
نشان تجارت - هدی کاشانیان: در سالهای اخیر گفتمان دلارزدایی از حوزههای تخصصی اقتصاد سیاسی فاصله گرفته و وارد عرصههای تصمیمگیری استراتژیک کشورها شده است. این رویکرد دیگر صرفاً بحثی نظری نیست، بلکه در سطح عملیاتی، بانکهای مرکزی، وزارتخانههای امور خارجه و سازمانهای بینالمللی، سیاستهای جدیدی در حال شکلگیریاند. دلارزدایی به معنای کاهش وابستگی ساختاری به دلار آمریکا در تجارت بینالملل، ذخایر ارزی و تسویهحسابهای مالی است. این تحول پیامدهای گستردهای برای موازنه قدرت جهانی، ثبات نظام مالی و امنیت اقتصادی کشورها خواهد داشت.
پس از جنگ جهانی دوم و توافقهای برتون وودز، دلار آمریکا بهعنوان واحد پول ریزشگاه جهانی معرفی شد و در دهههای متوالی نقش محوری خود را در تجارت، سرمایهگذاری و ذخایر بانکهای مرکزی تثبیت کرد. با گذشت زمان، این تکقطبی بودن در نظام پولی، نه تنها به بحرانهای ساختاری منتهی شد، بلکه فضایی برای ایجاد ناپایداری در کشورهای وابسته فراهم آورد. تحریمهای یکجانبه، قطع دسترسی به سیستمهای بینبانکی و ابزار کردن دلار بهعنوان سلاح ژئوپلیتیکی، دغدغههایی را در سطح جهانی ایجاد کرده است.
چند کشور در سالهای اخیر تلاش کردند با تشکیل شبکههای تجاری مبتنی بر ارزهای محلی، مسیری را برای کاهش استفاده از دلار باز کنند. این اقدامات اولیه در قالب مکانیزمهای دوطرفه هماهنگ شد، اما رفتهرفته به توافقهای چندجانبه و بلوکهای منطقهای تبدیل شد. برخی کشورها ذخایر ارزی خود را از دلار به سمت طلا، یوان، یورو یا ریال تنوع بخشیدند. این روند در سالهای اخیر شتاب گرفته و به یکی از محورهای استراتژیک در سیاستهای پولی جهانی تبدیل شده است.
راهکارهای عملی دلارزدایی باید همزمان در سطوح فنی، حقوقی، اقتصادی و دیپلماتیک پیادهسازی شوند. یک رویکرد یکسویه به این موضوع میتواند منجر به شکست یا ایجاد آسیبپذیریهای جدید شود. در ادامه مهمترین زیرساختها و ابزارهای لازم برای شکلگیری نظامی جایگزین به دلار ارائه میشود.
• ایجاد سامانههای تسویهحساب بینالمللی مستقل
سامانههایی مانند اسواپت در روسیه، یا اسپایک در چین، نمونههایی از شبکههای تسویهحساب غیردلاری هستند که میتوانند جایگزینی برای سوئیفت باشند. این سامانهها باید از قابلیت همگامسازی با استانداردهای جهانی برخوردار باشند و در برابر حملات سایبری مقاوم باشند. همچنین هماهنگی بین بانکهای مرکزی برای ایجاد سامانههای مشترک تسویهحساب، میتواند به افزایش اعتماد متقابل کمک کند.
• توسعه ابزارهای مالی مبتنی بر ارزهای محلی
طرحهای مبادله مستقیم ارزی (Currency Swap Agreements) بین کشورها، میتواند چرخه استفاده از دلار را در تجارت دوجانبه از بین ببرد. این توافقها باید همراه با توسعهی بازارهای مالی داخلی و ایجاد زیرساختهای مربوط به نرخ ارز واقعی و آزاد باشند. یکی از چالشهای مهم، فراهمآوردن نقدینگی کافی برای این ابزارها در شرایط بحران است.
• تشکیل بلوکهای منطقهای اقتصادی و مالی
اتحادیههای اقتصادی منطقهای میتوانند نقش کلیدی در تحقق دلارزدایی ایفا کنند. این اتحادیهها باید علاوه بر هماهنگی در تعرفهها و مقررات تجاری، در حوزه پول و بانکداری نیز همکاری عمیقی داشته باشند. ایجاد واحد پولی مشترک یا اتخاذ یک سبد ارزی منطقهای، میتواند گامی بلند در جهت استقلال از دلار باشد.
• همکاریهای فنی و حمایت از نوآوریهای پولی
فناوریهای نوین مالی مانند ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) امکان شکلگیری سامانههای تسویهحساب مستقیم را فراهم میکنند. برخی کشورها در حال آزمایش شبکههای چندوجهی برای انتقال CBDCها هستند. مشارکت در این پروژهها و سرمایهگذاری در زیرساختهای فنی، از دیگر راهکارهایی است که میتواند جریان دلارزدایی را تقویت کند.
دستیابی به استقلال پولی در سطح جهانی، بدون شک با موانع متعددی همراه است. چالش اصلی، اعتماد عمومی به ارزهای جایگزین است. دلار سالها بهعنوان دارایی امن شناخته شده و این اعتبار ریشه در قدرت نظامی، اقتصادی و نهادی آمریکاست. جایگزینی آن مستلزم ایجاد نظامی است که ضمن شفافیت کامل، از پایداری ساختاری برخوردار باشد.
یکی از موانع دیگر، فقدان هماهنگی بین کشورهای طرفدار دلارزدایی است. تفاوت در اولویتهای سیاسی، سطح توسعهیافتگی و نگرش به بازار آزاد، همکاریهای منسجم را دشوار کرده است. برخی کشورها تنها به دنبال کاهش وابستگی هستند، در حالی که برخی دیگر خواهان شکلگیری نظامی کاملاً جدید و چندقطبیاند.
از سوی دیگر، روشهای اقتصادی نئولیبرال همچنان در بسیاری از مؤسسات مالی بینالمللی نفوذ دارند و این نظامها در برابر تغییرات ساختاری مقاومت میکنند. بدون اصلاح عمیق در قوانین حاکم بر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، تحقق دلارزدایی در سطح جهانی دشوار خواهد بود.
تحول در نظم پولی جهانی به معنای انتقال از ساختاری یکقطبی به نظامی چندقطبی است که در آن چند ارز مهم میتوانند نقش محوری را ایفا کنند. این تحول نیازمند زمان، برنامهریزی بلندمدت و همکاری بینالمللی است. کشورها باید در کنار گسترش همکاریهای دوجانبه، تلاش کنند تا در سطح چندجانبه نیز شبکههای همکاری پایداری تشکیل دهند.
این تحول نباید تنها از منظر اقتصادی دیده شود. امنیت ملی، استقلال سیاسی و هویت اقتصادی کشورها نیز در گروی موفقیت آن است. آیندهای که در آن تجارت بینالملل مبتنی بر ارزهای محلی و سامانههای تسویهحساب مستقل باشد، فضایی امنتر از نظر اقتصادی برای کشورهای در حال توسعه فراهم میکند.
برای دستیابی به این آینده، ضروری است که فکر کردن به دلارزدایی بهعنوان یک استراتژی ملی بلندمدت در دستور کار دولتها قرار گیرد. این فرآیند نه بر پایهی واکنشهای احساسی، بلکه با تکیه بر تحلیلهای فنی دقیق، توسعهی زیرساختها و تقویت همکاریهای بینالمللی باید پیش برود.