نشان تجارت - ۲۰ سال پیش فکر نمیکردم ۲۰ سال بعد پدرم دیگر زنده نباشد، فکر نمیکردم ۲۰ سال بعد مادر شده باشم. ۲۰ سال پیش فکر میکردم همه چیز همان شکلی که هست باقی میماند، ولی هیچ چیز همان شکلی نماند و خیلی چیزها تغییر کرد!
کسانی را که خیلی دوستشان داشتم از دست دادم و آدمهای جدیدی به زندگیام وارد شدند. در رشته تحصیلی که از کودکی آرزویش را داشتم قبول شدم، اما مجوز پدرم را برای درس خواندن در شهر دیگری نگرفتم و مجبور شدم در رشتهای که علاقه چندانی به آن نداشتم در شهر خودم درس بخوانم.
۲۰ سال پیش هیچوقت فکرش را هم نمیکردم قرار است چند سال دیگر و با رفتن پدرم اوضاع مالی آنقدر به ما فشار بیاورد که هم درس بخوانم و هم دو شیفت کار کنم! فکر نمیکردم از نزدیکترین آدمهای زندگیام ضربه بخورم و دور شوم و به غریبهها نزدیک شوم.
به ۲۰ سال قبل که فکر میکنم میبینم این ۲۰ سالها چقدر زودگذر و غیرقابل پیشبینیاند و به این نتیجه میرسم که ۲۰ سال آینده خیلی هم ارزش دویدن و غصه خوردن و حرص و طمع داشتن را ندارد. ۲۰ سال که هیچ ما از فردای خودمان هم خبر نداریم و با این بیخبری چقدر هم داریم اشتباه زندگی میکنیم! واقعاً چقدر حیف که تمام امروزمان را حرام فردا میکنیم، اینهمه غم میخوریم و حرص میزنیم برای به دست آوردن چیزهایی که اصلاً نمیدانیم هستیم که ازشان استفاده کنیم یا نه!
ما هر روز میدویم و از تمام خودمان مایه میگذاریم و سلامتیمان را به خطر میاندازیم و تازه متوجه میشویم چه نعمتی را از دست دادهایم. ما گاهی از ترس پاس نشدن چکهایی که برای جمع کردن اموال بیشتر کشیدهایم تا صبح نمیخوابیم، ما جمع میکنیم برای فردا، اما فردا که میشود باز بیشتر جمع میکنیم برای فردای دیگر و گاهی اصلاً یادمان میرود که از جمع کردههایمان استفاده کنیم، یادمان میرود داریم خودمان را ناراحت میکنیم برای راحتی فردایی نامعلوم، برای ساختن آیندهای که شاید در آن نباشیم.
اشتباه برداشت نکنی! معنی حرفهایم بیخیال دنیا باش نیست. نمیگویم اینکه بیخیال نباشیم و به فردای خودمان و احتمالاً فرزندانمان فکر کنیم بد است فقط میگویم اینکه امروزمان را فدای فردا کنیم تلخ است. اینکه برای خرید ماشین و خانه سلامتیمان را به خطر بیندازیم و برای بیشتر داشتن و حرص و طمع رنج بکشیم دردآور است.
ما حتی گاهی فراموش میکنیم که نهایتاً تا ۴۰، ۵۰ سال دیگر باید هرآنچه را که امروز با هزار زور و زحمت به دست آوردهایم بگذاریم و برویم، بگذاریم برای آنهایی که برایش زحمتی هم نکشیدهاند. گاهی یادمان میرود دنیا موقتی است و قرار است برای خودمان دلخوشی بسازیم نه سازه روی سازه و پول روی پول.
آنقدر آدم دیدهام و آنقدر آدم دیدهای که خانه و ویلا و ماشین و حساب بانکی پر از پول دارند و خوشبخت نیستند که لازم نیست چیزی در اینباره بگویم؛ نه اینکه منظورم شعار پول خوشبختی نمیآورد باشد. نه! میگویم پولی که به قیمت از دست دادن شعف و خوشحالی و جوانیات باشد خوشبختی نمیآورد، پولی که برای به دست آوردنش حریص شوی، خودت را آزار دهی، کارت برسد به قرصهای آرامبخش و زیرزبانیهای قلب برایت خوشبختی نمیآورد و اتفاقاً هر روز ناامیدتر و افسردهترت میکند.
پولی خوشبختی میآورد که با لذت به دستش بیاوری، پولی که تو را از موقتی بودن این زندگی غافل نکند، به آدمی بدتر از خودت تبدیلت نکند، فراموشکارت نکند و یادت نرود که سلامتی و آرامش و آسایش در این زندگی ارزشش از خانه و ویلا و ماشین بالاتر است که یادت نرود ۲۰ سال قبل باور نمیکردی اینهایی که الان در این دنیا نیستند نباشند و ۲۰ سال بعد هم معلوم نیست که خودت باشی یا نه! پس کمتر حرص بخور و به جای بر هم زدن آرامش خودت و عزیزانت حواست را بیشتر جمعشان کن، بیشتر عشق بورز، بیشتر صدایشان را بشنو، بیشتر بهشان بگو دوستشان داری! تا بعداً حسرت نگفتههایت را نخوری!
من امروز این حسرت بزرگ را دارم و به همین خاطر روزی صدبار در دلم به پدرم میگویم دوستت دارم. میگویم دوستت دارم به جای همه آن دوستت دارم نگفتنهایی که باور کن دلیلش فقط شرم و خجالت بود، روزی صدبار میگویم دوستت دارم به امید اینکه شاید فقط یکبار به گوشش برسد تا جبران کنم ۲۰ سال قبلی را که نمیدانستم ۲۰ سال بعد دیگر ندارمش!