نشان تجارت - مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی که به وضعیت تاهل و تجرد در جامعه پرداخت، از تغییرات الگوهای همسرگزینی و سن ازدواج خبر داد. این گزارش که در تابستان امسال در سایت این مرکز منتشر شد، به تغییرات سن ازدواج و میزان تجرد و تاهل افراد در بازه ۱۲ ساله از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ پرداخت. براساس آنچه پژوهشگران این گزارش اعلام کردهاند در این بازه ۱۲ ساله شاهد افزایش میانگین سن ازدواج و تغییرات الگوهای همسرگزینی و معیارهای انتخاب شریک زندگی بودهایم، به نحوی که در بررسی فراوانی ازدواج، کاهش حدود ۴۵ درصدی نرخ ازدواج از ابتدای دهه ۹۰ تا سال ۱۴۰۲ را شاهد هستیم.
در این گزارش سن ازدواج به لحاظ رفتاری، تغییرات نرخ ازدواج، نرخ تجرد، سن ازدواج، الگوهای همسرگزینی از قبیل تغییرات الگوی بازازدواج و پراکنش جغرافیایی ازدواج به لحاظ نگرشی و نیز تغییرات نگرش به ضرورت ازدواج، سن ازدواج، ملاکهای انتخاب همسر مناسب و نگرش نسبت به جایگاه خانواده در امر ازدواج جوانان مورد بررسی قرار گرفته است.
در مساله سن ازدواج به این اشاره شده است که افزایش میانگین سن ازدواج یکی از تغییرات مهم در تحولات خانواده محسوب میشود که بر متغیرهای دیگر از جمله ملاکهای انتخاب همسر، مشارکت خانواده در ازدواج جوانان، نگرش مثبت به ضرورت ازدواج نیز اثرگذار است. علاوه بر این، افزایش سن ازدواج بر دیگر رخدادهای جمعیتی ازقبیل فرزندآوری و نرخ باروری اثر منفی داشته و بهطور کلی با توجه به کاهش عمر خانواده، تحقق کارکردهای آن با چالش روبهرو میشود. ازسوی دیگر، سن بحرانی بروز تغییرات قابلتوجه در الگوی همسرگزینی ۳۰ سالگی بوده که در برخی استانهای کشور سن ازدواج از این سن عبور کرده و در کل کشور با ثبت میانگین سن ۳/ ۲۸ سال برای پسران در سال ۱۴۰۲ به این سن نزدیک شده است؛ لذا اهمیت این شاخص از حیث تغییر سبک ازدواج و تشکیل خانواده دارای اهمیت بسزایی است.
اما «شهلا کاظمیپور»، جامعهشناس و جمعیتشناس در این خصوص نظر متفاوتی دارد. او در مورد کاهش نرخ ازدواج به «اعتماد» میگوید: «اصلا این تحلیل اشتباه است، با عدد خام نمیتوانیم اظهارنظر کنیم. رقم خام کم شده، اما چرا کم شده. اصل قضیه این است که جمعیت در معرض ازدواج کاهش یافته. در سال ۹۰، ما ۸ میلیون دختر درمعرض ازدواج داشتیم، در سال ۴۰۰ شده ۵ میلیون. کسانی که در دهه ۹۰ تا ۴۰۰ میخواهند ازدواج کنند، در دهه ۷۰ به دنیا آمدهاند. متولدین دهه ۷۰ نسبت به دهه ۶۰ کم شده. علت کاهش ازدواج، بحث ساختاری است. ساختار جمعیت تغییر کرده، جمعیت در معرض ازدواج کم شده، به تبع ازدواج هم کم شده است. در زمانی که ۸ میلیون دختر داشتیم، نزدیک به ۸۹۰ هزار ازدواج داشتیم، در مقابل در سال ۴۰۰ هم ۵ میلیون دختر داشتیم که ۵۴۰ هزار نفرشان ازدواج کردند. اگر اعداد را مشاهده کنید، میبینید فرقی نکرده. تقریبا هر سال ۱۰ درصد از مجردها ازدواج میکنند.»
او به افزایش سن ازدواج در میان دختران و پسران اشاره میکند و میگوید: «در این میان موارد دیگری هست مثل اینکه سن ازدواج افزایش پیدا کرده، تاخیر در ازدواج اتفاق افتاده، اما این دلیل نمیشود جوانان ازدواج نکنند.»
بررسی فراوانی ازدواج که در این تحقیق به آن اشاره شده، نشان از کاهش حدود ۴۵ درصدی نرخ ازدواج از ابتدای دهه ۹۰ تا سال ۱۴۰۲ دارد. از سوی دیگر، افراد ازدواج کرده به نسبت جمعیت کل نیز با کاهش روبهرو بوده که البته تعداد افراد ازدواج کرده نسبت به جمعیت جوان با رشد روبهرو بوده است، اما در حالت کلی باتوجه به جمعیت بالای کشور و رخدادهای جمعیتی دیگر از قبیل طلاق و فوت، ثابت نگهداشتن نرخ افراد مجرد در جامعه نیاز به رشد مثبت و افزایشی نرخ ازدواج در جامعه دارد.
