نشان تجارت - محمود احمدینژاد میگوید: فقهای شورای نگهبان که سن خودشان بالاتر از آقای هاشمی رفسنجانی بود، ایشان را به علت سن بالا رد صلاحیت کردند! من با ردصلاحیت علی لاریجانی هم مخالف هستم، میگویم بگذارید مردم انتخاب کنند. شورای نگهبان اختیار مردم را سلب کرده است. پس از رد صلاحیت، سردار نجات آمد نزد من و تهدید کرد اگر کاری بکنی ما با تو برخورد میکنیم. با رد صلاحیت من و یاران من در سال ٩٢، ٩۶ و ١۴٠٠ بخش اکثریت جامعه ایران در انتخابات نمایندهای نداشت. همه شان میدانستند که اکثریت مردم به من رأی میدهند. مگر دیکتاتوریها در جهان چگونه شکل گرفته است؟ متن مصاحبه با رییسجمهور اسبق اسلامی ایران را در ادامه بخوانید:
مجری: طرفداران شما از زمان ریاست جمهوری کم شده اند یا زیاد شده اند؟
** حس من که نسبت به مردم تغییری نکرده بلکه عمیقتر و قویتر شده است. شما باید به دل خودت مراجعه کنی و ببینی که درجه عشقت نسبت به انسانها بیشتر شده یا کمتر؟ این مهمترین چیز است.
* یک عده زمان شما بودند که بسیار دو آتیشه طرفدار شما بودند و الان اینها تبدیل به منتقدان سرسخت شما شده اند. این را باید در کدام جنبه از ماجرا جست؟ در تغییر جنابعالی یا در تغییر رویکرد و نگاه آنها؟
** در تمامش. ما باید برای همه انسانها قائل به آزادی مطلق باشیم. اصلا انسانی که تغییر نکند، انسان است؟ البته امیدواریم هیچکس دنده عقب نرود، اما مهمترین ویژگی انسان این است که میتواند تغییر کند. انسان وقتی سیری را طی میکند، به این کمال میگوییم، یعنی سیر به سمت مثبت منتهی ممکن است اندک مواردی هم باشد که تغییر به سمت منفی باشد، اما ما برای کمال به این دنیا آمده ایم و باید تغییر کنیم. اگر دو روز ما مثل هم باشد، خوب است؟ هم دانش انسان باید گسترده بشود، هم قدرت تحلیل و تعقل و فهم انسان از مسائل باید دائما افزایش پیدا کند. امیدوارم که من هم اینگونه باشم یعنی تغییر کرده باشم. اینکه افرادی دو آتیشه بودند و الان از آن طرف دو آتیشه شده اند، باید از خودشان سوال کرد که چرا اینگونه شده اند؟! والّا ما حرفهایی که ۲۰ سال پیش زدیم، الان هم میزنیم فقط یک مقدار متفاوت شده است. تفاوت آن شاید در گستره و عمق آن باشد. منتهی در تشخیص مصداقها و بعضی باور نسبت به افراد تغییر کرده است. مثلا قبل از اینکه وارد دولت شویم، فردی را با یک ویژگیهایی میشناختیم، بعد که وارد دولت شدیم، در جریان کار، دیدیم انگار تلقی اولیه ما اشتباه بوده است. بطور طبیعی قضاوت ما هم راجع به آن فرد عوض میشود.
* چرا همان زمان که قضاوت شما عوض شد این را بیان نکردید؟
** حالا گفتن که به یک شکل خاص نیست که بگوییم حتما باید به این شکل گفت. شما به شکلهای گوناگون میتوانی منظورت را بیان کنی، حرفت را بگویی، خیلی وقتها با یک نگاه، با یک کلمه، با یک نصب، با یک عزل و یا با یک موضعگیری میتوانی حرف بزنی. منتهی یادمان باشد، بخصوص در دورهای که ما بودیم، آنهایی که کشور را ملک خودشان، ملت را در خدمت خودشان و انقلاب و همه چیز را مال خودشان میدانستند، بارها گفتند فلانی اضافی و به مجموعه ما ناچسب است. ما یک مجموعهای بودیم، داشتیم جلو میرفتیم، ولی این یکی آمده و کار را خراب کرده است. با ادبیات گوناگون این حرف را گفتند.
* اگر مشخصا منظور شما آقای هاشمی رفسنجانی است، شما در دوره ایشان استاندار بودید و با هم کار میکردید، این را چگونه میشود در آن راستا ارزیابی کرد؟
** نخیر! افراد گوناگون این حرف را گفتند. ضمن اینکه کشور که مال شخص خاصی نیست. ما همه در کشور و در انقلاب بودیم و هر جا کاری از دستمان بر میآمده، برای کشور انجام دادیم. عده زیادی در دولت ما مسئولیت داشتند، یعنی اینها تا آخر باید یک حرف بزنند؟! آزاد است. کشور مال کسی نیست. الان اگر از شما برای انجام یک کاری برای کمک به کشور درخواست کنند، اگر بتوانید انجام بدهید، انجام نمیدهید؟ پس ربطی ندارد که چه کسی رئیس جمهور است و چه کسی نیست. رئیس سازمان صدا و سیما چه کسی باشد برای شما مهم است یا آن کاری که برای مردم میخواهید انجام بدهید مهم است؟ اگر به گذشته برگردیم، شرایط کاری ما خیلی سخت بود. آن فضا، صدا و سیما…
* صدا و سیما که با شما خوب بود آقای دکتر!
** در صدا و سیما چه کسی با ما خوب بود؟ منظور شما خودتان هستید و بدنه صدا و سیما؟ بله آنها خیلی با ما خوب بودند، ما مخلص همه آنها هستیم. کلا بدنه جامعه با ما خوب است. ولی ما مورد داریم، کد داریم، موارد متعدد داریم، مقایسه میکنیم. البته من بخش سیاسی را بحث میکنم، برای ما برنامه تولیدی که نبود، عمدتا برنامه خبری بود. مصاحبه رئیس جمهور را که نمیشود پخش نکرد. در طول عمر صدا و سیما، جدیترین مصاحبه هایشان با من بوده است. یعنی یک نفر نمیتواند بیاید ادعا کند که در دورهای که با من صحبت کرده، کوچکترین ملاحظهای داشته است. به خود من هم میگفتند، من هم میگفتم ملاحظهای ندارم. جدیترین مصاحبهها با من میشده. بعضی جاها به جر و بحث کشیده میشد، ولی من راحت بودم، چون اعتقاد داشتم که باید توضیح بدهیم و صحبت کنیم. اما خط کلی صدا و سیما فقط خبر بود. خود رئیس صدا و سیما وقتی این سوال را از او پرسیدند، گفت یک دولت پرتحرک است، ما که نمیتوانیم خبرش را پخش نکنیم. دولت روزانه دهها خبر واقعی تولید میکرد یعنی میرفتیم یک کارخانهای را افتتاح میکردیم که ۳ هزار میلیارد یا ۵ هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری شده بود. از آنجا میرفتیم سد افتتاح میکردیم، بعد میرفتیم جاده افتتاح میکردیم. این خبر را که صدا و سیما نمیتواند ندهد، باید خبر را بدهد، چون خبر مربوط به رئیس جمهور است. حالا اگر روزی ده تا از این اتفاقات بیفتد، ده تا خبر میدهد، میشود گفت صدا و سیما دارد از رئیس جمهور حمایت میکند؟!
ولی تقریبا قریب به اتفاق برنامههای تولیدی اقتصادی و سیاسی صدا و سیما، نقد دولت بوده است. بله، ممکن است من زمانی یک نفر را فرستاده باشم به تلویزیون که هدفمندی را توضیح بدهد، او هم توضیح داده است. من یادم میآید یک سفر استانی میخواستیم برویم، خب ما صبح زود میرفتیم. مثلا ۸ میرسیدیم، تا ۱۲ طول میکشید تا به جایگاه سخنرانی برسیم، در نتیجه شب حتما باید چند ساعتی را میخوابیدیم. یک برنامه زندهای بود که تا یک و نیم شب پخش میشد. یک کارخانهای در آن استان بود که از سال ۷۴ تعطیل بود، ۷۴! ما کی داریم به آنجا میرویم؟ مثلا ۸۸ یا ۸۹ و یا ۸۷. دو ساعت و نیم یک فضاسازی کرد که ببینید مردم این چه وضعیتی است، ما مردیم، بچه هایمان بیکار شدند، شهرمان نابود شد! و بعد کارخانه را نشان میداد که همه جایش را تار عنکبوت گرفته است و خطاب او به من بود. من نشستم و اتفاقا دیدم. بعد به آقای ضرغامی گفتم، او گفت دست من نیست. اجازه بدهید یک مورد دیگر را هم بگویم. در ورزقان زلزله شد. خود من و معاون من به آنجا رفتیم، آنجا اعلام شد که سه ماهه بازسازی میکنیم. ۴ ماهه بازسازی شد، سازمان ملل به عنوان تقدیر و تشکر نامه داد که این رکورد شکسته شد. رکورد دوره بازسازی شکسته شد. این برنامه صبح صدا و سیما، یک نفر را به آنجا فرستاده بود و هر روز صبح، یک ربع الی ۲۰ دقیقه مثلا میگفت مردم ببینید اینجا هنوز خاکبرداری نشده، اینجا هنوز شیر آبش وصل نشده است! من رئیس صدا و سیما را دیدم و گفتم شما چه ترازی برای اداره کشور و سطح توقعات مردم دارید میبندید؟ بالاخره یک دولتی آمده و دارد یک زلزله گستردهای که ۴۰-۳۰ هزار خانه در آن خراب شده را سه چهار ماهه میسازد، سطح توقع را کجا میخواهید ببرید؟ و از این موارد الی ماشاالله.
