نشان تجارت - حضور محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیسجمهور، در نشست داووس و گفتوگوی صریح فرید زکریا با او، چنان که قابل پیشبینی بود؛ واکنشها و حملات مخالفان سیاسی دولت را در پی داشت. علاوه بر حملات معمولی که در رسانههای تندرو جناح راست همچون کیهان و ایتا و فعالان این طیف در توئیتر انجام گرفت، برخی روزنامهها و رسانههای جناح راست که به نیروهای جدیتر این جریان منتسب هستند، نیز در یادداشتها و تیترهای شماره دیروز خود بخشهایی از مصاحبه ظریف را زیر سوال بردند و او را به «کشاندن اختلافات سیاسی داخلی به سطح بینالمللی» متهم کردند.
البته، حملات تندروها امر تازهای نیست. آنان از همان ابتدای کار دولت از هر ابزار و امکانی سود جستهاند تا ظریف را حذف و برکنار کنند؛ رویکردی که گرچه هدف مستقیم و اعلامی آن، ظریف است؛ اما هدف پنهان و اعمالی و نهایی آن، کلیت سیاست تنشزدایانه دولت و شخص رئیسجمهور چه در حوزه سیاست داخلی (وفاق) و چه در حوزه سیاست خارجی (مذاکره) است.
در واقع، ظریف از منظر مخالفان رادیکال دولت، اسم مستعار پزشکیان است که با هدف کاهش هزینههای عملیاتی و انسجامبخشی به بدنه هواداران و حامیان، بهجای شخص رئیسجمهور، معاون راهبردی او را هدف میگیرد. این درحالی است که رویکرد کلی این جریان، در جهت از بین بردن معدود فرصتهای موجود و بستن اندک روزنههای باقیمانده برای گشایش روابط با جهان تعریف میشود.
چنانکه حتی در دولت سیزدهم نیز، هرچه میتوانستند کردند تا مانع از توافق یار غار سابق خود (علی باقری) با طرفهای غربی شوند و با رویاپردازیهایی از قبیل «زمستان سخت اروپا»، فرصت تاریخی توافق در تابستان ۱۴۰۱ را سوزاندند و کشور را به نقطه بحرانی امروز کشاندند. بنابراین، حملات تکراری تندروها ارتباط خاصی به مصاحبه ظریف-زکریا ندارد و اگر نشست داووس و این مصاحبه هم نبود، حملات و فضاسازیهای ماههای گذشته به بهانهای دیگر تداوم مییافت و تحرکات و تجمعاتی از قبیل برنامه دیروز در میدان پاستور، سازماندهی و پیگیری میشد.
نکته مهم در واکنشها به مصاحبه اخیر ظریف، نه حملات تکراری طیف رادیکال که نقد رسانهها و فعالان جدیتر جناح راست است؛ همان طیفی که خود را «بازوی میانه اصولگرای پروژه وفاق» تعریف میکند و از ابتدای دولت پزشکیان نیز، با وجود فرازونشیبها و پیوستوگسستها در موضع حمایت تلویحی از دولت و همراهی نسبی با رئیسجمهور باقی مانده است. رؤسای دو قوه مقننه و قضائیه و نیروها و رسانههای همسو با آنان، نمادهای اصلی این گرایش در جناح راست محسوب میشوند.
نقد جدیتر به مصاحبه ظریف نیز در روزهای اخیر از سوی این طیف صورت گرفته است؛ با این استدلال که ظریف نباید مسائل و اختلافات سیاسی داخلی را در مصاحبهها و مجامع بینالمللی طرح کند. اما آیا واقعاً ظریف چنین کرده است؟ آیا چنان که منتقدان مدعیاند، معاون راهبردی رئیسجمهور از فرصت و تریبونی بینالمللی برای اهداف سیاسی داخلی و جناحی سود جسته است؟ برای پاسخ به این پرسش، خوب است بخش مورد نقد مصاحبه ظریف را عیناً بازخوانیم:
فرید زکریا: آیا این نشان نمیدهد همانطور که رئیسجمهور اسرائیل گفته است که تندروهایی که معمولاً بهعنوان کسانی که سیاستهای امنیتی اصلی را کنترل میکنند شناخته میشوند، به افرادی مثل شما اعتماد ندارند؟ آنها میخواهند سیاستگذاری کنند و آنچه شما در مکانهایی مثل داووس میگویید برایشان اهمیتی ندارد، چون در واقع این آنها هستند که امور را مدیریت میکنند.
