نشان تجارت - آمارهای پراکنده از افسردگی تا ۷۳ درصدی مردم ایران خبر میدهند. برخی از تحلیلها میگویند که تورم، کاهش قدرت خرید، مسائل کلان سیاسی و اجتماعی و کاهش آزادیهای فردی و اجتماعی از مهمترین عوامل این افسردگی جمعیاند. در چنین وضعیتی در راهحلی سادهانگارانه برخی از سیاستگذارها راهحل را در افزایش میزان زمان تفریح یا ورزش (بهمعنی رفتن به باشگاه) میدانند و افزایش ساخت پارکهای عمومی را راهحل موقتی ماجرا معرفی میکنند.
از طرفی آمار دقیقی از سبد هزینهکرد ایرانیها برای ورزش وجود ندارد، اما در همین دادههای کوچک و ناقص درباره وضعیت تفریح و ورزش خانوار ایرانی، سهم دهکهای پایین و ساکنان شهرهای جنوبی کشور بسیار کم است. سمیه توحیدلو در این باره به «اعتماد» میگوید: «در وضعیت ۶۰درصد فقر نسبی و ۳۰درصد فقر مطلق ایرانیها طبیعی است که هزینهکردن برای مصارف فرهنگی مانند ورزش در سبد خانوار ایرانی کم یا حذف شود.»
ایرانیها ۴۴.۲۵ ساعت در هفته کار میکنند؛ یعنی بیشتر از میانگین جهانی که حدود ۳۸ ساعت است. ورزش کردن بهمعنی رفتن به باشگاه را اگر از جزیی از فرهنگ جامعه شهری بدانیم، باید زندگی رومزه بزرگسال ایرانی را بررسی کنیم. آمارهای رسمی میگوید که ایرانیها بهطور متوسط ۱۸ ساعت کار میکنند. طبق گزارش جدیدی از سازمان جهانی کار (ILO) ایرانیها ۴۴.۲۵ ساعت در هفته کار میکنند؛ یعنی بیشتر از میانگین جهانی که حدود ۳۸ ساعت است.
درست است که طبق آمارها بهینگی کارکردن ایرانیها وضعیت مطلوبی ندارد، اما میزان زمانی که در محل کار صرف میشود، مسالهای است که باید به آن توجه کرد. یک پژوهشگر حوزه مطالعات کار به «اعتماد» میگوید که در شمارش ساعتهای کار طبق آمارهای وزارت کار، شغل دوم یا سوم افراد بررسی نمیشود! مثلا مسافرکشی بعد از ساعت کاری شغل اول، دستفروشیهای پراکنده یا نمونههایی مانند ادمینی شبکههای اجتماعی در این بررسی بیان نمیشود.
ضمن اینکه با این منطق هرچه به دهکهای پایینتر جامعه میرسیم، میزان زمان افراد در محل کار بیشتر میشود. در چنین وضعیتی کارکردن با دریافت حقوق کمتر همراه است که خود یکی از علتهای افسردگی هم میتواند باشد. سمیه توحیدلو، جامعهشناس در این باره به «اعتماد» میگوید: آمارهای دقیقی درباره میزان ورزش کردن ایرانیها وجود ندارد و بیشتر به آمارهای مصرف فراغتی و تفریحی مربوط است. ۶۰ درصد جامعه زیر فقر نسبیاند و ۳۰ درصد هم زیر فقر مطلق داریم. تقریبا بخشی از روستاها و بخش زیادی از شهرستانها زیر خط فقرند. در این وضعیت افراد برای تفریحهای ساده و کمهزینه وقت میگذارند و هزینه ورزش کردن را در سبد هزینهایشان نمیبینند.»
چیزی که آمارهای مرکز پژوهشهای مجلس هم آن را تاحدودی نشان میدهد؛ شهرهای کوچک و دهکهای پایین زمان کمتری برای ورزش دارند.
در گزارش «نظارتی بررسی وضعیت فعالیت بدنی و ورزش در سبد فراغتی خانوارهای ایرانی» در سال ۱۴۰۲ که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر شد، دادههای جزییتری دیده میشود. طبق این گزارش، حدود ۵۴ درصد از آحاد جامعه ایران هیچ گونه فعالیت بدنی و ورزشی ندارند. همچنین بررسی ۱۰ ساله اخیر فعالیت بدنی ناکافی در اوقات فراغت، نشان از آن دارد که در طول سنوات گذشته میزان فعالیت بدنی در زمانهای فراغتی و تفریحی مردم ایران کاهش حدودا ۳۰ درصدی داشته است.