* ولی حتی گروه مخالف هم صدا و سیما را متهم میکرد که شما دارید یک طرفه از دولت حمایت میکنید!
** نخیر! حمایت نیست، توضیح دادم، دولت ده تا کار انجام میداد، صدا و سیما هم اخبار آن را پوشش میداد، ولی آنجایی که نوبت به نقد میرسید، اگر سکه یک تومان بالا میرفت، صدا و سیما از صبح تا شب مارش میزد که بدو بدو سکه یک تومان بالا رفت! من اینها را میدیدم، چون در دفتر تلویزیون باز بود و اینها را میدیدم. حالا من میگویم صدا و سیما، منظورم همه شبکهها نیست. اما در دولتهای بعد از ما صدا و سیما چگونه شده است؟ رئیس جمهور به معاونش تلفن میزند که برو رسیدگی کن. این خبر است! معاون به وزیر زنگ میزند که برو رسیدگی کن، این میشود خبر! من نمیگویم نباید پوشش داد، ولی در دولت ما یکی از این خبرها نبود، چون ما اصلا اینها را خبر نمیدانستیم. یعنی من چند هزار ساعتی که وقت گذاشتم روی طرحهایی مانند هدفمندی و طرحهای سهام عدالت، یکی از اینها را تبدیل به خبر نکردیم. منتهی آن خبر کار است، کاری که دارد بیرون انجام میشود و صدا و سیما پخش کرده است و ممکن است روزی ۵۰ تا بشود، معنایش این نیست که صدا و سیما دارد از دولت حمایت میکند. باید برویم آنجایی که جلسه نقد میگذارند. یادتان باشد من یکی از افتخاراتم این است که باعث شدم برای اولین بار، صدا و سیما رئیس جمهور را نقد کند، راجع به آن طنز هم بگوید. اینها در دوره ما اتفاق افتاد، قبل از ما همچین چیزی نبود و من هم هیچوقت اعتراض نکردم. در رسانههای دیگر هم همین طور بود. تا قبل از بنده، کاریکاتور رئیس جمهور را در روزنامهها نمیکشیدند. صدا و سیما خیلی در برابر ما تند بود. میگویند در هدفمندی حمایت کرد، نخیر! ما ۵۰ نفر را برای توضیح هدفمندی به صدا و سیما میفرستادیم تا سوالات مردم را پاسخ بدهند. اگر این کار را هم نمیخواست بکند، چکار میخواست بکند؟ بله در بعضی طرح ها، صدا و سیما همراهی کرد، فرصت داد که سوالات مردم پاسخ داده شود، ولی کارشناسانی که از طرف خود صدا و سیما میآمدند، تقریبا تمام آنها نقد تند دولت و خیلی جاها هم با اطلاعات غلط بود، ولی من اعتراضی نکردم.
* آقای دکتر احمدی نژاد قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول دارند یا نه؟
** بله، بالاخره قانون اساسی است، ولی به نظر من نیازمند اصلاحات اساسی است. این منطق عقلانی است. بالاخره ۳۰ سال قبل یک دستکاریهایی شده و در عمل دیدیم که خیلی جاها جواب نداده است و باید اصلاح کنیم.
* شما در مناظرات انتخاباتی به آقای کروبی انتقاد میکردید که تو خودت با همین سیستم ده بار انتخاب شدی، حالا قانون را قبول نداری؟ الان خود شما هم آنچه که میگویید تالی همان اندیشه است. الان به شما میگویند آقای احمدی نژاد چه شده که شما با همین قانون اساسی به عنوان رئیس جمهور مملکت انتخاب شدید و حالا میگویید من آن را قبول ندارم و باید اصلاح شود؟
** شاید من تنها مسئول دولت بودم که در دوره دولتم، تندترین نقدها را به خود دولت و نظام اداره کشور داشتم. اینکه ما وارد این ساز و کار شده ایم معنایش این نیست که این سازوکارها به سمت حفظ یک عده در حاکمیت رفته است. میگویند دلیل رد صلاحیت را اعلام نمیکنیم؛ مگر دیکتاتوریها چگونه در عالم شکل گرفته است؟! ساز و کار اصل است و باید بماند و نیاز به اصلاح ندارد. همان زمان هم من گفته ام، سخنرانی من راجع به قانون اساسی هست و منتشر شده است. در قانون اساسی، ایرادات اساسی وجود دارد. چرا در کشور ما کار جلو نمیرود؟ چرا روابط قوا تنظیم نمیشود؟ چرا مسئول انجام یک کار، بالاخره معلوم نمیشود که چه کسی هست؟ چرا همه دارند همدیگر را متهم میکنند؟ این نشان میدهد که ستون فقرات تصمیم گیری در کشور ما شفاف نیست. خب باید آن را درست کنیم، اشکالی ندارد. باید برویم و ببینیم او (کروبی) چه گفته و من چه جوابی به او داده ام. آنجا موضوع چیز دیگری بود.
* آقای کروبی بعد از انتخابات ۸۸ گفتند که من نتیجه انتخابات را قبول ندارم، شما گفتید آقا شما خودت با همین سیستم بارها قبول شدی، الان که به نفعت نیست اینگونه میگویی!
** اصلا این نیست. حرفی که من میزنم با آن کاملا متفاوت است. ایشان میگوید این نحوه رای گیری را قبول ندارم. بحث ما الان نحوه رای گیری است؟ یعنی اشکالاتی که من به نحوه اداره کشور میگیرم، نحوه رای گیری است؟ خیر. چرا کارها در کشور ما جلو نمیرود؟ گیر کجاست؟ این وضع اقتصاد است، این وضع فرهنگ است، این وضع فضای اجتماعی و مناسبات اجتماعی ست، این وضع فاصله طبقاتی است، این وضع فقر است، این بازدهی پایین است، این سوءاستفادههای بزرگ است. خب نباید دنبال اصلاح اینها برویم؟ بالاخره یک جای کار گیر دارد که وضع اینگونه است. گیر کجاست؟ این را به بحث بگذارند، ما حرف برای گفتن داریم. ما میگوییم اینجاها در قانون اساسی، اینجاها در روابط بین قوا، اینجاها در نظام تصمیم گیری ایراد دارد. اینها را برطرف کنیم تا کشور روی غلتک بیفتد. خب این را نباید بگوییم؟ بگوییم نه! چون یک زمانی خودت در نظام، مسئول بودی پس چیزی نگو؟! این که منطقی ندارد.
* شما در جایی گفته بودید حتی رهبری هم یک اصل از قانون اساسی است و اگر مردم نخواهند باید حذف شد.
** خب بله، همین است دیگر. اصلا این خود قانون اساسی است، من عین قانون اساسی را خواندم. شما اصل ۶ و ۵۶ را بخوانید. تمام امور کشور باید مبتنی بر رای مردم باشد. اصل ۵۶ میگوید حاکمیت از آن خداست و خدا این را به مردم واگذار کرده است، هیچکس نمیتواند حق تعیین سرنوشت را از انسانها بگیرد و حق تعیین سرنوشت مردم، از طریق زیر اعمال میشود: مجلس، رهبری، دولت و قوه قضائیه. همه اینها ذیل اراده مردم است، این قانون اساسی ماست. اراده مردم نباشد، نظام چه معنایی دارد؟
* آقای دکتر احمدی نژاد چرا زمانی که رئیس جمهور بودند این حرف را نمیزدند؟
** عین همین حرف را من بارها زده ام. تمام حرفهای من از روز اول همینها بوده است. بارها در قضیه یارانهها گفتیم کشور مال مردم است، نظام مال مردم است، پول و ثروت مال مردم است و ما میخواهیم بخشی از ثروت مردم را به خودشان برگردانیم.
* زمان شما اوضاع دولت خوب بود. دولت دکتر احمدی نژاد نفت را بشکهای ۱۴۰ دلار میفروخت، هنوز هم تا به این حد پای تحریمها و فشارهای آمریکا و کشورهای دیگر روی خرخره کشور فشار نیاورده بود. دستتان بازتر بود. تمام کارشناسان اقتصادی در جواب اینکه شما میگویید فقر و گرفتاری هست، این پاسخ را میدهند!