ظریف: در واقع، اینطور نیست؛ چون من اینجا هستم. اگر آنها مدیریت کارها را در دست داشتند، طبق دیدگاهشان، من حتی اجازه نداشتم در خیابانها قدم بزنم، نهفقط خیابانهای داووس، بلکه حتی خیابانهای تهران! اما این نشان میدهد که ایران یک جامعه تکصدایی نیست. ما صداها و دیدگاههای مختلفی داریم و نمیتوانیم آنها را سرکوب کنیم. در برخی جاها، زمانی صداهای پیشرفت را خاموش میکردند و در زمانی دیگر، صداهای سنتی را. اما ما این کار را نمیکنیم! صداهای پیشرفت، صداهای – من این برچسبها را دوست ندارم –، اما صداهایی که طرفدار سیاستهای بازتر هستند، بسیار فعالند. صداهایی که مخالف ما هستند، نیز بسیار فعالند. آنها در انتخابات میبازند، در انتخابات میبرند. در آخرین انتخابات ما باختیم. در این انتخابات ما برنده شدیم، اما رقابت بسیار نزدیکی بود. برای اولینبار در زندگیم که کار «داخلی» انجام دادم، در این کمپین بود. مجبور شدم از شهری به شهر دیگر برای رئیسجمهور پزشکیان، در آن زمان کاندیدا پزشکیان، کمپین کنم و من میدانم، با تمام وجودم احساس کردم که این یک رقابت سخت بود. یک رقابت واقعی، با یک انتخاب واقعی. اگر امروز به جای رئیسجمهور پزشکیان، رئیسجمهور جلیلی داشتید، ممکن بود یک جنگ در منطقه داشته باشید. (به نقل از ترجمه کامل متن فارسی مصاحبه/ منتشرشده در کانال معاونت راهبردی ریاستجمهوری).
تأملی در پرسش زکریا و پاسخ ظریف، نشان از آن دارد که مسئله پرسشگر (به نمایندگی از جهان غرب که آن را به جملهای از مقام اسرائیلی هم مستند میکند)، نه یک جناح یا جریان سیاسی که کلیت نهاد حکومت و ساختار سیاسی ایران است. پرسش زکریا معطوف به نفی کلیت نظام سیاسی است و مبتنی بر این رویکرد که حضور یا عدمحضور نیروهای میانهرو در ساختار سیاسی، تفاوتی در روندهای تصمیمگیری و تصمیمسازی ایجاد نمیکند.
در واقع، پرسش زکریا همان گفتار نیروهای طرفدار تحریم/ عدمشرکت یا منفعل در انتخابات (بهویژه دوره اخیر ریاستجمهوری) است که معتقدند فرقی نمیکند چه کسی رئیسجمهور باشد؛ حتی اگر میزان تفاوت دو کاندیدا در حد «جلیلی/ پزشکیان» باشد. به عبارت دقیقتر، همانطور که در داخل کشور، بخش قابلتوجهی از رایدهندگان ساختار موجود را ناکارکرد و فاقد پتانسیل اصلاح و بهبود تلقی میکنند؛ در خارج از کشور نیز، بسیاری از ناظران و سیاستمداران به این نتیجه رسیدهاند که کلیت ساختار سیاسی ایران فاقد اراده و گرایش لازم برای تغییر رویکردهای خود در قبال نظم بینالملل و مناسبات جهانی و منطقهای است و حتی اگر میانهروها دولت را در اختیار داشته باشند، نقشی بیش از دستکش ابریشمین برای مشت آهنین ایفا نخواهند کرد.
اگر خروجی چنین تصویری از ساختار سیاسی در داخل، کاهش میزان مشارکت سیاسی و پررنگ شدن گرایشهای انفعالگرا یا ستیزهجو در سطح اجتماعی است؛ تقویت چنین تصویری از ساختار سیاسی ایران در سطح بینالملل، پیامدهای خطرناکتر و جدیتری برای کشور در پی خواهد داشت. پیامد چنین تصویری در سطح بینالملل برای ایران، به دو شکل بروز مییابد:
نخست، تقویت گرایشهای حذفگرا در قبال ساختار موجود که ایده «رژیمچنج» نیروهای تندرو آمریکایی و اسرائیلی را تئوریزه و پیگیری میکنند.
دوم، تقویت گرایش و اجماعی خطرناکتر در سطح جهانی که پا را از «رژیمچنج» نیز فراتر مینهد و عملاً در جهت «حذف ایران» از مناسبات منطقهای و جهانی و کنار گذاشتن عملی آن از نقشه مناسبات ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک گام برمیدارد.
