کد خبر: ۶۲۸۵۶
۱۲:۲۰ -۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴

پای صحبت معلمی که روزش را عنوانی تشریفاتی می‌داند/ نظام آموزشی؛ کارناوالی از آمار و اندوه!

واقعیت تلخ نظام آموزشی ایران، که باید سنگ بنای پیشرفت جامعه باشد، امروز به صحنه‌ای از فروپاشی تدریجی تبدیل شده است. همین سال تحصیلی جاری بود که کلاس‌های خالی از معلم، استخوان لای زخم معضلات دیگر نظام آموزشی شد. کمبود ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار معلم در کشوری که ۸۵ درصد دانش‌آموزانش در مدارس دولتی تحصیل می‌کنند آماری هولناک است.

حقوق معلمان

نشان تجارت - ساعت هنوز از ۶ نگذشته که بندر با نسیمِ شورِ دریا از خواب بیدار می‌شود. بادِ ساحلی، پرده‌های مه را کنار می‌زند و آفتاب نارنجی، مثل ماهیگیر پیرِ محله، آرام‌آرام تور نورش را روی موج‌ها می‌اندازد.

صدای قایق‌های چوبی که به ساحل می‌خورند، همراه با فریاد‌های دورِ ماهیگیر‌ها می‌آید: «امروز صید خوب بود!». بوی نمِ جزرومد، مخلوط با عطر نان و چای تلخ از مغازه‌های قدیمیِ کنار اسکله می‌پیچد؛ مغازه‌هایی که درِ چوبی‌شان هنوز با کلید‌های آهنی بزرگ قفل می‌شود و صاحبانشان، مثل کتاب‌های تاریخ زنده، هر صبح خاطرات بندر را ورق می‌زنند. زنان ماهی‌فروش در بازار ساحلی، با پیش‌بند‌های لکه‌دار از خو‌ن‌ماهی، سوف‌های شمال تازه صید را روی یخ چیده و فریادشان با صدای امواج درهم می‌پیچد: «ماهی سحرگیر! تازه از آب!».

این، همان تصاویری است که «نرجس» ۳۶ ساله، هر صبح از پیش چشم می‌گذراند تا به محل کارش برسد. مسیر او از میان کوچه‌های باریک و سنگ‌فرش شده می‌گذرد که دیوارهایش با پوستر‌های رنگ و رو رفته تئاتر‌های قدیمی، کاندیدا‌های انتخاباتی و عکس‌های سیاه‌وسفیدِ کشتی‌گیران قدیمی پوشیده شده است. او بخشی از این مسیر را پیاده و بخشی را با تاکسی‌های درون شهری طی می‌کند تا به مدرسه‌ای در محله میان‌پشته برسد. نرجس، یک معلم حق‌التدریسی است.

«نرجس»، صدایی از حاشیه نظام آموزشی!

مدرسه محل کار «نرجس»، یک ساختمان دو طبقه قدیمی با پنجره‌های آبی رنگ‌پریده است که روی دو طرف دیوار‌های ورودی آن از اهمیت «حجاب»، حدیث نوشته شده است. همزمان که آماده صحبت با «نرجس» می‌شوم، خبر شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی بر صفحه‌ای موبایلم نقش می‌بندد؛ بازداشت «محمود صدیقی‌پور»، فعال صنفی و عضو کانون صنفی فرهنگیان گیلان و چند عضو دیگر در نقاط مختلف کشور... گویا در آستانه روز معلم اعتراضات معلمان به معوقات و مشکلات معیشتی ادامه دارد.

«نرجس» می‌گوید: «هر سال این موقع‌ها، اخبار، ظاهری پرطمطراق دارند؛ افزایش حقوق، پرداخت شگفتانه روز معلم و ... اما این فقط یک روال تکراری و برای رفع تکلیف است. آن‌قدر نمایشی که دم‌خروسش بیرون می‌زند! همایش پیاده‌روی خانواده راه می‌اندازند، زنگ سپاس می‌زنند، تقدیرنامه می‌دهند، درحالی که چند کیلومتر آن‌طرف‌تر معلمان در اعتراض هستند.».

