نشان تجارت - مانا یزدانی امیری: ادبیات همواره ابزاری قدرتمند برای بازتاب، شکلدهی و به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی و ارزشهای فرهنگی بوده است. در طول تاریخ، آثار ادبی نه تنها خوانندگان را سرگرم کردهاند، بلکه بر تغییرات اجتماعی نیز تأثیری شگرف گذاشتهاند، الهامبخش جنبشها بودهاند و دریچهای به سوی فرهنگها و دورههای مختلف گشودهاند. تأثیر عمیق ادبیات بر جامعه و فرهنگ غیرقابل انکار است و نقش آن را در شکلدهی به اندیشهها و باورهای انسانی، تقویت همدلی و ارتقای پیشرفت اجتماعی بیشک بسیار برجسته و نمایان کرده است.
ادبیات همچون آینهای بازتابکننده و نشان دهندهی فرهنگ یک جامعه است، از همه سو کنشها و در هم کنشهای جامعه زیستی را در خود منکسر و بازنمایی میکند، نگرشها، ارزشها و باورهای جامعه را بازتاب میدهد که این نگرش و رشد فرهنگی با تنیدگی عمیقی در سایه عمر زیستی آن جامعه در حرکت است، ادبیات دارای قدرتی عظیم است که میتواند فرهنگ را در بستری پذیرا و دیگرگون آن جامعهی زیستی هم تغییر بدهد و هم ترمیم بکند.
نقش ادبیات در حفظ تاریخ و فرهنگ پررنگ و ملموس است، آثار ادبی، جوهره دورهها و فرهنگهای مختلف تاریخی را به تصویر میکشد و آنها را برای نسلهای آینده نگاهداری میکند. خوانش آن میتوانند از طریق داستانها، اشعار و نمایشنامهها، بینشهایی در مورد آداب و رسوم، باورها و تجربیات مردم از زمانها و مکانهای مختلف به ارمغان آورد.
جایگاه گستردهی ادبیات در فرهنگ به صورتهای مختلفی و نقشهای گوناگونی دیده میشود از قصهگوییها و منتقل کردن باورها و ارزشهای یک جامعه نسل به نسل و دامان به دامان تا هویت بخشیدن به جامعه و نسلی که در پرتو نور ادبیات در مسیری هموار و چشماندازی روشن.
از طریق خوانش آثار ادبی میتوان فرای دانستن و فهمیدن به درک و همدلی در فرهنگهای گوناگون رسید با قصهها و افسانههای دیگر فرهنگها همراه شد و در جهان فرهنگی دیگر خود و فرهنگ همگن خود را بازیافت و با دانش بینافرهنگی و نگاه چندوجهی مفهومی نو وتازه در برابر زندگی ساخت و به پیش رفت.
ادبیات همواره پیشفرضها و باورهای ما را خواه درست و گاه نادرست را زیر سوال میبرد به چالش میکشد و ما را مجبور میکند تا جهان زیستی اطراف خود را به طور انتقادی نگاه و تحلیل کنیم. ادبیات در به چالش کشیدن وضع موجود و تصور و ساخت امکانات اجتماعی جدید ترغیب و گاه وادار میکند.
ادبیات همچنان به عنوان بستری برای تفسیر وضعیت اجتماعی و سیاسی عمل میکند که این جایگاه میتواند خواننده را به تفکر و در قدم بعدی به عمل و ایجاد تغییر ترغیب کند و به پیش راند.
ادبیات با پررنگتر کردن و به تصویر کشیدن بیعدالتیهایی که در جامعه وجود دارد حس به تغییر و به دست آوردن کمال دلخواه را در وجود خواننده همچون بذری میکارد و انسان را به درک هر چه بهتر جامعه زیستی که در آن زیست میکند وامیدارد و او را به تغییر و بهتر کردن خود و جامعه زیستی خود، انگیزه دادن و به چالش کشیدن برای ساخت و برساخت جهانی بهتر و اگاهانهتر هدایت میکند که این یکی از هزاران باریست که بر دوش ادبیات در بستر فرهنگ هر جامعه گذاشته شده است.
ادبیات همواره به ایجاد گفتوگو و دیالوگ در مورد مضامین، ارزشها و مسائل فرهنگی میانجامد. باشگاههای کتاب، جشنوارههای ادبی و بحثهای چالشی فرصتهایی را برای شرکت در گفتوگوهای معنادار در مورد درک فرهنگی، هویت و چالشهای پیش روی فرهنگهای مختلف فراهم میکنند. این گفتوگوها درک را عمیقتر کرده و فضاهایی را برای یادگیری و رشد ایجاد میکنند.
در پایان میتوان گفت ادبیات تأثیر شگرفی بر فرهنگ و جامعه زیستی جهان شمول میگذارد. ادبیات نیروی قدرتمندی است که جامعه و فرهنگ را شکل میدهد و بازتاب میکند. ادبیات از طریق توانایی خود در پرداختن به مسائل اجتماعی، به چالش کشیدن هنجارها و ترویج همدلی، پتانسیل ایجاد تغییر اجتماعی و پرورش جهانی فراگیرتر و فهمپذیرتر را داراست. با حفظ هویتهای فرهنگی و تسهیل تبادل بین فرهنگی، میراث جهانی ما را غنیتر میسازد و به پرورش و داشتن جامعهای همگنتر و همدلتر کمک میکند. چنان که به تعامل با آثار ادبی ادامه میدهیم، نه تنها سرگرم میشویم، بلکه روشنتر، الهامبخشتر و متحولتر نیز میشویم، ادبیات فضایی برای بیان فرهنگی و بینافرهنگی فراهم میکند، درک و همدلی را میسازد و پرورش میدهد، تفکر انتقادی را به چالش میکشاند، ارزشهای فرهنگی را شکل میدهد و پتانسیل ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی را در دل فرهنگ میکارد و شکوفا میسازد. خوانش و همزیستی با ادبیات میتواند درک ما از جهان را عمیقتر و به همراه آن همواره نگاهی پرسشگر و سازنده را در پس تغییرات اجتماعی و فرهنگی باز بسازد و به ثبات برساند.