در این میان تغییرات ناکافی بودن فعالیت بدنی زنان در زمانهای تفریح و فراغت قابل توجه است، به نحوی که در سال ۱۳۹۵ این عدد به ۱/۹۴ درصد رسیده است و تنها حدود ۴ درصد از آمار ۴۰ میلیونی زنان کشور مشارکت ورزشی داشتهاند.
در بررسی جزییتری از این گزارش، مردم استان سیستان و بلوچستان با اختصاص ۵ دقیقه ورزش در طول روز کمترین میزان ورزش را در سبک زندگی روزانه خود داشتهاند. استانهای چهارمحال و بختیاری و استان البرز نیز در رتبههای بعدی این شاخص هستند.
در بخشی دیگر میزان متوسط هزینهکرد خانوارهای شهری برای تهیه بلیت مسابقات ورزشی، ورودی باشگاههای ورزشی و استخر در سال ۱۴۰۱ عدد ۲۹۲۷۹۷ ریال و برای خانوارهای روستایی ۳۰۴۵۰ ریال بوده است. از طرفی میزان متوسط هزینهکرد خانوارهای شهری بابت تهیه بلیت سینما، تئاتر و تماشاخانه و نمایشهای نور و صدا ۴۵۹۹۱ ریال و برای خانوارهای روستایی نیز ۱۲۵۶ ریال بوده است.
احتمالا یکی از عوامل موثر در این سهم ناچیز، افزایش نرخ تورم و هزینههای ورزشی و تفریحی خانوارها در طول سالهای اخیر است. بهطوری که با حذف اثر افزایشی تورم، هزینهکردهای تفریحی خانوارها همچنان روند نزولی را نشان میدهد. بهطورکلی میزان هزینهکرد تفریحات، سرگرمی و خدمات فرهنگی خانوارهای شهری و روستایی در طول سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ روند کاهشی را طی کرده است.
دهکهای پایین جامعه و خانوارهای ساکن در مناطق محروم و کمبرخوردار کشور، اوقات فراغت ارزانتر یا اختصاص هزینه کمتری داشتند. در واقع دهکهای درآمدی پایینتر نسبت به دهکهای بالاتر هزینه کمتری را صرف تفریحات خود میکنند؛ برای مثال در سال ۱۴۰۱ هزینه کرد تفریحی دهک اول ۲۱۱۰۰۰ ریال و دهک دهم حدود ۸۴۲۵۰۰۰۰ ریال بوده است. به عبارتی میزان هزینهکرد تفریحی دهک اول ۰/۶ و دهک دهم ۳/۲ است که سهم پایینترین دهک حدود ۴ برابر کمتر از هزینه کرد تفریحات بالاترین دهک خانوارهای کشور بوده است.
در بخش سیاستی این گزارش و نمونههای آن به افزایش فضاهای عمومی برای ورزش کردن اشاره میشود. یک پژوهشگر انسانشناس هم در این باره به «اعتماد» به دسترسی به ورزش و مکان مناسب برای ورزش کردن اشاره میکند. او میگوید باید به مساله جنسیت در بخش جنوبی تهران توجه کنیم. اینکه آیا زنها به راحتی ِمناطق متوسط و شمال تهران میتوانند ورزش کنند؟ آیا پارکهای جنوب و حاشیه تهران برای شهروندان به اندازه کافی امن است؟ مساله در اقشار با درآمد پایینتر آنقدر ریشهای و کلان اجتماعی است و در جایی که داریم درباره فقر مطلق صحبت میکنیم، فرد اساسا توان ذهنی برای تغییر در فشردگی فعالیت روزانهشان را ندارند.