** نخیر! هیچ ارتباطی به هم ندارند. آن کسانی هم که شما نامشان را کارشناس اقتصادی میگذارید، یا کارشناس نیستند یا اطلاع ندارند. مگر یارانهها از محل نفت ۱۴۰ دلاری داده شده است؟
* از کجا داده شده است؟
** خیلی ساده است. الان شما خودتان کارمند صدا و سیما هستید و اطلاع ندارید، در حالیکه الان در جایگاهی هستید که نسبت به بقیه کارکنان، باید بیشتر اطلاعات داشته باشید. حالا چرا ندارید؟ برمی گردم به صحبت اول. این حرفی که ما بارها زدیم و در خود صدا و سیما توضیح دادیم و بیش از ۵۰ ساعت با مردم حرف زدیم که این ارتباطی به فروش نفت خارجی ندارد. ما آمدیم قیمت فرآوردهها در داخل را تغییر دادیم و مابه التفاوت آن را به مردم دادیم. این چه ربطی به نفت ۱۴۰ دلاری دارد؟
* به بنزین ۱۰۰ تومان که شد ۷۰۰ تومان که ربط دارد؟!
** ببینید؛ نفت ۱۴۰ دلار باشد، ۱۴۰۰ دلار باشد یا ۵ دلار باشد! این ربطی ندارد. از محل فروش نفت در جهان که برنداشتیم یارانه بدهیم. ما گفتیم مردم شما در داخل کشور دارید یک میلیون و هشتصد هزار بشکه در روز مصرف میکنید که شامل نفت سیاه، نفت سفید، گازوئیل، قیر و بنزین میشود و این مقدار هم گاز مصرف میکنید. توزیع این مصرف متوازن نیست. یک عده خیلی مصرف میکنند و یک عده اصلا مصرف نمیکنند. چرا باید قیمت را پایین نگه داریم؟ وقتی قیمت را پایین نگه میداریم، معنایش این است که آنهایی که بیشتر مصرف میکنند، از این ثروت طبیعی بیشتر میبرند و فاصله طبقاتی از همین جا شروع میشود. ما گفتیم قیمت را یک مقدار بالا میبریم، آن کسیکه بیشتر مصرف میکند، بیشتر پول میدهد، آن پول را میگیریم و بین مردم تقسیم میکنیم. این چه ربطی به نفت ۱۴۰ دلاری دارد؟ پس هیچ ارتباطی به نفت ۱۴۰ دلاری ندارد. این یک دروغ بزرگ بود که آمدند به هم وصل کردند. اینکه دولت قبل آمد و گفت من پول ندارم، خزانه ام خالی است و نمیتوانم یارانه بدهم، یک دروغ بزرگ بود. قانون خاص دارد، حساب آن هم جداست. این حرفها را زدند که بعدا بیایند از این محل ببرند و خرج خودشان کنند.
* منظور شما آقای روحانی است؟
** دولت قبل. همین دولت هم دارد استفاده میکند. شما بروید بودجه امسال را ببینید؛ سیصد و سی هزار میلیارد تومان از محل تغییر قیمت حاملهای انرژی در داخل گیر دولت میآید. چقدر آن را به مردم میدهد؟ بصورت یارانه و معیشتی، ۷۷ هزار تای آن را میدهد. بقیه اش را برد و برای خودش خرج کرد. یعنی در حالیکه بیشترین سود را از محل هدفمندی یارانهها بردند، کسری هایش را جبران و طرح هایش را اجرا کرد، هر روز علیه آن حرف میزد، خب این نامردی است. ما گفتیم به مردم قول دادیم، قانون است، این افزایش را باید به مردم برگردانیم. یعنی الان دولت چیزی حدود ۷۷ هزارتای آن را به مردم میدهد تا ۳۳۰ هزار تا، ۲۵۰ هزار تا باقی میماند. همین را هم بین مردم تقسیم کنند، با همین قیمتها به رقم یارانه شان اضافه میشود و این هم هیچ ربطی به فروش نفت خارجی ندارد. اطلاعات را مخلوط میکنند تاجایی که من و شما هم شک میکنیم و میگوییم نکند نفت ۱۴۰ دلاری بوده و حالا که ۳۰ دلار شده نمیتوانند بدهند! نخیر! هیچ ارتباطی به هم ندارند. هر کدام منابعشان جداست.
* میگفتند آقای احمدینژاد سفر استانی که میرود، در سفر استانی پدر هیئت دولت درمی آید و میگوید آقای وزیر فلان؛ اینقدر باید هزینه کنی، اینقدر باید هزینه کنی، آقای رئیس جمهور که برمی گردد، آن استان یکدفعه ۱۰ هزار میلیاد تومان برای دولت خرج دارد. بعد آن پول تامین نمیشود، مردم شاکی میشوند و عمدا دارد این کار را میکند تا دولت بعدی با کوهی از تعهدات مواجه شود!
** ببینید؛ متاسفانه دادن اطلاعات غلط و باز متاسفانه انتشار آنها توسط صدا و سیما، یکی از مشکلات کشور است. حرفهایی که ما زدیم، تا امروز یک نفر نیامده بگوید احمدینژاد وقتی گفت مثلا ما فولاد را از ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار تن در سال به ۲۵ میلیون رساندیم، این اسنادش غلط است، ۲۴ میلیون است! چون من هر زمان که اعلام میکردم، فهرست تمام کارخانهها و آدرس آنها دستم بود. یک نفر نیامده بگوید که وقتی احمدی نژاد گفت ۳۲ میلیون تن سیمان در سال را ما به ۸۶ میلیون تن رساندیم، این غلط است. کلی حرف میزنند. هیچکدام حاضر نیستند با ما روی عملکرد و آمار درست بحث کنند. من یک مهندس و دانشگاهی هستم، محاسبه میکنم. ما برای اجرای هر پروژه از شش ماه قبل تصمیم گیری میشد، مطالعات میشد، دستگاهها میآمدند و بودجه آن پیش بینی میشد، تازه بعدا بین مردم میرفتیم و اعلام میکردیم. دولت دو دسته تصمیم میگیرد؛ یک دسته مصوباتی است که بر اساس قانون، گفته تصمیم گیری راجع به این به عهده دولت است. یک دسته هم تصمیمات خود دولت است که تقسیم کار داخلی اش است. اینها را با هم مخلوط میکنند. ما در سال ۹۱ که آخرین سال دولت ماست، ۱۰۴ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان هزینه کردیم. حقوقها داده شده، اضافه کاریها داده شده، حق ماموریتها داده شده، پروژههای عمرانی داده شده با ۱۰۴ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان. در طول ۸ سال، دولت ما ۶۴۸ هزار میلیارد تومان خرج کرد. دولت بعد از ما ۳ هزار و ۲۰۰ هزار میلیارد تومان خرج کرده است. حالا ما پروژه اجرا کردیم، قول دادیم، همه اش در همین عدد ۶۴۸ هزار میلیارد تومان است و خارج از آن نیست. مدارس کل کشور ۵۰ درصد اضافه شد، ورزشگاهها دو برابر شد، راهها دو برابر شد، بندرها دو برابر شد، دانشگاهها دو برابر شد، فولاد از ۹.۲ به ۲۵ رسید، برق از ۳۸ هزار تا به ۷۲ هزار تا رسید، سدهایی که ساخته شد. یعنی ۳۲ میلیارد متر مکعب ذخایر سدها بود، ۲۰ میلیارد در دولت ما اضافه شد. همه اینها در همین عدد است. دولت بعد از ما نزدیک به ۵-۴.۵ برابر ما هزینه کرده است، ولی پروژهای هم در کشور به آن صورت اجرا نشده است. اینها را باید ببینیم. مدل مدیریتی ما با مردم بوده است. کارهای کارشناسی را میکردیم، خواست مردم را هم میگرفتیم، تطبیق میدادیم و بعد میرفتیم بین مردم و اعلام میکردیم. این یک مدل مدیریتی است. ما باید این را مقایسه کنیم که سختترین سال ما سال ۹۱ بوده و اتفاقا تحریم از الان بیشتر بوده و خود آنها گفتند تحریمهای فلج کننده. بالاخره ما الان ۱۰ سال تمرین کردیم و یاد گرفتیم که با تحریمها چه کنیم، آن زمان که همچین چیزی نبود و سختترین تحریم در دوره ما، تحریم داخلی بود. در سختترین سال تحریم، ما ۱۰۴ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان خرج کردیم، حقوقها را دادیم و هیچوقت هم هیچ فردی از دولت ما به تلویزیون نیامد که بگوید ما خیلی برایمان سخت است، نمیتوانیم نان شما را بدهیم، نمیتوانیم حقوقها را بدهیم، ما بیچاره شدیم! هرگز! هرگز نگفتیم. کشور را اداره کردیم. الان بروید و ببینید که سال گذشته چقدر هزینه شده و چه کاری در کشور انجام شده است؟! اینها را باید مقایسه کرد. بله آنها وقتی میخواهند تخریب کنند، میگویند تو میرفتی در روستاها، این را میگفتی! بله میگفتم، کجایش اشکال دارد؟ محاسبه نشده بوده؟ بودجه اش تامین نشده بوده؟ کار بعدا اجرا نشده؟ نخیر! همه اش اجرا شده است.
