نشان تجارت - میلتون فریدمن یکی از رهبران مکتب اقتصادی شیکاگو، اقتصاددان، آماردان و نویسنده آمریکایی و بعد از جان مینارد کینز از موثرترین اقتصاددان به ویژه در اقتصاد نیمه دوم سده بیستم بود. او مبدع سیاست مانیتاریسم یا پول گرایی شناخته میشود. او به سرمایه داری بازار آزاد اعتقاد داشت و چندین کتاب از جمله سرمایه داری و آزادی را به نگارش درآورد و در سال ۱۹۸۸ مدال آزادی ریاست جمهوری را دریافت کرد. میلتون فریدمن در سال ۱۹۷۶ نوبل اقتصاد را به دلیل پژوهش بر تحلیل مصرف، نظریه و تاریخچه پولی و پیچیدگی سیاست پایدارسازی دریافت کرد. میلتون فریدمن در ۱۶ نوامبر ۲۰۰۶ درگذشت.
ایده مرکزی نظریات میلتون فریدمن
میلتون فریدمن یک اقتصاددان آمریکایی بود که از سرمایه داری بازار آزاد حمایت میکرد. او بنیانگذار مانیتاریسم یا پول گرایی است، یک سیاست پولی فعال که در آن دولتها فقط مقدار پول در گردش را کنترل میکنند. فریدمن در طول جنگ جهانی دوم به مساله مالیات بر درآمد پرداخت و به عنوان مشاور اقتصادی رئیس جمهور ریچارد نیکسون و رئیس جمهور رونالد ریگان فعالیت کرد. او در سال ۱۹۷۶ جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد.
سنین جوانی و تحصیلات فریدمن
میلتون فریدمن در ۳۱ ژوئیه ۱۹۱۲ در بروکلین، نیویورک به دنیا آمد. او پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشگاه راتگرز، مدرک فوق لیسانس خود را در دانشگاه شیکاگو به پایان رساند و دکترای خود را دریافت کرد. در دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۳۵، او به هیئت برنامهریزی منابع ملی ملحق شد و یک بررسی و پروژه از مساله «بودجه و مصرفکننده» انجام داد، موقعیتی که بعداً به کتاب او «نظریه عملکرد مصرف» کمک کرد.
مالیات بر درآمد از نگاه فریدمن
در سال ۱۹۴۱، میلتون فریدمن به وزارت خزانه داری ایالات متحده پیوست و در دو سال اول جنگ جهانی دوم روی سیاست مالیاتی زمان جنگ کار کرد. فریدمن یک بار خاطرنشان کرد که همسرش «هرگز من را به خاطر نقشی که در طراحی و توسعه مالیات بر درآمد ایفا کردم، نبخشیده است.» فریدمن به عنوان بخشی از یک اتاق فکر که کسر مالیات بر درآمد را به عنوان یک اقدام "موقت" برای کمک به تامین مالی جنگ به ارمغان آورد، هرگز ضرورت آن را در زمان جنگ زیر سوال نبرد. این اقدام وی در واقع نخستین بار کسر مالیات از درآمد را برای بودجه آمریکا پیش بینی کرده بود.
فریدمن در مقابل کینز
پس از پایان جنگ جهانی دوم، فریدمن به هیئت علمی دانشگاه شیکاگو پیوست و در سال ۱۹۴۸ استاد تمام شد. فریدمن در دانشگاه چالشهای اقتصادی پس از جنگ را به نظریههای جان مینارد کینز، اقتصاددان بریتانیایی مرتبط میدانست و معتقد بود دولتها باید به اقتصادهای سرمایهداری در دورههای رکود کمک کنند و از تبدیل شدن دوران رونق به تورم بالا جلوگیری کنند. میلتون فریدمن استدلال کرد که دولت باید از اقتصاد دور بماند و اجازه دهد بازار آزاد کار خودش را انجام دهد و به این ترتیب در واقع یکی از متفکرین اصلی کوتاه شدن دست دولت از اقتصاد بود.
فریدمن برخلاف کینز به تمرکز بر تولید و عرضه تاکید دارد و اعتقاد دارد سیاست کینزی مبنی بر دستکاری و مداخله دولت در تقاضای کل نه تنها مشکل بیکاری را حل و فصل نمیکند بلکه تورم و رکود را هم به مشکلات پیشین اضافه میکند. فریدمن این نظریه را مطرح کرد که مردم عادات خرج کردن خود را در واکنش به تغییرات واقعی در درآمد زندگیشان تنظیم میکنند، نه تغییرات موقتی درآمد. در سال ۱۹۵۷، فریدمن با کتابش در مورد مخارج مصرفکننده، نظریهای درباره تابع مصرف ارائه کرد و علیه تفکر کینزی به کار برد.
میلتون فریدمن و دیگر اقتصاددانان در مکتب شیکاگو چندین جایزه نوبل در علم اقتصاد را به خاطر کارشان در برچیدن مفاهیم کینزی از جمله جایزه فریدمن در سال ۱۹۷۶ برای دستاوردهایش در زمینههای تحلیل مصرف، تاریخ پولی و تئوری نشان دادن پیچیدگی سیاست تثبیت به دست آوردند.
