوی قانونگذاران نیز به خوبی مورد شناسایی قرار نگرفته است و الا در مواجهه با آن، باید شاهد تغییر در رویکردها و ایجاد قوانین بازدارنده میبودیم. از یاد نبریم که در مساله ایجاد مزاحمت تلفنی برای سازمانهایی نظیر اورژانس، صرفا با جان افراد بازی نمیشود بلکه کلی وقت و هزینه این قبیل نهادها نیز بیهوده هدر میرود که این روند به هیچ عنوان قابل قبول نیست.
از این رو، اتخاذ رویکردهای جدید در رابطه با مساله مذکور و در عین حال بهره گیری فعال از دیدگاههای جامعه نخبگانی در این حوزه، از جمله الزاماتی است که هر چه سریعتر باید به سمت آن حرکت شود.