* قضیه تحریم انتخابات از سوی رئیس جمهور اسبق مملکت چه بود؟
** من انتخابات را تحریم کردم؟
* شرکت نکردید!
** حق هر کسی است.
* وقتی شما میگویید شرکت نمیکنم، تعداد کثیری از هواداران شما هم میگویند حالا که دکتر احمدی نژاد شرکت نمیکنند، ایشان مراد من بوده اند، من هم شرکت نمیکنم!
** خب حق خودشان است.
* این به نظام ضربه نمیزند؟
** باید بحث کنیم و اینها را از هم جدا کنیم. آیا یک نفر حق دارد شرکت کند یا اجبار دارد که شرکت کند؟
* حق دارد شرکت کند.
** تمام شد. یک نفر حق دارد عقیده اش را ابراز کند یا حق ندارد؟
* حتما همین طور است که میفرمایید.
** تمام شد.
* اگر زمانی که شما کاندیدا بودید، یکی از روسای جمهور قبل میگفت من اصلا این سیستم را قبول ندارم و در انتخابات شرکت نمیکنم چه گاردی میگرفتید؟
** حق دارد بگوید. من چه گاردی میگرفتم؟! خودشان سنشان بالاتر از هاشمی بود، گفتند ایشان سنش بالاست، رد میکنیم!
* شما آمدید در اولین نطق بعد از پیروزی در انتخابات، در میدان ولیعصر گفتید حالا یک مشت خس و خاشاک یک حرفی بزنند. این خس و خاشاک هموطن من و شما هستند. این، نگاه را به شما عوض کرد!
** این که یک حرف کهنه است، حرف نویی نیست. بارها توضیح داده شده، همان روز هم توضیح داده شده است. همان روز، در همان سخنرانی هم من گفتم، ولی متاسفانه صدا و سیما پیرو همان خط قبلی، این را پوشش نداد، فقط یکبار پخش کرد.
* صدا و سیما خیلی هوای ماجرا را داشت!
** اصلا. بعدا که دید دارد یک اتفاقات دیگری میافتد اینکار را کرد. من آنجا گفتم ۴۰ میلیون مشارکت کردند، اینها همه صاحب کشور هستند، همه عزیزان ما هستند، ما در خدمت همه آنها هستیم. یک عده آمده اند و دارند اموال عمومی را آتش میزنند، اینها در مقابل این ۴۰ میلیون عددی نیستند. این حرف کجایش اشکال دارد؟ بعدا هم گفتم که من میدانم اینها یکسری جریانات امنیتی هستند، نمیخواهند اجازه بدهند مردم ایران آزادانه اعتراضشان را بکنند. میآیند آتش میزنند، فضا را تند میکنند و موضوع را منتفی میکنند. ولی این انتخابات، اولین انتخاباتی بود که صندوقها بارها شمارش شد. به تمام اعتراضات مخالفین رئیس جمهور منتخب، پاسخ رسمی داده شد. گفتند صندوقها فلان شده است. گفتم بیایید بازشماری کنید، هر کدام را که میگویید. نمایندگان کاندیداهای معترض بیایند، هر صندوقی در کشور خواستید، بازشماری میکنیم. بارها اعلام شده است. گفتیم هر سندی دارید، بیایید ارائه کنید. من حرفی زدم یا از این کار حمایت کردم؟ گفتم رسیدگی کنید. ما که میدانیم انتخابات چگونه است. ۱۰ درصد صندوقهای تهران را با حضور نمایندگان کاندیداهایی که آمده بودند، بازشماری کردند. بعد خودشان گفتند هیچ اتفاقی نیفتاده است. من اینها را به آقای کروبی و دیگران گفتم. ما هیچوقت کار ملت را زیر سوال نبردیم، کار ملت را زیر سوال بردیم؟ گفتیم ۴۰ میلیون رای دادند، دم همه شان گرم، ما در خدمت همه آنها هستیم. دولت بنده تنها دولتی ست که در هر دو دولت، کسانیکه به من رای نداده بودند، در کابینه بودند.
* مثلا؟
** اجازه بدهید اسم نبرم، خودشان میدانند. هم دور اول و هم دور دوم به من رای نداده بودند. بعضی از آنها خودشان آمدند به من گفتند. گفتم من از شما سوال نمیکنم. من شما را برای این کار توانمند میبینم. کار هم مشخص است. برنامه است، تعریف شده است و این هم قانون است. اگر هم قبول نداری، با هم بحث میکنیم، همدیگر را قانع میکنیم. بعد آمدند و گفتند تو به ملت گفتی! من به ملت گفتم؟ مردمیترین رئیس جمهور تاریخ ایران میآید به مردم اینگونه میگوید؟ نه آن کسانیکه اموال عمومی را آتش میزدند، تیراندازی میکردند و درگیری درست کردند که اجازه ندهند حرفها شنیده شود و بین مردم کینه انداختند. شما بیاورید یکبار اگر من به آن تودههای مردمی که اعتراض داشتند، چیزی گفته باشم. آنها اعتراض داشتند، اطلاعات غلط به آنها رسیده بود. اشکالی ندارد، اعتراض دارد، رسیدگی کنید و جوابش را بدهید. یک مورد اگر کسی بیاورد، من همه حرفهای شما را قبول دارم.
* در آن برهه، چه نقش فعالی برای روشن شدن ذهن مردم ایفا کردید؟ آیا از آنچه که در توانتان بود، کمال استفاده را کردید؟
** حتما. اولا تمام تهمتها و توهینها را شنیدم و سکوت کردم. من چه مشکلی داشتم؟ دیکتاتور بودم؟ رئیس جمهور میتواند در کشور دیکتاتور باشد؟ چه چیزی در دستش هست؟ نهاد امنیتی دستش هست؟ نهاد نظامی و انتظامی دستش هست؟ بالاخره یک چیزی باید دستش باشد. یک فردی آمده که برنامه دارد، مسلط به کار است، سریع و قاطعانه تصمیم میگیرد. چقدر به خود من توهین کردند! من به آقای موسوی گفتم. گفتم اینهمه توهین؟! من واقعا این هستم؟! من بخاطر حفظ کشور سکوت کردم، بخاطر اینکه آزادی رواج داشته باشد. در طول ۸ سال، دیگر چیزی ماند که رسانههای چپ و راست به من نگفته باشند؟ من همه را تحمل کردم. گفتم من تحمل میکنم برای اینکه آزادی در کشور رواج پیدا کند. خیلیها از مرز اخلاق رد میشوند، تهمت و افتراء میزنند، ولی من تحمل میکنم. اجازه بدهید آزاد باشند. بعد هم که گفتیم رسیدگی کنید. تا آنجا که به من برمی گشت، تک تک اعتراضات را پاسخ دادیم. تنها رئیس جمهوری بودم که در صدا و سیما نشست و مجری هر سوالی که دلش خواست پرسید.
* با چه کسانی صحبت کردید؟
** با همه مجریهایی که با من مصاحبه کردند. هر ۴۵ روز یکبار برنامه زنده داشتم. تنها رئیس جمهوری بودم که وسط برنامه، برنامه اش را قطع کردند! باز من چیزی نگفتم. اینها کمک نیست؟ حالا سر اصل مطلب برویم. در فضای سال ۸۸ که نوک تیز حمله به سمت شماست، شما هر جوری که بخواهی مستقیم وارد شوی، همان را بهانه میکنند و بنزین روی آتش میریزند. یادمان رفته که چه فضایی بوده است؟ هر چه که میگفتیم، تقطیع میکردند، جابجا میکردند و دوباره بهانه حمله میکردند. من بارها گفتم همه را دوست دارم. در طول ۸ سال، یک نفر، یک کد بیاورد که من به یک رئیس جمهور قبل از خودم یا یک فرد مخالف خودم در داخل، اهانت کرده باشم.
* در مناظره از خجالت آنها درآمدید!
** اصلا. در مناظره به کسی اهانت نکردم.
* نه، اهانت نکردید، ولی گفتید بگم؟ بگم؟
** الان دوباره پخش کنید. من از ایشان اجازه گرفتم. گفتم شما این تهمت را به من میزنید، من اینجا یک سند دارم، بگم یا نگم؟ ایشان هم گفت بگو.
* ادبیات ” بگم ” را به شما نسبت میدهند!
** اشکالی ندارد. یک عده در این کشور هستند که ۲۴ سال قبل از ما کشور دستشان بوده، بعد از ما هم دوباره ۸ سال دستشان بوده است.