نظریه میلتون فریدمن درباره پول گرایی
فریدمن که به عنوان رهبر مکتب اقتصاد پولی شیکاگو تلقی میشود، بر اهمیت حجم پول به عنوان ابزار سیاست دولت و تعیین کننده چرخههای تجاری و تورم تاکید دارد. نظریه پول گرایی او پیشنهاد کرد که تغییرات عرضه پول اثرات فوری و بلندمدت دارد. میلتون فریدمن و آنا شوارتز در کتاب خود با عنوان تاریخ پولی ایالات متحده در سال ۱۹۶۳ استدلال کردند که این سیاست پولی بود که منجر به رکود بزرگ شد، نه شکست سرمایه داری بازار آزاد. فریدمن با بررسی یک قرن سیاست پولی در طول دوران رکود بزرگ به این نتیجه رسید که فدرال رزرو عامل اصلی رکود بوده است، زیرا عرضه پول را بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۳ بیش از یک سوم کاهش پیدا کرده است. این انقباض باعث سقوط شد. در واقع پول گرایی یک نظریه اقتصادی پولی است که بر نقش دولتها در کنترل مقدار پول در گردش تمرکز دارد.
میلتون فریدمن که در ابتدا از استاندارد پشتوانهای طلا حمایت میکرد، به سمت سیاست پول سخت حرکت کرد که در آن مقدار پول در گردش با همان سرعت رشد اقتصادی کشور افزایش مییابد. میلتون فریدمن در راستای مخالفت خود با تفکر کینزی، نسبت به توافقنامه برتون وودز اعلام بیزاری کرد.
هنگامی که سیستم کینزی در دهه ۱۹۷۰ تحت رکود تورمی قرار گرفت، دانشگاهیان شروع به جدی گرفتن سیاستهای ضد تورم فریدمن کردند. پول گرایی راه حلهای کینزی را تحت الشعاع قرار داد و عملاً این سیاستهای فریدمن بود که جای سیاستهای کینزی را در دولت و دانشگاه میگرفت.
آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو، مشاهده کرد که سیاستهای فریدمن زمانی مورد توجه قرار گرفت که مشخص شد اجماع کینزی، که از دهه ۱۹۳۰ به خوبی عمل کرده بود، نمیتواند رکود تورمی دهه ۱۹۷۰ را توضیح دهد. در سال ۱۹۷۹، پل ولکر، رئیس فدرال رزرو، سیاستهای پولی فریدمن را اجرا کرد. سیاستهای فریدمن مورد حمایت رئیس جمهور رونالد ریگان در ایالات متحده و نخست وزیر مارگارت تاچر در بریتانیا تبدیل شد.
نظریه میلتون فریدمن درباره درآمد دائمی
همانطور که پیشتر اشاره شد، فریدمن اعتقاد داشت که مشکل اصلی در نظریه کینز این است که تصور میکند مخارج مصرف کننده براساس درآمد جاری تنظیم میشود؛ درحالیکه براساس نگاه فریدمن مخارج مصرف کننده بر اساس درآمد بلند مدت تنظیم میشود. کینز همچنین اعتقاد داشت که وقتی درآمد افزایش پیدا میکند، نسبتی از درآمد کاهش و نسبت بیشتری پس انداز میشود. این درحالی است که چند سال بعد از کینز این موضوع با اعداد و ارقام تحقیق و مشخص شد که این نگاه کینز اشتباه بوده است و نسبت پس انداز در چندین دهه در ایالات متحده تقریباً ثابت بوده است که این موضوع نظریه فریدمن را بیشتر تایید میکرد؛ بنابراین در واقع مخارج به درآمد انتظاری آینده بستگی دارد.
توجه به این مسأله که مخارج به درآمد انتظاری آینده بستگی دارد، به توضیح این واقعیت کمک کرد. هرگاه درآمد شخصی افزایش مییابد، او احتمالاً انتظار دارد که پرداختهایش در آینده افزایش یابد و در نتیجه برای مصرف آینده، پسانداز میکند. اگر تلاشهای دولت برای ایجاد درآمدهای اضافی به افزایش مخارج منجر نشود (و افراد این درآمد اضافی موقتی بپندارند نه دائمی)، سیاست مالی اثر اقتصادی اندکی خواهد داشت.
کنترل نقدینگی و تورم در نگاه میلتون فریدمن
فریدمن یکی از اقتصاددانانی بود که متغیرهای پولی و حجم نقدینگی باید در تناسب با نرخ رشد اقتصادی قرار بگیرد. فریدمن اعتقاد داشت که تورم بیکاری را کاهش نمیدهد بلکه دوره رکود به دنبال خواهد آورد. به نظر فریدمن، مهمترین عامل ایجاد تورم، رشد سریعتر حجم پول نسبت به مقدار واقعی تولید کالاها و خدمات است.