
نشان تجارت - چند وقت پیش بود که در فضای مجازی چرخ می زدم، نگاهم به پستی افتاد که یک خانم خیاط ادعا کرده بود تنها شغلی که هوش مصنوعی نمی تواند جای آن را بگیرد، «خیاطی» است. کنجکاو شدم و از چت جی پی تی سوال کردم: «آیا هوش مصنوعی در زمینه خیاطی می تواند تغییر ایجاد کند؟» آن هم با تایید ادعای خانم خیاط، این پاسخ را به من داد: «با گسترش هوش مصنوعی در سالهای اخیر، بسیاری از مشاغل سنتی دستخوش دگرگونی شدهاند؛ از حسابداری و ترجمه تا طراحی و فروش. اما در میان این موج تحول دیجیتالی، برخی حرفهها همچنان به عنوان «قلعههای انسانی» شناخته میشوند؛ عرصههایی که خلاقیت، احساس، ظرافتِ انسانی و لمس واقعی، جایگزینیناپذیرند. یکی از این حرفهها، خیاطی است».
درست است که هوش مصنوعی در زمینه «خیاطی» حرفی برای گفتن ندارد، اما باید توجه داشت که هوش مصنوعی امروز در طراحی لباس و مدیریت تولید پوشاک، نقش پررنگی دارد. برخی از کاربردهای آن شامل موارد زیر است:
-طراحی الگوریتمی لباسها با استفاده از دادههای ترند جهانی و سلیقه مشتریان.
-تولید خودکار الگوها و بهینهسازی مصرف پارچه با نرمافزارهای هوشمند.
-پیشبینی مد آینده بر اساس تحلیل تصاویر شبکههای اجتماعی.
-مدیریت انبار و زنجیره تأمین از طریق یادگیری ماشینی برای کاهش ضایعات.
با این حال، تمام این پیشرفتها در حیطه صنعتی و انبوهسازی پوشاک است. جایی که خیاطیِ هنری و شخصی – با تماس مستقیم دست و پارچه – همچنان قلمرو انسان باقی مانده است.
چند ویژگی بنیادین خیاطی، جایگزینی کامل آن را ناممکن میسازد:
نقش لمس انسانی: پارچه، بافت، بُرش و دوخت نیازمند تجربه حسی و ظرافتی است که ماشین نمیتواند حس کند.
خیاط ماهر تنها با چشم لباس را نمیبیند، بلکه آن را “احساس” میکند. این توانایی لمسی برای تصمیمگیری در لحظه حیاتی است:
نیروی کشش و کشسانی: پارچههای مختلف (مانند ابریشم نازک، مخمل سنگین یا جین کشسان) واکنشهای متفاوتی به سوزن و نخ دارند. هوش مصنوعی میتواند نیروی مورد نیاز برای دوخت یک ماده خاص را از طریق سنسورها تخمین بزند، اما درک عمق تأثیر آن بر ظاهر نهایی لباس نیازمند درک حسی است.
تنظیم سوزن و فشار: تعیین زاویه دقیق سوزن یا تنظیم کشش نخ در یک پارچه جدید یا ترکیبی، اغلب یک فرآیند آزمون و خطای سریع مبتنی بر تجربه است که توسط دادههای قبلی قابل کدگذاری کامل نیست.
خلاقیت شخصی و ارتباط انسانی: خیاط با مشتری گفتوگو میکند، سبک و بدن او را درک میکند و لباس را نهفقط برای بدن، بلکه برای شخصیت او میدوزد- چیزی که هوش مصنوعی هنوز در سطح احساسی قادر به انجامش نیست.
اصالت هنری و روح در کار: لباس دستدوز، هویت دارد. الگوهای هوش مصنوعی عمدتاً به «شباهت» میرسند نه «اصالت».
یک لباس دستدوز، حامل روح و هویت انسانی است. این موضوع به ویژه در مد لوکس و لباسهای سفارشی اهمیت مییابد:
امضای هنرمند: جزئیات ظریف مانند نوع دوخت دکمه، دوخت نهایی لبهها ، یا گلدوزیهای دستی، امضای هنرمند خیاط است. این امر ارزش نمادین و احساسی لباس را افزایش میدهد.
مقاومت در برابر تکرار کامل: اگرچه هوش مصنوعی میتواند صدها هزار نسخه از یک طرح را تولید کند، اما توانایی آن در خلق یک اثر “اصیل” که ریشه در تجربه زیسته هنرمند دارد، زیر سؤال است.
حالا به نظر شما چه مشاغل دیگری هنوز از دسترس هوش مصنوعی خارجاند؟
تلاشهای هوش مصنوعی برای تصرف مشاغل، اغلب بر حوزههایی متمرکز است که مبتنی بر تکرار، تحلیل دادههای زیاد (Big Data) یا انجام کارهای فیزیکی پیشبینیپذیر باشند. خیاطی در دسته مشاغل نیازمند «هوش عملی و شهودی» قرار میگیرد. حتی اگر روباتهایی با دقت نانومتری توسعه یابند، هزینه توسعه، نگهداری و برنامهنویسی این ماشینها برای تقلید از ظرافتهای خیاطی شخصیسازی شده بسیار بالاتر از حفظ نیروی انسانی ماهر خواهد بود.
با وجود پیشرفتهای چشمگیر، برخی فعالیتها نیازمند ویژگیهای خاص انسانی هستند:

در عصر هوش مصنوعی، تنها مشاغلی پایدار خواهند بود که در مرز میان هنر و انسانیت حرکت میکنند. در جهانی که همه چیز دیجیتالی شده است، ارزش «آنچه با دست ساخته شده» افزایش مییابد. این پدیده مشابه احیای علاقه به کتابهای فیزیکی در مقابل کتابهای الکترونیکی است. لباس دستدوز به یک دارایی لوکس و بیانیهای از احترام به هنر تبدیل میشود. خیاط دیگر صرفاً یک تولیدکننده نیست، بلکه یک «آفریننده بافت» است. خیاطی نهفقط دوخت لباس، بلکه دوخت احساس و شخصیت است. شاید ماشین بتواند «دوخت» را تقلید کند، اما «درکِ انسان» و «زیباییِ لمس» را هنوز نیاموخته است. بنابراین، میتوان گفت خیاطی همچنان از آخرین سنگرهای وجودی انسان در برابر اتوماسیون کامل خواهد بود. این حرفه نه تنها بقا خواهد یافت، بلکه به واسطه کمیابی و ارزشگذاری مجدد هنر انسانی، جایگاه ممتازتری کسب خواهد کرد.
مینا قدرتی، خبرنگار و فعال رسانه
منبع: صدای چراغ امید