* مشخصا منظور شما اصلاح طلبان است؟
** اصلا. هر دو گروه. این دو گروه با هم فرقی ندارند. آنهایی که این روحیه در آنها هست، ممکن است در راس کاری هم نباشند، فقط یک مجله داشته باشند، مهم این است که خودش را مالک میداند و بقیه را هیچ میداند. اینها در طول ۸ سال، پدر ما را درآوردند. مجلس هفتم و هشتم و نهم، دیگر سنگی بود که جلوی پای ما نینداخته باشند؟ حالا دوستان اصلاح طلب اصرار داشتند بگویند، شما احمدی نژاد را آوردید، شما دارید از او حمایت میکنید! کجا واقعا؟ مجلس هفتم کجا کمک ما کرد؟ وزرای ما را تا جایی که میتوانست انداخت، طرحهای ما را تا جایی که میتوانست تکه پاره کرد! ما ساعت کار بانک را نتوانستیم تعیین کنیم. این کد است دیگر. ما گفتیم این ترافیک تهران ۱۷ سال مطالعه شده است، اگر ما ساعت کار ادارات را برداریم توزیع کنیم، ترافیک صبحگاهی پیک آن میشکند. اجازه ندادند! قانون گذاشتند! حالا میگویند اینها شما را آوردند، اینها حمایت کردند! اینها بازیهای سیاسی است. حالا نمیخواهم وارد این بشوم، چون متاسفانه مشکل اصلی کشور ماست. درست مانند شوروی و آمریکاست که هر کدام گردن هم میانداختند و میگفتند خارج از این دو نباشد، با هر کدام باشد اشکالی ندارد. ولی من خارج از این دو گروه بودم، خودشان هم میگفتند و من افتخار میکنم.
* شما فراجناحی بودید؟
** من اصلا قبول نداشتم آن تقسیم بندیهایی را که اصل بشود در مقابل مافع ملت! آن اصل شود در مقابل اداره کشور و خدمت به مردم! بالاخره ما تحمل کردیم، چیزی هم نگفتیم، نه توهینی به کسی کردیم و نه چیزی گفتیم. آن هم که گفتیم، در سخنرانی ما هست که ما مخلص ۴۰ میلیون هستیم، اینهایی که آتش میزنند، مال ملت نیستند. اگر کسی هست که بگوید نخیر! آنهایی که آتش زدند مال ملت هستند، آنهایی که به مردم تیراندازی کردند، مال ملت هستند، خب بیایند و بگویند. من معتقد هستم که اینها مال ملت نیستند.
* یک مقدار راجع به شورای نگهبان و تایید صلاحیتهایی که در انتخابات گذشته رقم خورد صحبت کنیم. نظر شما راجع به رد صلاحیتهای شورای نگهبان چه بود؟
** سال ۹۰ نامهای برای دبیر شورای نگهبان نوشتم. آن زمان انتخابات مجلس بود. اسم نبردم، کدهایی دادم و گفتم یک شخصی با این ویژگی را شما رد کردید. ۷ مورد را برشمردم. آن زمان به ایشان گفتم مجلس ما بطور معمول، نماینده اقلیت است، دلیل آن هم روشن است. اول انقلاب در قانونی که نوشته شد، نمایندگان باید ۵۰ درصد بعلاوه یک رای را حداقل میآوردند، بعد این قانون را اصلاح کردند، شد ۳۰ درصد، دوباره اصلاح کردند، شد ۲۵ درصد، الان ۲۰ درصد است! آن زمان که من نامه را نوشتم، ۲۵ درصد بود. من گفتم نمایندهای که با ۲۵ درصد آرا میآید، این نماینده اقلیت است. خود این، هزاران مشکل درست میکند، چون نماینده اقلیت نمیتواند اکثریت را اداره کند. ما دنبال مشکلات میگردیم که یکی هم این است. گفتم حالا شما آمده اید با یک سلسله ردصلاحیت ها، این حداقل را هم دارید از بین میبرید. یعنی دیگر اقلیت محض میشود.
* چه پاسخی گرفتید؟
** هیچ پاسخی نگرفتم.
* یعنی اصلا پاسخ نامه شما را ندادند؟
** خیر. گفتم این کار غلط است. شما هر کسی را به یک بهانهای رد میکنید، این غلط است. بله! یک فردی هست که یک فساد آشکاری دارد یا یک سابقه سنگینی دارد، این هم تازه باید به خودش بگویید. میگویند به خود فرد هم نمیگوییم چرا رد کرده ایم! من این را قبول ندارم، هیچوقت قبول نداشتم. این کار در این ۱۵-۱۰ ساله باب شده است، اینطور که نبود. گفتم با این کاری که میکنید، نظام اداره کشور را از هم میپاشید. بعد یک مجلسی که با اقلیت محض آمده، اختیارات حداکثری دارد! این که نمیشود، معادلات بهم میخورد. به این شکل نمیشود کشور را اداره کرد و بعد هم آدمهای بدرد بخور دیگر نمیآیند.
* یک بار نامه زدید یا چند بار؟
** بارها گفته بودم، ولی این سند مکتوب است. نامه نوشتم که این کار شما غلط است. کشور را از بین میبرید. بعدا هم بارها گفتم. یک زمان شما از روندی اطلاع ندارید، تصور میکنید روند درستی است، بعد که جلو میروید، میبینید این روند اشتباه است و بعد میگویی و من هم گفتم. بعدا هم که بارها گفتم. این مدل که ما بگوییم باید احراز صلاحیت کنیم! احراز صلاحیت، درست مانند مهر استانداردی است که روی کالا میخورد. بعد بیرون بیاید و ببینیم آن کالا استاندارد نیست، بیندازیم گردن کسیکه کالا را خریده است! الان اینگونه شده است. اولا قانون اساسی به شما همچین اجازهای را نداده است، کلی گفته است نظارت بر انتخابات بر عهده شماست. نظارت در کل دنیا یک معنایی دارد. یک بار آمدند و گفتند نظارت ما استصوابی است یعنی در هر مرحله باید تاییدیه کار را بگیریم، بعد یک گام جلوتر رفته اند و میگویند اصلا ما باید تعیین کنیم! این غلط است. قانون اساسی همچین چیزی را اجازه نداده است و این به مرور اتفاق افتاد. روز اول اینگونه نبوده است. بالاخره شما مهر را زده اید، مردم هم رای داده اند، میگویند مردم درست انتخاب نکرده اند! یادم میآید بعد از اینکه آقای ترامپ از برجام خارج شد، دبیر شورای نگهبان یک موضعی نسبت به آقای روحانی گرفت. گفت شما مسئول هستید، باید بیایید پاسخ بدهید. خودشان گفتند که من خارج از آن دو گروه هستم و من افتخار میکنم.
شما اینکار را کردید. همان زمان من یک نامه برای ایشان نوشتم که البته منتشر نکردم. گفتم شما ایشان را احراز کردید، شما رقبای اصلی ایشان را ردصلاحیت کردید، درواقع ریاست جمهوری را به ایشان هدیه کردید. یعنی ایشان در هر دو دوره، بدون رقیب بوده است.
* آقای روحانی را میفرمایید؟
** بله. در هر دو دوره، رقیب جدی نداشته است. در هر دو دوره انتخاب شدن ایشان مسجل بود. گفتم شما شریک هستید.
* جمعیت اصلاح طلبان این فرمایش شما را قبول دارند؟
** نداشته باشند، صحنه مشخص است، صحنه روشن است.
* چون شما نبودید باید اینگونه ارزیابی بشود؟
** نخیر! تمام نظرسنجی ها، در سال ۹۲ معلوم است. سال ۹۲ اگر آقای هاشمی و آقای مشایی بودند، آقای روحانی رای میآورد؟ آقای هاشمی هم سال ۹۲ رد شد.
* از کدامشان دلخور هستید؟ از تایید نشدن آقای مشایی یا از تایید نشدن آقای هاشمی؟
** اینگونه وارد نشوید. بحث را شخصی کنیم که مسئله کشور حل نمیشود.
* نمیخواهم شخصی کنم. الان مخاطب من میگوید، چون آقای مشایی تایید نشده، آقای احمدی نژاد به آقای هاشمی هم اشاره میکند!
** اصلا هر چه! اگر ما بخواهیم نیت خوانی کنیم، که دیگر هیچ کاری نمیشود کرد. درحالیکه نیت خوانی، دیکتاتوری و فساد درست میکند. ما نیت را چکار داریم؟ آیا این حرف درست هست یا نیست؟ چکار داریم با چه نیتی میزند؟ به محض آنکه وارد نیت خوانی شویم، کارمان به شکنجه کردن مردم میرسد. نیت خوانی یعنی چه؟ کجا قانون اجازه داده که ما نیت خوانی کنیم؟ کجا اخلاق اجازه نیت خوانی به ما میدهد؟ اصلا مشکل سیاسیون ما این است. حرف برای گفتن ندارند، دائم نیت خوانی میکنند! میگویند این نیتش غلط است پس حرف او را کنار بگذارید.