او ادامه می‌دهد: «حقوق ما هم که معمولا یک سوم معلمان رسمی و پیمانی است، اما شرایط کاری‌مان سه برابر سخت تر! همان حداقل حقوق به ازای ۲۴ ساعت. خبری از امتیازات و امکانات و تسهیلات هم نیست».

«نرجس» چند سال پیش، پس از قبولی در دو آزمون (کتبی – عملی) و اخذ صلاحیت از گزینش و گذراندن دوره‌های تخصصی مربوط به رشته تدریسش به آموزش و پرورش راه یافت. او شهریور تا مهر هرسال به مدیریت‌های آموزش رفته و در صورت وجود کلاسی برای تدریس ادبیات، ابلاغ رایانه‌ای دریافت و مشغول می‌شود. در حالیکه در قانون برنامه ششم توسعه، تأکید شده است که حق‌التدریسی‌ها باید در روند استخدام و تبدیل وضعیت قرار بگیرند، اما این امر هنوز به طور کامل اجرا نشده است.

چالش‌های سر و کار با نسل زد!

«نرجس» علاقمند به کتاب‌های روان‌شناسی است. او می‌گوید تمام تلاشش را می‌کند تا در مواجهه با دانش‌آموزانش به‌روز باشد: «جدا از مسائل مالی، چالش اصلی ما محتوای آموزشی غیرکاربردی و کهنه است که باعث بی‌انگیزگی می‌شود. وقتی درس‌ها با واقعیت‌های زندگی دانش‌آموز همخوانی ندارد، تو نمی‌توانی دانش‌آموزت را مجاب به گوش دادن کنی. دانش‌آموزی که ادبیات نمی‌خواهد، اصلا درس نمی‌خواهد، فقط می‌خواهد پول در بیاورد. حتی دیگر مثل نسل قبل خود، استرس کنکور و رتبه و معدل و قلم‌چی را هم به خود راه نمی‌دهد. ته تهش می‌گوید یک دوربین جلویم می‌گذارم و بلاگر می‌شوم. هم پولش خوب است، هم زحمتی ندارد.»!

این معلم جوان به نکته جالبی اشاره می‌کند؛ تفاوت نسل‌ها و چالش‌های آموزش به نسل زد: «دوره و زمانه عوض شده خانم. دانش‌آموز امروزی معلم را مرجع بی‌چون و چرا نمی‌داند. برایش مهم است که فضای گفت‌و‌گو دوطرفه باشد، پرسش‌گری کند و بازخورد بگیرد. این نسل بیش از آنکه به دنبال اطاعت باشد، به تعامل سازنده اهمیت می‌دهد. البته همه اینها منوط به آن است که اساساً به کلاس درس به عنوان فضایی ارزشمند نگاه کند. تکیه افراطی بر نمره، رقابت‌های غیرضروری و آزمون‌های پی در پی هم برای معلم و هم شاگردان خستگی ایجاد کرده. هر سال همان مطالب تکراری با شیوه‌های قدیمی ارائه می‌شود؛ گویی خلاقیت در چهارچوب کتاب‌های درسی محبوس شده است. همین حالا ما چالش هوش مصنوعی و چت‌جی‌پی‌تی داریم. دانش‌آموزان اساسا نیاز به حضور در کلاس نمی‌بینند و اگر سوالی بود هوش مصنوعی پاسخش را می‌داند.

این وضعیت وقتی اشتیاق یادگیری دانش‌آموز را می‌کُشد، اساسا دیگر موجودیت و کارکرد من به عنوان یک معلم، رنگ می‌بازد.».

