نشان تجارت - هدی کاشانیان: ابولهب لقب عبدالعُزّی بن عبدالمُطَّلب، عموی پیامبر (ص) و از سرسختترین دشمنان پیامبر اسلام بود. ابولهب و همسرش، ام جمیل، پیامبر صلی الله علیه و آله را بسیار آزار دادند و در مخالفت با اسلام از هیچ کوششی فروگذار نکردند؛ به همین جهت سوره مسد در نکوهش رفتارهای او و همسرش نازل شد.
عبدالعُزّی بن عبدالمطّلب بن هاشم، از تیره بنیهاشم قبیله قریش به شمار میرود. کنیه اصلی او ابوعتبه است. برخی فرزندی به نام لهب برای او برشمرده و از این رو، کنیهاش را ابولهب دانستهاند. لهب به معنای آتش، بلندی شعلههای آتش، شعلههای آتش بیدود و مانند آن آمده است. برخی گفتهاند چون جایگاه او دوزخ است، خداوند به او کنیه ابولهب داد. در واقع، به سبب گلگونی و زیبایی چهرهاش پدرش او را ابولهب خواند و سپس وی به همین کنیه شهرت یافت. در قرآن نیز از او با این کنیه یاد شده است. (سوره مسد، آیه۱) بعضی دلیل پرهیز قرآن از ذکر نام اصلی وی را چنین دانستهاند که قرآن هرگز واژه عبد را به غیر خدا اضافه نمیکند.
هیچ منبعی به زمان تولد ابولهب اشاره نکرده است. برخی سن وی را هنگام مرگ در سال دوم ق. ۷۰ سال گفتهاند. در این صورت، وی حدود ۱۵ سال پیش از عامالفیل زاده شده است. اما شواهدی این سخن را رد میکنند. در میان فرزندان عبدالمطلب، ابولهب پس از ابوطالب و پیش از حمزه، عباس و عبداللهزاده شده است. با توجه به تولد ابوطالب ۳۵ سال پیش از عام الفیل و ۲۵ ساله بودن عبدالله هنگام وفات در عام الفیل میتوان گفت ابولهب میان سالهای ۳۵ تا ۲۵ پیش از عام الفیل زاده شده است.
پدرش عبدالمطلب رییس بنیهاشم و بزرگ قریش بود و مادرش لُبنی بنت هاجر بن عبدمناف بن ضاطر از قبیله خُزاعه بود که پیش از قریش بر مکه ریاست داشت. همسرش عوراء اُم جمیل بنت حرب بن اُمیه، خواهر ابوسفیان بود که در قرآن خوانده شده است. (سوره مسد، آیه۴) وی اشعاری نیز در هجو پیامبر دارد. جز وی همسری دیگر برای ابولهب یاد نشده و همه فرزندان ابولهب را از او دانستهاند.
ابولهب و اُمجمیل دارای سه پسر به نامهای عُتبه، عُتَیبه و مُعَتِّب و یک دختر به نام دُرّه یا سبیعه بودند. دره گاهی شعر میسرود. وی بعدها اسلام آورد و به مدینه مهاجرت و با حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب ازدواج کرد و فرزندانی برای وی آورد. پس از وی نیز به ازدواج دحیة بن خلیفه کلبی درآمد. برخی گفتهاند: زید بن حارثه وی را به همسری گرفت. شاید این پیش از ازدواجش با حارث بن نوفل بوده باشد. برخی نیز وی را همسر صفوان بن اسد از بنیاسید میدانند. عتبه و عتیبه در جاهلیت به ترتیب با رقیه و امکلثوم دختران پیامبر ازدواج کرده بودند که پس از نزول وحی از آنان جدا شدند. ابولهب مُعَتب و عتبه هنگام فتح مکه اسلام آوردند و معتب در جنگ حنین در رکاب پیامبر شهید شد.
پس از وفات ابوطالب، در جلسهای که سران مشرکان تصمیم گرفتند پیامبر صلی الله علیه و آله را شبانه به قتل برسانند، ابولهب نیز شرکت داشت. وقتی میخواستند از میان قبايل قریشی کسانی را انتخاب کنند که در قتل پیامبر صلی الله علیه و آله مشارکت داشته باشند، از بنی هاشم ابولهب داوطلب شد. وقتی که قصد داشتند به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله حمله کنند، ابولهب آنان را از حمله شبانه بازداشت و گفت: «اگر در تاریکی به زنان و کودکان آسیبی برسد این ننگ در میان عرب تا ابد برای ما باقی خواهد ماند»، در نتیجه حمله تا صبح به تعویق افتاد.
در مورد علت دشمنی ابولهب با پیامبر(ص) چند دلیل ذکر شده است:
• رقابت با ابوطالب: پس از عبدالمطلب ابوطالب بر بنی هاشم ریاست یافته بود و از پیامبر(ص) حمایت میکرد. نقلهای تاریخی نشان میدهند که ابولهب و ابوطالب روابط خوبی نداشتند.
• تعصب و گرایشهای قبیلهای: همسر او، ام جمیل بنت حرب، خواهر ابوسفیان و از بنی امیه بود، در نتیجه ابولهب از بنی امیه حمایت میکرد. از طرف دیگر مادر او از قبیله خزاعه بود که نسبت به قریش کینه داشتند.
• ترس از جنگ با عرب: ابولهب پذیرش اسلام را به معنای اعلام جنگ با کل عرب میدانست.
ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد. در برخی منابع علت شرکت نکردن او بیماری ذکر شده است. در دیگر منابع آمده است که دلیل عدم شرکت او در جنگ، خواب عاتکه بنت عبدالمطلب بود که شکست مکیان را پیش بینی میکرد. ابولهب به جای خود عاص بن هشام بن مغیره را فرستاد که از او دینی بر گردن داشت و ابولهب به همین سبب بدهکاری او را بخشید.
ابولهب در توطئه دارالندوه نیز حاضر بود، اما چون تصمیم بر محاصره خانه پیامبر و هجوم به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت، زیرا در تاریکی نمیتوان اهل خانه را در امان دانست و خواست تا صبحگاه صبر کنند و خود نیز تمام شب را به انتظار خروج پیامبر (ص) نشست.
ابولهب، پس از شنیدن خبر شکست مشرکان در بدر ، پس از ۷ یا ۹ روز بر اثر بیماری پوستی درگذشت. فرزندانش از ترس سرایت مرض، از جنازهاش دوری جسته، در نهایت او را در بالای مکه کنار دیواری نهاده و از دور، بی آنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد.