کد خبر: ۲۴۰۵۰
۱۲:۱۹ -۰۸ اسفند ۱۳۹۹
مردی از تبار جنوب خراسان

اسدالله علم که بود؟

به‌قدری حضور علم در کنار شاه پررنگ بود که یکی از تحلیل‌گران برجسته انقلاب ایران، مرگ زودهنگام او را یکی از عوامل پنج‌گانه سرگونی حکومت پهلوی دوم دانسته است.

اسدالله علم

نشان تجارت - امیر اسدالله علم که یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران پهلوی دوم به‌حساب می‌آمد، در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در جنوب خراسان و در شهر بیرجند متولد شد. پدرش محمدابراهیم‌خان علم، امیر قائنات معروف به شوکت‌الملک از امرای قائنات و سیستان بود که در جریان کودتای ۱۲۹۹ شمسی به رضاخان برای رسیدن به هدفش کمک کرد. او در پی این کودتا، حکمران قائنات و سیستان و بلوچستان شد و چند دوره نیز وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن را برعهده داشت.

اسدالله علم، تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند، همزمان نیز به فراگیری زبان‌های انگلیسی و فرانسه پرداخت. زمانی که ابراهیم‌خان علم توسط رضاشاه به تهران فراخوانده شد، اسدالله نیز در ۱۵ سالگی به تهران آمد و در مدرسه عالی کشاورزی کرج به تحصیل مشغول شد و در پنجم مرداد ۱۳۲۱ لیسانس (مهندسی کشاورزی) گرفت. او با توصیه پدرش در سال ۱۳۱۸ و در سن بیست سالگی با ملک تاج، دومین دختر قوام الملک شیرازی، پیوند زناشویی بست. پیش از آن، پسر قوام الملک با اشرف پهلوی ازدواج کرده بود.

اسدالله علم

امیر اسدالله با اعمال نفوذ پدرش، در سال ۱۳۲۳، پیشکار مخصوص محمدرضا شاه شد و این سمت را تا اواسط سال ۱۳۲۶ شمسی حفظ کرد. بعد از فارغ‌التحصیلی و به‌دلیل آشفته‌شدن وضعیت تهران که تحت اشغال نیرو‌های بیگانه بود، عازم بیرجند شد. امیر شوکت‌الملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال ۱۳۲۳ در همان‌جا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را به‌عهده گرفت.

علم در بیرجند همراهان نزدیکی داشت که هر کدام، بخشی از کار‌های او را کارگزاری می‌کردند. از دوستان خواص علم در بیرجند می‌توان به منصف، سپهری، هادوی، عسکری و شیبانی اشاره کرد.

منصف، ۱۷ سال نمایندگی مردم بیرجند را در مجلس شورای ملی عهده‌دار بود و به‌لحاظ سیاسی یک همراه برای علم قلمداد می‌شد. سپهری، سرکاردار تمام اموال، باغات، زمین‌های کشاورزی و رعیت‌های علم در بیرجند بود. آیت‌الله العظمی حاج شیخ هادی هادوی که از علمای بزرگ مشروطه‌خواه به‌حساب می‌آمد، تولیت موقوفات محمدابراهیم خان علم را عهده‌دار بود و پس از وی، پسرش، حاج شیخ مهدی هادوی به امور موقوفات اسدالله علم رسیدگی می‌کرد. آقایان عسکری و شیبانی هم به امور مالی و املاک و مستغلات علم می‌پرداختند.

علم در سال ۱۳۲۶ از سوی قوام‌السلطنه به فرمانداری کل سیستان و بلوچستان منصوب شد. در سال ۱۳۲۷ شمسی در کابینه دوم ساعدمراغه‌ای سمت وزارت کشاورزی را عهده‌دار شد. او این سمت را در کابینه رجبعلی منصور نیز حفظ کرد و در کابینه رزم‌آرا وزیر کار شد.

با قتل رزم‌آرا و نخست‌وزیری مصدق، علم از سوی شاه سرپرست اداره املاک و مستغلات پهلوی شد. او در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سقوط دولت مصدق انجامید، با عوامل جاسوسی انگلیس از جمله برادران رشیدیان و شاپور ریپورتر هماهنگ بود و پس از کودتا و قدرت‌گرفتن شاه نیز در حلقه مشاوران وی درآمد.

پس از کناره‌گیری سپهبد فضل‌الله زاهدی در فروردین ۱۳۳۴، علم در کابینه حسین علاء وزیر کشور شد. او در این سمت که تا فروردین ۱۳۳۶ ادامه داشت، استانداران و فرمانداران سراسر کشور را تعویض کرده و عناصر مورد اعتماد شاه را جایگزین ساخت. وی در همین دوره، انتخابات مجلس نوزدهم را برگزار کرد. کنترل و جلوگیری از انتشار مطبوعات مخالف از دیگر اقدامات وی در مقام وزارت کشور بود. لایحه تاسیس ساواک نیز در همین دوره تهیه و تقدیم مجلس شد.