«نرجس» گویا به فکر آزمون استخدامی نیست، چون پسِ ذهنش به مهاجرت فکر می‌کند. هرچند نه‌چندان مطمئن اما، فکر می‌کند. با آوردن نام ترکیه به عنوان کشور مقصد، تلنگر می‌خورم. همین امروز اعتراض کارگران در استانبول سرکوب شد بماند که ترکیه همراه با ایران جزو ده کشور با بالاترین نرخ تورم در سال گذشته بودند.

او، اما تلنگر دوم را می‌زند: «فکر می‌کنید حقوق معلمان ترکیه‌ای چقدر است؟ من به شما می‌گویم حداقل ماهانه ۱۲۲۳ دلار! رقمی که در ایران افسانه به نظر می‌آید. با حقوقی که در بهترین حالت زیر ۳۰۰ دلار است تازه معوقات هم دارد، به شما قول می‌دهم بحران کمبود معلم در ایران از این هم بیشتر می‌شود و این تلخ است. همین حالا من چطور دانش‌آموزم را به معلمی علاقه‌مند کنم؟ چه انگیزه‌ای برای پیوستن به این قشر فرهیخته وجود دارد، وقتی که حتی مزایای کوچکی همچون محاسبه دوران تحصیل در سنوات خدمتی، از برنامه‌های حمایتی معلمان حذف می‌شود؟ من آینه آنها هستم که همزمان با تمرکز بر کار، مجبورم با دغدغه‌های معیشتی روزگار بگذرانم.».

 

نظام آموزشی ایران در چنگال ناکارآمدی و ناامیدی!

از «نرجس» جدا می‌شوم. او آینه دانش آموزان دهه هشتادیش است و احتمالا امثال «زهرا»، معلمی که بعد از سی سال خدمت و تدریس در کلاس‌های درس به ایستگاه بازنشستگی رسیده و هنوز مثل همه فرهنگیان دغدغه معیشت دست از سرش برنداشته، آینه «نرجس» است که در همسایگی‌ام زندگی می‌کند.

او می‌گوید: «دولت همین‌که به جای وعده‌های افزایش حقوق، مهار تورم را در اولویت قرار دهند کافی است. اگر انصاف داشته باشیم حتی حقوق مکمل سالانه نیز با شتاب سرسام‌آور قیمت‌ها همخوانی ندارد. ادعای افزایش ۲۰ درصدی حقوق در سال جاری که هنوز به شکل قطعی عملیاتی نشده نیز در مواجهه با ابرتورم کنونی، همچون قطر‌های در اقیانوس است. این رقم نه تنها پاسخگوی نیاز‌های معیشتی نیست، بلکه شکاف عمیق بین درآمد‌ها و هزینه‌های زندگی را پر نمی‌کند». می‌دانم که «زهرا» با یک سرطان زنانه گلاویز است و در هزینه‌های سنگین درمان به همسرش کمک می‌کند.

واقعیت تلخ نظام آموزشی ایران، که باید سنگ بنای پیشرفت جامعه باشد، امروز به صحنه‌ای از فروپاشی تدریجی تبدیل شده است. همین سال تحصیلی جاری بود که کلاس‌های خالی از معلم، استخوان لای زخم معضلات دیگر نظام آموزشی شد. کمبود ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار معلم در کشوری که ۸۵ درصد دانش‌آموزانش در مدارس دولتی تحصیل می‌کنند آماری هولناک است. این بحران، تنها به نیمکت‌های خالی محدود نیست؛ چهره‌های آفتاب‌سوخته معلمان بازنشسته و حق‌التدریسی که بی‌امیدی، خطوط پیشانی‌شان را عمیق‌تر کرده و کماکان مشغول اعتراض و مطالبات حقوق خود هستند، گواهی بر این ادعاست. آنها نه تنها با فقدان امنیت شغلی دست و پنجه نرم می‌کنند، بلکه در گردابی از وعده‌های تحقق‌نیافته برای بهبود شرایط گرفتارند. حقوق معلمان در سال گذشته، ۱۶ میلیون و ۴۲۰ هزار تومان بود که با وجود افزایش ۲۰ درصدی در سال جاری، همچنان زیر خط فقر ۳۰ میلیون تومانی باقی ماند. 