در ادامه بخشی از چند روایت از نمونههای انتخابی ایرانیها را میخوانید. درواقع از اقشار دهکهای پایین جامعه پرسیده شده است که چرا نمیتوانید برای ورزشهای عمومی و ارزان مثل دویدن در پارک محل زندگیتان به طور روزانه وقتی را اختصاص بدهید؟
«ف»: زن و دانشجوی سال سوم دانشگاه و ادمین اینستاگرام چند شبکه اجتماعی میگوید: «من روزانه بیشتر از ۱۰ ساعت کار میکنم. یعنی همزمان که در شغل ثابتم هستم برای چند کانال هم پست منتشر میکنم. شبها هم پستها رو تنظیم میکنم. برای یک باشگاه ارزان حوالی خیابان خوابگاه وقت دارم، اما شبها خستهتر از چیزی هستم که بخوام بهراحتی استراحت کنم چه برسد به باشگاه و...»
«م»: ۱۹ساله، مرد و کارگر بازار تهران: «صبحها ساعت ۵ دم مغازهام و عصر هم که بارها خالی میشه دم مترو دستفروشی میکنیم. ورزش؟ ورزش و اینها که برای ما نیست؛ ما از صبح میدوییم تا به آخرماه برسیم.»
«ج»: مرد و کارمند یک شرکت استارتاپی و ۳۶ساله: «همزمان که اینجا کار میکنم دو جای دیگه هم مشاوره میدم و جدیدا هم یه کلاس درس ضبط کردم برای فروش. با اینکه حقوق کلیام بد نیست و زندگیام میچرخه، اما شبها جونی برای ورزش نمیمونه.»
«ص»: زن ۴۳ساله و راننده سرویس مدرسه: از حوالی ۶ صبح که از خونه میزنم بیرون، تا ساعت ۸ بچهها رو دم مدرسه پیاده میکنم. مسافرکشی میکنم تا ظهر و بعد یه ناهار سرپایی، دوباره میام تو خیابون تا شب...».
در این روایتها که بخشی از آنها در بالا آمد، افراد حتی اگر زمان کافی برای ورزش داشته باشند، به نوعی توان و انرژی ذهنی اشاره میکنند. چیزی که جامعهشناسها آن را جمعی میبینند و میگویند نباید آن را به فرد تقلیل داد. در واقع در جامعهای با میزان کم خوشبینی به نسبت شاخصهای چشمانداز سرزمینی، صرف نکردن زمان ورزش برای رهایی از افسردگی بهخصوص درباره دهکهای پایین جامعه، توصیهای است. به این ترتیب راهکار افزایش پارکهای عمومی، راهحل دمدستی و سادهای برای شهروندانی با تجربه تورم بیش از ۴۰ درصد است.
سمیه توحیدلو درباره راهکار توصیهای ورزش کردن برای بهبود وضعیت افسردگی به اعتماد میگوید که لزوما ربط ورزش و افسردگی، ارتباط درستی نیست. یعنی ماجرای افسردگی ماجرای فردی نیست و یک مساله کلان است. یعنی عملا بحث چشمانداز آینده است.
یعنی تقلیل روانشناسانه دادن و درمانی از جنس درمانهای فردی دادن درباره موضوعاتی که مفاهیم اجتماعی کلان دارند، تاحدودی معضلآفرین است. درست است که ورزش برای بسیاری از موضوعات برای بحثهای توانمندسازی افراد از منظر روانی بسیار مهم است. اما چون صرفا افراد افسرده با ورزش خوب میشوند، این نکته لزوما درستی نیست. چون چیزی که از افسردگی و شاد نبودن گفته میشود همان چیزی است که باعث مهاجرت جوانها و مهاجرت مشاغل میشود.
یعنی تقریبا از یک جنس هستند و با ورزش حل شدنی نیستند. با یک تصویر امیدوارانه از آینده حل میشوند. تصویر امیدوارانه از آینده ارتباطی به فراغت ندارد ونباید این مساله را به مسائل روانی و فردی فروکاست. با علم به این موارد البته باید گفت که فراغت ما گران است. وقتی مسائلی مانند انرژی و مسکن و... زیاد میشود و اولین چیزی که از مصرف خانوار کم میشود، مصارف فرهنگی است و ورزش هم در همین سبد تعریف میشود. درواقع منظور ما مصارفی است که علاوه بر نیازهای اولیه ایجاد میشود و هرچه افراد در فقر بیشتری هستند، بخش زیادی از بودجههایی که برای ورزش کردن یا تفریح و... است، کم میشود.