* بالاخره جمعیت اصلاح طلب که یکی از گروههای سیاسی کشور هستند، فرمایش شما را تایید نمیکنند.
** مگر باید تایید کنند؟ مگر ملاک آنها هستند؟ یعنی شما که یک حرفی را میشنوید، نگاه میکنید اگر این گروه تایید کرد، قبول میکنید یا خودمان باید با عقل خودمان بسنجیم که این حرف درست است یا غلط است؟ تمام نظرسنجیهای سال ۹۲ معلوم است، ۹۶ معلوم است، ۱۴۰۰ هم معلوم است. اصلا این را کنار بگذاریم. ما میگوییم شما به چه دلیل او را رد کردید؟ آقای هاشمی را به چه دلیل رد کردید؟ مگر حق داشتید رد کنید؟ کسانیکه خودشان، سنشان بالاتر از آقای هاشمی هست، گفتند ایشان سنش بالاست، رد میکنیم! این منطق را کسی نمیپذیرد. حالا قدرت دستمان هست، اعمال میکنیم، ولی با این کارها کشور درست نمیشود. من مخالف رد کردن هستم. من میگویم اجازه بدهید مردم انتخاب کنند. هر جوری شورای نگهبان عمل کند که به نوعی اختیار مردم ازشان سلب شود، این غلط و خلاف قانون اساسی است.
* نزد شما آمدند بگویند اگر قبل از اینکه به تایید صلاحیتها برسد، خودت کنار بکشی، ما مثلا صلاحیت تو را تایید میکنیم؟
** خیر. یک نفر همینجا آمد نشست، گفت ما میخواهیم شما را ردصلاحیت کنیم، شما اعتراض نکن والّا درگیر میشویم! من هم پاسخ ایشان را منتشر کردم.
* و شما به حرف ایشان گوش کردید؟
** من پاسخ دادم و گفتم شما بیخود میکنید، به چه حقی رد میکنید؟
* آن فرد از طرف شورای نگهبان بود؟
** از طرف حاکمیت آمده بود حالا شورای نگهبان و بقیه با هم. گفتم شما به چه حقی رد میکنید؟ اجازه ندارید رد کنید. اگر من سوءاستفاده کردم بگویید، بی عرضه بودم بگویید، کار بلد نبودم بگویید، مال مردم را خورم بگویید، کم گذاشتم بگویید!
* خب پس چرا رد کردند؟
** این را باید از آنها بپرسید.
* شما نمیدانید؟
** چرا من میدانم.
* خب بگویید.
** روشن است که. ببینید؛ من فکر میکنم که سازوکارها به سمت حفظ یک عده در حاکمیت رفته است.
* ممکن است در مخیله آنها این باشد که اگر آقای احمدی نژاد را تایید صلاحیت کنیم، رای میآورد و رئیس جمهور میشود و حرف ما را گوش نمیکند، هر کاری که خودش صلاح بداند انجام میدهد؟
** بالاخره هر چه در ذهنشان بوده، رد کرده اند دیگر. البته همه آنها میدانستند که قطعا رای این طرف است. همه نظرسنجیها همین را میگفت، فضای کشور همین را میگفت، ولی من اصلا وارد این نمیخواهم بشوم. میگویم شما به چه حقی رد کردید؟ بارها من گفته ام علل ردصلاحیت من را اعلام کنید. این حق من است، حق ملت است. چگونه شما میگویید دلیل آن را هم اعلام نمیکنیم! مگر دیکتاتوریها چگونه در عالم شکل گرفته است؟ کسی که دیکتاتور از مادر به دنیا نمیآید! همین روشها جلو میرود و تبدیل به دیکتاتوری میشود. اما در دو انتخابات مردم به من رای دادند. آزادترین انتخاباتها بوده است. یعنی در سال ۷۶ و ۸۰ بخشی از جریانات اجتماعی، گفتند ما کاندیدا نداریم. اما در سال ۸۴ همه جریانات اجتماعی کاندیدا داشتند. در سال ۸۸ همه جریانات سیاسی حتی کاخ سفید کاندیدا داشتند. مشخص بوده که از یک نفر در ایران حمایت میکنند و تمام گروههای سیاسی، اما سال ۹۲، ۹۶ و ۱۴۰۰ یک بخشی از جامعه ایران که نظرسنجیها میگوید اینها اکثریت هستند، کاندیدا نداشتند و به ملاحظات دیگری در انتخابات شرکت کردند.
* از جمله؟
** از جمله اینکه گفتند ممکن است کشور ما به خطر بیفتد.
* حفظ نظام؟
** مثلا. اینها در واقع محدود کردن مردم است یعنی من کاندیدایی ندارم، ولی بخاطر اینکه کشورم دچار ناامنی نشود، میآیم شرکت میکنم. اینها یکبار اثر دارد، دو بار اثر دارد، ولی نمیتواند به عنوان راهبرد باشد. به محض آنکه طولانی شد، مردم خودشان را کنار میکشند.
* معتقدید که تبدیل به راهبرد شده است؟
** نمیخواهم بگویم قطعا، ولی وقتی در سه انتخابات پشت سر هم این اتفاق میافتد و بخش مهمی از مردم کنار گذاشته میشوند، نتیجه اش میشود همین انتخابات امسال که اکثریت شرکت نمیکنند.
* در انتخابات امسال رهبر انقلاب تاکید میکردند که هر کس مملکت را دوست دارد، هر کس ایران را دوست دارد، رای بدهد، ولی شما رسما گفتید من رای نمیدهم و یکسری از هواداران شما هم پشت بند شما رای ندادند.
** من ایران را دوست دارم، مملکتم را دوست دارم، مردمم را دوست دارم، مسلمان هم هستم، نماز هم میخوانم، تمام احکام را هم رعایت میکنم، ولی این روش انتخابات را غلط میدانم. اینگونه که نمیشود.
* چرا سال ۹۶ حرف رهبر را گوش نکردید؟ اگر گوش میکردید الان رئیس جمهور نبودید؟
** خیر.
* یک سابقه دیگر هم داشت. اول ریاست جمهوری تان، درمورد انتصاب معاون اولتان یک فضایی پیش آمد، یک مورد دیگر هم در مورد وزیر اطلاعات بود.
** چند مورد بود، فقط چند تای آن بیرون آمد!
* چند تای آنها فقط بیرون آمد! خب این از کجا ناشی میشود؟
** بالاخره شما رئیس جمهور هستید. یک نظراتی دارید. اینها را مطرح کردید و میخواهید برای مردم اجرایش کنید. چگونه باید اجرا کنید؟
* باید اختیار داشته باشی کارهایت را انجام بدهی.
** وقتی کوچکترین اختیارات گرفته میشود، کار بعدا سخت میشود. من گفتم وقتی شما نمیتوانی ساعت کار بانکهایی که زیر مجموعه خودت هستند تعیین بکنی، بعد چگونه طرحهای بزرگ اقتصادی را میتوانی اجرا کنی؟
* آخر شما گاهی وقتها یک حرکتهایی هم میزدید که خیلی شاذ بود. مثلا کشور یک وزیر امور خارجهای دارد، بلند شده رفته در یک مملکت دیگری، دارد با وزیر امور خارجه آنجا صحبت میکند. یکدفعه میآیند به او میگویند شما را برکنار کرده اند!
** اینها واقعیت ندارد.
* خب پس ماجرا چه بود؟ ماجرای آقای متکی چه بود؟
** من اینها را در خاطراتم گفته ام، منتشر خواهد شد. همین مقدار به شما بگویم که اصلا نه من ایشان را آوردم و نه من ایشان را برداشتم. آن حرفها هم فقط جوسازیهای دروغ بود، چون اصلا چنین چیزی اتفاق نیفتاد. ایشان هیچ کاری نداشت. رفته بود آنجا، کارش هم تمام شده بود، روزی که باید میآمد این خبر منتشر شده است. اینها همه اش دروغ است، خودش هم میدانست، به او گفته شده بود.
* میگویند، چون ایشان سیاست هایش را با رهبر چک میکرد و مشخصا به آقای رئیس جمهور گزارش نمیداد، این اتفاق افتاد!
** اصلا اینطور نیست. اینها ادعاهای غلطی است برای اینکه اصل موضوع را منحرف کند. من اصلا با هیچکس مسئله شخصی نداشتم.
* شما که رئیس جمهور بودید، قیمت بنزین یکی دو نوبت افزایش پیدا کرد، با آن راهکاری که گفتید من میخواهم یارانهها را اضافه کنم و به مردم بدهم. سال ۹۸ رئیس جمهور گفت من صبح جمعه فهمیدم بنزین گران شده است و آن اتفاقات بدی افتاد که واقعا به نظام ضربه زد. نظر شما راجع به آبان ۹۸ چیست؟
** آبان ۹۸ یکی از نقاط تاریک تاریخ سیاسی ماست. نمیخواهم واژه سیاه بکار ببرم، چون سیاه هم یک رنگ است و بخشی از انسانها هم سیاه پوست هستند. میگویم تاریک، یعنی خیلی بد. برنامههای دوم، سوم و چهارم توسعه گفته بودند بیایید قیمتها را تغییر بدهید.