بیشتر بخوانید: جزئیات جدید از زمان واریز و میانگین مبلغ حقوق معلمان در سال ۱۴۰۴


جزئیات این افزایش حقوق، خود روایتی از تناقض‌های سیستم است:
- بند حق شغل، شاغل: ۲۰ درصد افزایش
- بند حق عائله‌مندی: ۲.۱۰۰ میلیون تومان
- بند حق اولاد (هر فرزند): ۱.۷۱۴ میلیون تومان
- بند ترمیم حقوق: ۱.۱۰۰ تا ۲ میلیون تومان

این ارقام، نتیجه اجرای قانون رتبه‌بندی معلمان است که سال‌ها به عنوان مطالبه اصلی صنف فرهنگیان مطرح بود. اما واقعیت اجرای این قانون، آن را به نمایشی تراژیک تبدیل کرده است: تقسیم‌بندی معلمان به ۵ رتبه با شرط دستیابی به بالاترین سطح (رتبه ۵) تنها پس از ۲۴ سال خدمت و تحقق شروطی دیگر!

دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۱ ادعای اجرای این قانون را داشت، اما شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان با استناد به آمار‌های تکان‌دهنده، پرده از واقعیت برداشته است. «محمد حبیبی»، سخنگوی این شورا، در گفت‌و‌گو با وبسایت «امتداد» فاش کرد: «از ۱۴۰۱ تا پایان ۱۴۰۲، ۸۰ معلم از مزایای رتبه‌بندی محروم شده‌اند؛ ۱۳ تن اخراج یا بازخرید، ۲۳ تن انفصال از خدمت، ۳۲ معلم تقلیل گروه و ۳ تن بازنشستگی اجباری را تجربه کرده‌اند». این، فعلا تنها آمار موجود است.

سال گذشته نیز، نیاز ۴۰ هزار میلیارد تومانی برای پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان بازنشسته اعلام شد، اما این رقم کلان در تقابل با واقعیت حقوق معلمان، تنها بر شکاف میان وعده‌ها و عمل دولت‌ها تاکید می‌کند. سیستم آموزشی ایران اکنون به کارناوالی شبیه است که در آن، راه‌حل‌های مقطعی مانند مُسکن‌های بی‌اثر، تنها بر وخامت اوضاع می‌افزایند. این نظام دیگر نه توان پنهان کردن آشفتگی‌هایش را دارد، نه اراده‌ای برای بازسازی ریشه‌ای.

سوال اینجاست: آیا فروپاشی آموزش، پیش‌درآمد فروپاشی بزرگ‌تری در ساختار اجتماعی ایران می‌شود؟

ساعت ۱۵:۲۰، پایان داستان ناتمام «نرجس»!

باد ساحلی، پوسترِ روز معلم را از دیوار مدرسه می‌کند و آن را روی پیاده‌روی باریک می‌غلتاند؛ «نرجس» شنبه باید بازگردد. به کلاس ۳۰ نفره، به نیمکت‌های سبز فلزی که رد مداد نوکی، روی آن یادگار دانش‌آموزان را هک کرده است، به درس شنبه و تدریس اهمیت تاریخ ادبیات در قرن پنجم و ششم برای دانش‌آموزانی که در بهترین حالت، پادکست انگلیسی گوش می‌کنند تا لهجه بریتیش‌شان برای مهاجرت تقویت شود. او باز‌می‌گردد؛ از همان مسیر همیشگی، از کنار اسکله‌ای که بوی جلبک‌های فاسد و ماهی‌های تازه را توامان می‌دهد...

او حرفه‌اش را دوست دارد و تاریخ ادبیات را، چون باور دارد؛ گذشته‌ها هرگز نخواهند گذشت‌...

ارسال نظرات
آخرین اخبار
گوناگون