پس از تشکیل کابینه دکتر منوچهر اقبال در فروردین ۱۳۳۶، علم در ۲۷ اردیبهشت همان سال «حزب مردم» را در چارچوب تحقق سیاست‌های انگلیس در ایران تشکیل داد، اما ریاست وی بر این حزب تنها تا پایان دوران نخست‌وزیری اقبال -شهریور ۱۳۳۹- دوام یافت و به‌دنبال افتضاح انتخابات تابستان ۱۳۳۹ مجبور به استعفا از دبیرکلی «حزب مردم» شد.

امیراسدالله علم پس از عزل علی امینی از مقام نخست‌وزیری، در تیر ۱۳۴۱ مامور تشکیل کابینه شد و تا اسفند سال بعد عهده‌دار این سمت بود. مهمترین رویداد این دوره، تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود. این لایحه به‌دلیل آنکه ماهیت ضداسلامی داشت مورد اعتراض شدید روحانیون به‌ویژه امام خمینی قرار گرفت و اوج‌گیری مخالفت‌های مردمی سبب شد تا علم از اصرار بر تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی عقب‌نشینی کرده و لغو آن را در آذر ۱۳۴۱ اعلام کند.

برگزاری رفراندم ششم بهمن ۱۳۴۱ و تحریم آن توسط مردم، کشتار طلاب در مدرسه فیضیه قم در فروردین ۱۳۴۲، بازداشت امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد از دیگر رویداد‌های عمده دوران نخست‌وزیری علم بود.

پس از بازداشت امام به زندان قصر تهران، رژیم به‌دنبال تعیین تکلیف او بود و در این میان، برخی اعتقاد راسخ به اعدام امام خمینی داشتند، اما اسدالله علم یکی از افراد تاثیرگذاری بود که می‌گفت: «آقای خمینی نباید اعدام شود، زیرا این کار باعث جاودانه‌شدن نام او خواهد شد و این برای حکومت پهلوی مطلوب نیست.» علم معتقد بود «خمینی باید به ترکیه تبعید شود، زیرا مذهب بیشتر مردم آن سرزمین، سنی است و حرف‌های او در آن‌جا خیلی نفوذ نخواهد داشت.» از طرفی می‌گفت: «چون زبان ترکی با زبان فارسی و عربی فاصله زیادی دارد، به‌مرور زمان پیام و روند انقلابی امام کمرنگ و محو خواهد شد.»

علم پس از استعفا از نخست‌وزیری، در اسفند ۱۳۴۲، به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد و این سمت را تا ۱۳۴۵ حفظ کرد. عملکرد او در این سمت، خشم دانشجویان را بر انگیخت.

او در ۱۹ آبان این سال، وزیر دربار شد. وی همزمان چندین مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا شاه، نمایندگی ویژه شاه در هیات مدیره بنیاد پهلوی، عضویت در هیات مدیره بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مدیریت عامل کمیته پیکار با بی‌سوادی، عضویت در هیات مدیره سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و دبیرکلی حزب مردم را به‌تدریج برعهده گرفت. با این حال وزارت دربار مهمترین شغل سیاسی وی بود.

اسدالله علم

یکی از جنبه‌های زندگی خصوصی علم که حاشیه‌های فراوانی را برای او ایجاد کرد، اشتهای وی به زنان و دختران ایرانی و خارجی بود، به‌طوری که حتی این موضوع در لابلای یادداشت‌های روزانه او به چشم می‌آید. این روند در زندگی خصوصی علم، به‌تدریج وارد مراحل حساس‌تری شده بود تا جایی که در دهه ۳۰ برخی افراد در مجامع عمومی و خصوصی از وی به‌عنوان فردی عیاش و بی‌بند و بار یاد می‌کردند.

در یکی از گزارش‌های ساواک که در دی ۱۳۳۶ تنظیم شده است درباره این جنبه از زندگی اسدالله علم چنین می‌گوید: «اوقات بیکاری را به عیاشی می‌گذراند و به زن خیلی علاقه‌مند است و غالب شب‌ها مجالس عیش و نوش با زن‌ها دارد.»

این شیوه زندگی علم باعث سردی هرچه بیشتر روابط همسرش با او شد. ملک تاج، همسر علم جهت بازداشتن وی از این اعمال، از برخی افراد خانواده سلطنتی تقاضا می‌کرد در این باره به او تذکر دهند و از او بخواهند وفاداری بیشتری نسبت به زنش داشته باشد، گفته شده علم حاضر نبود به این تذکرات توجهی نشان دهد.

این نوع زندگی علم فقط منحصر به خود او نمی‌شد، بلکه گفته می‌شود در این میان به‌ویژه شخص شاه شریک بزرگ او بود؛ بنابراین روابط و همکاری شاه و علم فقط به امور سیاسی، اقتصادی و یا احیاناً فرهنگی محدود نمی‌شد، بلکه از مهمترین جنبه‌های این روابط نزدیک را باید در مسائل خصوصی آن‌ها جستجو کرد.

