
نشان تجارت - افشای استفاده برخی چهرههای سیاسی از «خط سفید» ـ اینترنت بدون فیلتر که سالها وجودش انکار یا پنهان میشد ـ طی روزهای گذشته یک بار دیگر شکاف میان گفتار و رفتار مسئولان را به موضوع روز افکار عمومی تبدیل کرده است. آنچه از شبکههای اجتماعی آغاز شد و با انتشار اسکرینشاتها و گزارشهای مختلف دستبهدست چرخید، بهسرعت به بحث سیاسی تبدیل شد؛ استفاده از اینترنت آزاد توسط همان چهرههایی که سختترین مواضع را درباره فیلترینگ داشتهاند حسابی مورد نقد قرار گرفت و حتی میتوان گفت که مردم را عصبانی کرد.
ماجرا زمانی حساستر شد که قابلیت جدید پلتفرم ایکس، کشور مبدأ اتصال کاربران را نمایش داد و نشان داد بخشی از نمایندگان و چهرههای نزدیک به جریان تندرو، با اینترنت ویژه و بدون محدودیت به این شبکهها وصل شدهاند. واکنش اولیه مجموعهای از تکذیبها، توضیحات مبهم و توجیههای شتابزده بود؛ اما آنچه در نهایت باقی ماند، خشم و بیاعتمادی گسترده جامعه بود؛ احساسی که نه بهخاطر یک خطای فردی، بلکه بهخاطر معنای سیاسی این تناقض شکل گرفت: تقسیم شهروندان به دو طبقه، یکی با اینترنت آزاد و دیگری با اینترنت محدود.
حساسیت افکار عمومی به این ماجرا تصادفی نیست. سالهاست فیلترینگ به تجربهای روزمره برای میلیونها شهروند تبدیل شده؛ تجربهای که بهمعنای محدودیت در کسبوکار، تحصیل، ارتباطات و حتی اطلاعرسانی است. در چنین شرایطی آشکار شدن وجود امتیازهای خاص برای گروهی از سیاستمداران، بهطور طبیعی قضاوتی سخت ایجاد میکند: قانون برای مردم سخت است، اما برای تصمیمگیران قابل دورزدن!
از سوی دیگر نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که اعتماد عمومی هماکنون در شکنندهترین وضعیت خود قرار دارد. وعدههای مکرر درباره رفع فیلترینگ و بهبود دسترسی آزاد، با سیاستهای متناقض و تصمیمات ناگهانی گره خورده است؛ بنابراین افشای «خط سفید» نه تنها یک نشانه اخلاقی، بلکه علامتی از نابرابری ساختاری و کمبود شفافیت در سیاستگذاری دیجیتال تلقی شد.
این ماجرا بیشتر از یک رسوایی سایبری است و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن طی روزهای گذشته مشاهده شده و قطعا ادامه دار خواهد بود. واضحترین نتیجه این رویکرد تحلیلرفتن سرمایه اجتماعی است، زیرا هر بار که سیاستمداران خلاف ادعاهایشان عمل میکنند، بازسازی اعتماد دشوارتر میشود.
مساله بعدی سیاستزده شدن تجربه روزمره مردم است. تبعیض در دسترسی، حتی تصمیمات درست را زیر سؤال میبرد و شکاف سیاسی را عمیقتر میکند. از رشد بازار غیررسمی فیلترشکن و اقتصاد خاکستری نیز نباید غاقل شد. مردم حواسشان هست که امتیاز خاص به برخی نخبگان، انگیزه دورزدن قانون و گسترش بازار موازی را تقویت میکند.
یکی دیگر از آثار این موضوع تضعیف مشروعیت تصمیمگیران است. بدیهی است که وقتی مردم احساس کنند محدودیتها فقط برای آنان است نه برای مسئولان، پایههای اعتماد متقابل تخریب میشود.
پس از موج افشاگریها و واکنشها، انتظار جامعه از دولت و نهادهای نظارتی روشن است: شفافیت و توضیح و بازنگری سیاستها. در چنین فضایی، چند اقدام میتواند اعتماد آسیبدیده را ترمیم کند. نخست ارائه گزارش رسمی درباره خطوط سفید و معیارهای تخصیص آن بهوسیله نهادی مستقل یا کمیسیون مشترک.
گام بعدی میتواند تعلیق موقت امتیازهای مبهم تا زمان روشن شدن وضعیت حقوقی آنها باشد. از طرف دیگر اعلام سیاست واحد و شفاف درباره دسترسی ویژه و مشخص شدن اینکه چه کسانی و با چه ضوابطی ممکن است از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند؛ میتواند تا حدی به کار آید.
در عین حال لازم است که تدوین چارچوب قانونی برای دسترسیهای خاص با نظارت قضایی و پارلمانی در دستور کار قرار بگیرد.
مهمتر از همه، اما این است که جامعه متقاعد شود، رفع فیلترینگ و ایجاد سیاستهایی که در بلندمدت امکان استفاده همه شهروندان از اینترنت بدون محدودیت و رهایی از دردسرهای فیلترشکنها را در دستور کار مسئولان است.
ماجرای «خط سفید» یکبار دیگر نشان داد چگونه فاصله میان گفتار رسمی و عمل واقعی، میتواند به سرعت تبدیل به بحران اعتماد شود. جامعه امروز نه فقط اطلاعات بیشتری دارد، بلکه نسبت به تبعیض در دسترسی حساستر است. اگر سیاستگذاران میخواهند این شکاف ترمیم شود، باید از این ماجرا بهعنوان فرصتی برای شفافسازی و اصلاح استفاده کنند؛ وگرنه هر بحث تازه درباره اینترنت و سیاستهای فضای مجازی، با موجی از بیاعتمادی روبهرو خواهد شد.