اگر رادیکالهای راست تصویر و تصور سادهانگارانه و توهمآلودی از مناسبات جهانی دارند و همانطور که در اواخر دهه۱۳۸۰ تحریم و اجماع جهانی علیه ایران را به هیچ میانگاشتند و کشور را به دام قطعنامههای شورای امنیت انداختند؛ انتظار از نیروهای جدیتر جریان راست این است که از این سادهانگاری دور بمانند و فارغ از هیاهوهای تبلیغاتی، تصویری واقعیتر از روند مناسبات جهانی را مبنای تحلیلها و موضعگیریهای خود قرار دهند.
با چنین رویکردی است که اتفاقاً، سطح این پرسش و پاسخ را باید از مسئلهای سیاسی-جناحی بالاتر برد و از منظر ملی به آن پرداخت. این همان کاری است که ظریف بهقدر بضاعت و امکان و ظرفیت نشست داووس کوشید انجام دهد. او در مواجهه با چنین پیامدهای سهمناکی که تصویری متصلب و تغییرناپذیر از ساختار سیاسی ایران در سطح جهان به همراه خواهد داشت، به کنشگری دست زد و کوشید تصویری ارائه دهد که در آن، ایران یک بازیگر ضدامنیت جهانی و در تعارض با نظم بینالمللی و تحولات سریع آن نیست؛ بلکه دارای ظرفیت و پتانسیل تغییر و انعطافپذیری و سازگاری است.
چنین بود که ظریف برخلاف منتقدانش که پرسش زکریا را در سطح مسئلهای داخلی تحلیل میکنند و پشت صحنه بینالمللی آن را نادیده میانگارند؛ بهدرستی، در جهت تغییر تصویرسازی غالب از ساختار سیاسی ایران برمیآید و در پاسخ خود بهصراحت توضیح میدهد که دموکراسی در ایران کار میکند و مصداق آن هم این است که پزشکیان هم، در «یک رقابت سخت، یک رقابت واقعی، با یک انتخاب واقعی» به ریاستجمهوری رسیده است. ظریف در چارچوب همین رویکرد است که گامی فراتر مینهد و از «پیامدهای واقعی این انتخاب واقعی» برای مناسبات جهانی و منطقهای سخن میگوید. اینکه ظریف از احتمال بروز جنگ در منطقه در صورت انتخاب جلیلی میگوید، نه با هدف «استفاده داخلی از تریبون خارجی» بلکه کاملاً برعکس و با هدف «استفاده خارجی از مناسبات داخلی» چنین سخنی را طرح کرده است.
او با سخن خود، نشان میدهد که اولاً، ساختار سیاسی ایران، یک نظام متصلب، فاقد امکان تغییر و ستیزهجو نیست و ثانیاً، جهان میتواند از فرصت حضور نیروهای میانهرو در دولت برای کاهش سطح تعارض با حکومت سود جوید و الگوهایی مشابه برجام را بار دیگر (و اینبار با حمایت و همراهی ترامپ) بیازماید.
چنین است که نکته ظریف مصاحبه داووس رخ مینماید و روزنهای از امکان تغییر رفتار ایران (ضمن رعایت سیاستها و مواضع مبنایی در قبال اقدامات اسرائیل) را بر روی ناظران و تصمیمگیران و تصمیمسازان جهانی میگشاید. این «روزنهگشایی جهانی» در امتداد همان مسیری است که «روزنهگشایی داخلی» در یکسال گذشته آن را پیمود و از وضعیتی که در آن ساخت سیاسی کاملاً مسدود مینمود؛ فرصت و بستری برای تغییر و بهبود گشود.
از این منظر، «روزنهگشایی» چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی، راهبردی است که میکوشد از کمترین فرصتها، محدودترین امکانات و اندک تریبونهای باقیمانده «برای ایران» سود جوید و سخن گوید و روزن و راهی بگشاید. در چارچوب این راهبرد، ظریف در میانه زمستان سخت ۱۴۰۳ و در نخستین روزهای دولت جدید ترامپ، یکی از ظرفیتهای معدود و محدود موجود برای ایران در سطح جهانی است. همچنان که انتخاب پزشکیان، از اندک فرصتها و روزنههای بازمانده و بازمانده در تابستان ۱۴۰۳ برای ایران بود. با کینه و نفرت، این روزنهها را نبندیم...
منبع: هم میهن