با انتصاب علم به وزارت دربار، دولت هویدا که در تصمیم‌گیری‌های کشور جریان‌ساز بود تا حد زیادی از این روند مهم و سیاست‌گذاری‌های کلان کشور کنار نهاده شد و نقش آن، تنها به امور اجرایی کشور تنزل یافت.

علم در دوران حاکمیت خود بر وزارت دربار در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های کشور دخالت می‌کرد. او در این سمت محرک شاه در برکناری سرلشکر پاکروان، رییس ساواک و انتصاب سپهبد نصیری به ریاست این سازمان بود. با این انتصاب، سازمان اطلاعات و امنیت کشور به‌مراتب بیشتر از گذشته تحت کنترل و نظارت مستقیم دربار شاه درآمد. در مراحل بعد به‌تدریج وزارتخانه‌های خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند.

علم به‌عنوان تنظیم‌کننده این نوع ارتباط، در تمام سال‌های وزارت خود در دربار، رابطه با انگلستان را در ایران حفظ کرد. او در این سال‌ها با دولتمردان و سفرای آمریکا نیز رابطه صمیمانه‌ای برقرار کرده بود. سفارت اسراییل با همکاری علم در ایران افتتاح شد.

علم در ساقط کردن دولت مصدق نقش ویژه‌ای برعهده داشت. درباره او گفته‌اند از تجارب پدر و پدر زنش (قوام) بهره فراوان برد.

در سال ۱۳۵۶ علم بار‌ها برای معالجه بیماری خود مجبور به ترک کشور شد و به‌صورت مداوم در بیمارستان‌های اروپا بستری و تحت درمان بود. او به‌عنوان وزیر دربار، مسائل سیاسی - اجتماعی کشور را پیگیری می‌کرد. روند بیماری سرطان خون علم که نهایتاً منجر به مرگ وی شد، از اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ آغاز شده بود.

اولین باری که علم به یک نوع بیماری ناشناخته در وجود خود اشاره کرد، تیرماه ۱۳۴۹ بود که علایم آن کاهش تدریجی وزن بدنش بود. با توجه به وخامت اوضاع علم، بالاخره شاه با پیشنهاد کناره‌گیری وی موافقت کرد و از آبان سال ۱۳۵۶ علایم مرگ‌آور بیماری وی نمایان شد.

۱۹ آبان در حالی که در زادگاهش، بیرجند به استراحت مشغول بود دچار خونریزی داخلی شد و جهت ادامه معالجه به تهران انتقال داده شد. روز بعد به پاریس اعزام شد و پس از مسافرتی کوتاه به ایران بازگشت. اما در اواخر دی ۵۶ در بیمارستان‌های پاریس بستری شد. پس از آن که به‌رغم چند عمل جراحی حال وی همچنان رو به وخامت نهاده بود، جهت مراقبت و معالجه بیشتر در اواخر سال ۵۶ به آمریکا اعزام شد و در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد.

در آن زمان پیش‌بینی پزشکان آمریکایی که معتقد بودند علم زنده نمی‌ماند، صحیح از آب درآمد و سرانجام وی در ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ و در سن ۵۸ سالگی درگذشت. روز بعد، جسدش به تهران انتقال یافت و سپس در روز یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۷ با تشریفات خاصی در آرامگاه خانوادگی خاندان علم در مشهد و در حرم علی بن موسی الرضا (ع) به خاک سپرده شد.

به‌قدری حضور علم در کنار شاه پررنگ بود که یکی از تحلیل‌گران برجسته انقلاب ایران، مرگ زودهنگام او را یکی از عوامل پنج‌گانه سرگونی حکومت پهلوی دوم دانسته است. علم در تلخ و شیرین روزگار، همواره ارتباطش را با شاه حفظ کرد و همیشه قوت قلبی برای محمدرضا بود. شاه که او را یک ارادتمند به خود می‌دانست در بسیاری از مواقع به نظرات او عمل می‌کرد، به‌طوری که چندبار به دعوت او و به همراه خانواده‌اش به بیرجند سفر کرد و مدت قابل ملاحظه‌ای را در آن‌جا به استراحت پرداخت.

گردآورنده: محمد آیتی

منابع:

خاطراتی از بیرجند و رویداد‌های سیاسی
یادداشت‌های عَلَم
موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
پایگاه خبری تاریخ ایرانی

منبع: رویداد24
ارسال نظرات
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
محمود یزدانی
|
Canada
۰۹:۴۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۹
2
0
دستمریزاد. عالی... خلاصه قابل استفاده ای بود
فرهاد
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۳۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
آره به نسبت خوب بود.
سیما
|
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۵۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۰
1
0
چه گردآوری جالبی بود... مرسی واقعا
آخرین اخبار
گوناگون