* ۲۰ درصد، ۲۰ درصد هر سال گران شود.
** نه، همه گفته بودند تغییر بدهید. برنامه چهارم که خیلی کلی گفته بود و اختیار آن را کامل به دولت سپرده بود. تا ما آمدیم انجام بدهیم، گفتند نه نمیشود، قانون جدا میخواهد که حالا اینها مفصل است. همان مجلس هفتم و هشتم که پدر ما را درآوردند. فشاری آوردند و موانع درست کردند. ما اینها را کنار بگذاریم. نمیخواهم تاریخچه اش را بگویم. تغییر قیمت فرآورده ها، آن هم تغییرات تند، اگر با اقدامات اولیه، همراه کردن مردم، پیش بینی تبعات آن در زندگی دهکهای گوناگون و صنوف مختلف اتفاق نیفتد، در همه جای دنیا بحران اجتماعی درست میکند. من میخواهم به شما بگویم دو دوره یک اتفاقات مهمی در سوخت کشور افتاد. یکی سال ۸۶ بود که کارت سوخت تعریف شد، محدودیت مصرف گذاشته شد و سهمیه دادیم. خب خیلی سخت بود. مردمی که آزاد مصرف میکردند، یکدفعه سهمیهای شد که بعد از یک مدت، یک رقم آزاد هم اعلام شد. این منحنی مصرف بشدت داشت بالا میرفت و پیش بینی این بود که تا قبل از ۱۴۰۰ کل تولید نفت ما باید در سوخت داخل مصرف شود. این را در برنامهها نوشته بودند و ما اجرا کردیم. تقریبا هیچ مشکلی در کشور پیش نیامد. تودههای مردم همراهی کردند، کارتشان را سر موقع گرفتند و آمدند بنزینشان را زدند. برای آن کسیکه در جاده بود، برای آن کسیکه مریض بود، برای آن کسیکه شغل مثلا قایقرانی داشت، برای همه اقشار پیش بینی شده بود. کارتها توزیع شد و حتی برای موارد پبش بینی نشده هم پیش بینی شده بود. یعنی کارتهایی در اختیار فرماندار و استاندار و جایگاهدار قرار گرفته بود که اگر کسی گیر کرد یا کارت سوختش را گم کرده بود، مشکلی پیش نیاید. یک تجربه دومی هم داشتیم که آن هدفمندی یارانهها بود که در اینجا هم جهش قیمت بود یعنی بنزین ۱۰۰ تومانی، ۴۰۰ تومان شد. گازوئیل ۱۶ تومانی، ۱۵۰ تومان شد. اتفاق منفی نیفتاد و مردم همراهی کردند.
* راجع به آن ۱۰ برابر شدن، شما قدری تند نرفتید؟ به مردم فشار آمد.
** نه، اصلا اینطور نیست واقعا. شاخصهای اصلی اقتصادی هم نشان میدهد، رفتار مردم هم
همه توهینها و تهمتها را تحمل کردم تا آزادی در کشور رواج پیدا کند
نشان میدهد. ما ۴ برابر متوسط دنیا مصرف داریم.
* ماشینهای ما بد است.
** یک بخش، آن است.
* چقدر آن قاچاق است؟
** یک بخش قاچاق است. الان میخواهیم برویم سرکوچه پنیر هم بخریم، بعضیها با ماشین میروند! اینگونه که نمیشود. همین طوری مصرف میکنیم! نخست وزیر ژاپن در یک ملاقاتی به من گفت ما حاضر هستیم بیاییم مصرف انرژی شما را به ۰.۱ برسانیم، با همین تولید.
* بله، ولی زیرساخت میخواهد. ماشین درست بدهند، ساختمان درست بسازند.
** بله، آن را هم باید بعدا بحث کنیم. ببینید دو مرحله درباره سوخت اقدام شد و مردم همراهی کردند حالا چگونه شما میخواهی یکباره، آن هم در شرایط نامناسب اقتصادی، تغییر تند بدهی؟ ما در هر دو مرحله سعی کردیم قبل از اجرا، یک ثبات نسبی ایجاد کنیم، آرامشی را در بازار بیاوریم بعد آن شوک را وارد کنیم. چون وقتی جامعه خودش در شوک است، یک شوک جدید وارد کنیم، مسئله ساز میشود. اولا چرا از آن تجربه استفاده نشد؟ ثانیا تا چهارشنبه قاطعانه میگفتند تکذیب میکنیم، میگفتند نخیر! اینها شایعه دشمنان است، ولی بعد، صبح جمعه میآیی اجرا میکنی! بنظرم مردم بیش از آثار تند اقتصادی آن در زندگی شان، از این بی احترامی ناراحت بودند.
* به شعور مردم برمی خورد.
** بعد که مردم اعتراض کردند، شروع کردند اینقدر به این سهمیه میدهیم، اینقدر به این میدهیم، یارانه را اضافه میکنیم. خب همینها را قبل از آن انجام میدادید!
* انتقاد میکنند که هر کاری که آقای دکتر احمدی نژاد انجام داده، درست انجام داده و خوب بوده، ولی همان کار را دولت بعد انجام داده، اخ میشود!
** مثال بزنید.
* درمورد همین افزایش قیمت بنزین و بقیه حوزه ها!
** نه! یکی یکی بگویید. در دولت ما مردم کشته شدند؟ مردم به خیابانها ریختند و اعتراض کردند و بعد با تیراندازی کشته شدند؟
* میگویند سال ۸۸ که مردم به خیابانها آمدند، ترسیده بودند و دیگر سر اینجور ماجراها اینکار را نکردند!
** اینگونه بی منطق که نمیشود صحبت کرد. ما اول باید یک اصول ثابتی را بپذیریم و بعد مورد را با مورد مقایسه کنیم. من به شما گفتم دو مرحله اجرا شده بود، نمیگویم آقایان عینا مانند ما عمل میکردند، بالاخره تجربه کشور است، نه مثل ما، میرفتند از تجربه ۲۶ کشوری که ما از تجربه آنها استفاده کرده بودیم، استفاده میکردند. ما در هدفمندی، تجربه ۲۶ کشور را مطالعه کردیم که چگونه انجام دادند؟ صنعت چه شد؟ تجارت چه شد؟ کشاورزی چه شد؟ گرمایش چه شد؟ اداره چه شد؟ تفریح چه شد؟ اینها را مطالعه کردیم و به یک طرحی برای ایران رسیدیم. آن میرفتند آنها را مطالعه میکردند. نفس اینکه رئیس دولت میگوید من صبح جمعه فهمیدم، این نمیتواند یک نقص بزرگ باشد؟
* حتما هست.
** تمام شد. این نقص کجاست؟ باید پیدا کنیم. بنده که رئیس جمهور بودم، با اینکه خیلی جاها خلع ید شده بودم، هیچوقت نمیگفتم من نیستم! فقط یک جا گفتم که من نیستم. آن هم در دو سال آخر، در مسئله هسته ای. گفتم مردم من دیگر نیستم. کار دیگر از دست من خارج است که آن را باید جای دیگری بحث کنیم.
* آنجا میگفتند، چون آقای دکتر احمدی نژاد را در مذاکرات هستهای بازی نگرفتند و، چون آقای احمدی نژاد علاقمند بوده مذاکرات در دوران ایشان به سرانجام برسد، اینجا گیوآپ کرده و گفته مردم من دیگر نیستم!
** خب این الان حرف خوبی ست که میزنند؟
* من اصلا روی خوب و بدی آن تاکید نمیکنم.
** این یعنی بد بودن کار احمدی نژاد؟ این خوب است که در کشور رئیس جمهور را از دور کنار بگذارند؟
* پس تایید میکنید که شما را کنار گذاشتند؟
** نخیر. فعلا داریم آن حرف را نقد میکنیم. بعد ببینیم که آیا درست هست یا نه! آیا خوب است که رئیس جمهور کنار گذاشته شود؟ چه کسانی هستند که در کشور تصمیم میگیرند و رئیس جمهور را از مهمترین مسئله اجرایی کشور کنار میگذارند؟! مسئله این است، این را باید درمان کرد والّا مردم به رئیس جمهور رای دادند و انتظار دارند او کشور را اداره کند و مسائل را حل کند. خود همانها هم یقه رئیس جمهور را در مسائل کشور میگیرند. من فقط یکجا اعلام کردم، با اینکه در خیلی جاها محدودیتهای سنگین به ما اعمال شد، ولی من بخاطر شرایط کشور چیزی نگفتم و خواستم از آن فرصت کم، حداکثر استفاده را بکنم و در این ۴ سال خدمتی به مردم بکنیم. نخواستم این مسائل را در دعواها بیندازم که همه انرژیها تلف شود؛ بنابراین بقیه جاها را نگفتیم. اما در یک موضوع بنزین که در ۲۶ کشور قبل از ما تجربه شده، در خود ایران در دو مرحله اجرا شده، حالا قضیه چیست که رفتاری میکنند که منجر به کشته شدن مردم بشود؟ که همین الان شما از بین هزاران سوالی که ممکن است مطرح باشد، این را مطرح میکنید؟ معلوم است که مهم است. یعنی آبان ۹۸ یک اتفاقی افتاده که خیلی مهم است. مردم کشته شدند! یک نفر از دهانش بیرون رفت و گفت ۲۳۲ نفر کشته شدند و کسی هم تکذیب نکرد. تا ۱۵۰۰ نفر هم گفته اند. من اصلا میگویم یک نفر. چرا باید کشته شود؟ آن هم در یک موضوع اجرایی که میتوانستید با درایت این کار را انجام بدهید و بعد رئیس جمهور میگوید من نبودم، رئیس قوه قضائیه هم میگوید من در جریان نبودم. پس چه کسی تصمیم گرفته است؟ من به عنوان یک فرد ایرانی نه بعنوان رئیس جمهور اسبق، میخواهم بدانم. نباید بدانم؟
* هنوز هم نمیدانید؟
** هنوز هم نمیدانم. نه اینکه نمیدانم، نمیتوانم بگویم! بالاخره این چه مدل تصمیم گیری و اداره کشور است؟ و بعد مردم مقصر معرفی میشوند! چگونه راجع به سرنوشت مردم اینگونه تصمیم گرفته میشود؟! این خاطره را قبلا گفته ام به شما هم بگویم. ما جلسه مجمع بودیم، داشتیم بیرون میرفتیم، آقای شمخانی، دبیر شورای امنیت ملی آمد و گفت آقای احمدی نژاد با شما کار دارم. گفتم بفرمایید. گفت شما این هدفمندی را چگونه اجرا کردید؟ گفتم منظورت چیست؟ گفت چقدر وقت گذاشتید؟ گفتم من به عنوان رئیس جمهور ۱۲۰۰ ساعت فقط در جلسات تخصصی و کارشناسی وقت گذاشتم. گفت وزار چطور؟ گفتم روی هم ۲۳ هزار ساعت. گفت چکار کردید؟ گفتم اگر وقت داری، بنشین ۴-۳ ساعت برایت توضیح بدهم. گفت مختصر بگویید.
گفتم ما آنقدر ریز شدیم، تا آنجایی که یک روستای دو خانواری که در کوه زندگی میکردند، برای آن هم پیش بینی کردیم که کپسول گاز و سوخت، چگونه به آنها برسد؟ تا این حد را جلو رفتیم. یک بخش را هم برای موارد پیش بینی نشده گذاشتیم. خود من مستقیما با تمام اقشار و صنوف جلسه گذاشتم و بدنه دولت در تمام کشور این کار را کردند. آقا این کار را میخواهیم بکنیم، اگر سوالی دارید بپرسید. با تمام اساتید اقتصاد کشور خود من جلسه گذاشتم. گفتیم آقا این طرح را میخواهیم پیاده کنیم، اگر حرف یا نقدی دارید بگویید. به ۱۴۰ استاد اقتصاد نامه دادم. گفتم این طرح را میخواهیم اجرا کنیم، این سوالات مطرح است، شما هر نظری که دارید، مکتوب نه، تشریف بیاورید اینجا، کمیته تخصصی نشسته، از نظرات شما استفاده کند. میدانید آقای شمخانی به من چه گفت؟ گفت اینها میخواهند با یک اطلاعیه معاون وزیر نفت کار را تمام کنند. گفتم این بسیار خطرناک است، آدم کشته میشود، برو جلویش را بگیر. حادثه اتفاق افتاد، بعدا من ایشان را دیدم، گفت من هر چه گفتم گوش نکردند! ببینید؛ اینها را باید درست کنیم، گیر ما اینهاست. ما را توی دندهای میاندازند که آقا، چون احمدی نژاد را کنار گذاشتند، این حرفها را میزند! خب من در دولت هم با اینها همیشه درگیر بودم. هر روز داد میزدم. در مجلس داد میزدیم، میکوبیدند. بیرون میگفتیم، میکوبیدند. تصمیم میگرفتیم، میکوبیدند. کنار میگذاشتیم، میکوبیدند. بالاخره باید این وضع اصلاح بشود یا نشود؟ هرکس طرح خودش را روی میز بگذارد. من برای اصلاح اوضاع کشور طرح دارم.
بیشتر بخوانید: دانشجویان ستاره دار باز میگردند؟
* الان تعدادی از نیروهایی که با شما کار میکردند، وزیر یا مشاور شما بودند، بقول معروف در تیم آقای احمدی نژاد بودند، در کابینه دولت سیزدهم پست دارند و برخی هم میگفتند کابینه سیزدهم، همان کابینه آقای احمدی نژاد است. اتفاقی است یا حرف و صحبتی شده است؟
** خیر. برخی متوجه نیستند که این حرفها را میزنند، برخی هم عمد دارند این حرفها را میزنند. اینها به من ارتباطی ندارد. برای اینکه شما کشور را اداره کنید، چند عامل باید کنار هم جمع شود. اول؛ اعتماد عمومی ست. این بزرگترین سرمایه است. این نباشد، کارهای بعدی به درد نمیخورد. دوم اینکه شما باید برای اداره کشور برنامه روشن و منسجم داشته باشید. سوم؛ کادری که میخواهد این برنامه را اجرا کند، سازماندهی و انتخاب کنید. چهارم این است که این کادر و برنامه را با هم راهبری کنید. من خادم مردم هستم و اینکه مردم به من اعتماد دارند یا ندارند، یک رابطه شخصی بین من و مردم است، اما من در برنامه، انتخاب افراد و در اداره کشور، مطلقا هیچ دخالتی ندارم. هم اعتقاد ندارم که باید دخالت کنم و بطور طبیعی هم دخالتی ندارم. هیچ ارتباطی ندارم. یک بازیکنی هست که در یک تیمی بازی میکند، ممکن است سه بار هم قهرمان جهان شود، بعد میرود در یک تیم دیگری بازی میکند. آنجا میرود، قهرمان هم نمیشود.
* برعکس آن هم ممکن است؟
** بله. ممکن است قبلی، بازیکنان دستش بوده و استفاده نکرده، حالا یک نفر دیگر از این بازیکنان استفاده میکند و قهرمان جهان هم میشود.
* الان میگویند آقای احمدی نژاد به خودش کردیت داد، گفت اینها قهرمان جهان بودند، بخاطر همین من آن حرف را زدم و گفتم برعکسش هم ممکن است؟
** نخیر، من مثال که میزنم، پس و پیش آن مهم نیست. من میخواهم موضوع را روشن کنم، من که نگفتم موفق بودم. مردم باید نظر بدهند.
* یک مقدار راجع به موضوع این روزها، مذاکرات هستهای صحبت کنیم. پیش بینی شما چیست؟
** اجازه بدهید من الان راجع به مذاکرات حرفی نزنم. نگرانیهای جدی دارم، اما تجربه تاریخی ما بخصوص در دوره معاصر، این را میگوید که هر گاه ملت ایران یا مردم ضعیف شدند یا از صحنه کنار گذاشته شدند، یا بخشی از ایران تجزیه شده است و یا امتیازات بزرگی به بیگانه داده شده است. این یک تجربه است. کدهایش را از اواخر قاجار تا الان شروع کنیم و بگوییم. این یک مسئله اساسی است. برخی با توجیهات غلط، وقتی بحث مردم را مطرح میکنیم، با ما برخورد میکنند! همه پیامبران، دین و کتاب الهی آمده تا مردم صاحب اختیار باشند، برای اینکه مردم موضوعیت دارد. کشور را چه کسی باید اداره کند؟ مردم. چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ مردم. اینهایی که میگویم، در قانون اساسی ما به صراحت آمده است که دو اصل را برای شما گفتم. اگر مردم ضعیف شدند یا از عرصه به هر ترتیبی کنار گذاشته شدند، چه خودشان تصمیم گرفتند کنار بروند یا راه بر آنها بسته شد و کنار رفتند. مقامات کشور چارهای جز دادن امتیازات بزرگ ندارند، به آنها تحمیل میشود یا بخشی از ایران از دست میرود! امیدوارم این دفعه نشود که من نگرانیهای جدی دارم. اگر بخواهم در یک جمله بگویم؛ کمی صبر کنید، ولی من به نظرم نمیآید اتفاق جدیدی بیفتد.