آنچه در مقدمه این تحقیق آمده است، میگوید: «نقطه مقابل تشکیل خانواده، زیست مجردی است که شامل چهار گروه افراد هرگز ازدواج نکرده در سن ازدواج، افراد مجرد قطعی و افراد بدون همسر بر اثر طلاق و فوت همسر است. بررسی این چهار گروه نشان از رشد افراد بدون همسر در جامعه است (باتوجه به دو منبع متفاوت، درصد رشد این گروه از افراد بین ۱۴ تا ۲۴ درصد است) و هرکدام از این گروهها باتوجه به شرایطی که دارند در معرض آسیبهای متفاوتی قرار دارند. نکته دیگر اینکه تعداد افراد ازدواج کرده نیز در سال ۱۴۰۲ به پایینترین حد خود رسیده است.
باتوجه به اطلاعات آمده در این گزارش، شاهد روند نزولی ازدواج از ابتدای دهه ۹۰ تا اواخر آن هستیم، به گونهای که میزان ازدواج حدود ۴۰ درصد کاهش یافته است. «بر این اساس، میزان ازدواجهای ثبت شده در دو سال پیاپی ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ با افزایش ۴/۹ و ۱/۷ درصدی روبهرو بوده، اما با تغییر قابلتوجهی در سال ۱۴۰۱، حدود ۸ درصد نرخ ازدواج ثبت شده کاهش یافته و این روند کاهشی در سال ۱۴۰۲ نیز ادامه داشته و با کاهش حدود ۹ درصدی روبهرو بوده است.
فراوانی ازدواج ثبت شده در سال ۹۰ عدد ۸۷۴ هزار و ۷۲۹ نفر است، درحالی که در سال ۹۸ این عدد به ۵۳۵ هزار و ۸۴۹ نفر رسیده درنهایت در سال ۱۴۰۲ به ۴۸۰ هزار و ۸۶۸ نفر رسیده است. یعنی از ۸۷۴ هزار نفر سال ۹۰ به ۴۸۰ هزار نفر در سال ۱۴۰۲ رسیده و این یعنی نزدیک به ۵۰ درصد کاهش داشته است.
میزان عمومی ازدواج (میزان ناخالص ازدواج به ازای هر هزار نفر) نیز از ۱۱.۹ در سال ۹۰ به ۵.۷ در سال ۱۴۰۲ رسیده است. در شاخص فوق نیز از ابتدای دهه ۹۰ تا سال ۱۴۰۲، حدود ۵۲ درصد کاهش میزان عمومی ازدواج ثبت شده است.
اما فراوانی ازدواج در استانها و شهرهای مختلف کشور متفاوت است. «بررسی پراکنش جغرافیایی ازدواج نشان میدهد از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۸ استانهای تهران، خراسان رضوی، فارس، خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی و شرقی و اصفهان بیشترین ثبت ازدواج و استانهای سمنان، ایلام، خراسان جنوبی، کهگیلویه و بویراحمد کمترین آمار ثبت ازدواج را به خود اختصاص دادهاند. البته بررسی نسبت ازدواجها به جمعیت هر استان، استانهای خراسان شمالی، اردبیل و کردستان را در صدر بیشترین سهم از ازدواجهای ثبتی نسبت به جمعیت استان خود قرار میدهد و استانهای سمنان، اصفهان، البرز و تهران کمترین ازدواج را نسبت به جمعیت خود ثبت کردهاند.»
سن ازدواج، فاکتور دیگری است که در این گزارش به آن پرداخته شده است. «براساس ماده (۱۰۴۱) قانون مدنی، سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۳ سال و بزرگتر و پسران ۱۵ سال و بزرگتر بیان شده و ازدواج زیر این سن منوط به اجازه ولی و تشخیص دادگاه است. البته میانگین سن ازدواج جوانان بالاتر از حداقل سن امکان ازدواج است.»
میانگین سن ازدواج برای دختران در اولین ازدواجشان در سال ۹۰، عدد ۲۳.۴ بوده. این عدد در سال ۱۴۰۲ به ۲۴ سال رسیده است. از سویی میانگین سن ازدواج پسران در اولین ازدواجشان در سال ۹۰، عدد ۲۶.۷ سال است در حالی که در سال ۱۴۰۲ به ۲۸.۳ سال رسیده است.
رشد میانگین سن ازدواج سال ۱۳۶۵ که برای زنان ۱۹.۸ و برای مردان ۲۳.۶ گزارش شده، با میانگین سن ازدواج در سال ۱۴۰۲ و در بازه زمانی ۳۷ سال، حدود ۲۰/۵ درصد افزایش داشته که این روند افزایشی در مناطق روستایی شیب بیشتری داشته است.
میانگین سن ازدواج در شهرستانها با میانگین استانها بسیار متفاوت است؛ به گونهای که میانگین سن اولین ازدواج برای دختران در شهرستانهای کشور از حدود ۱۸/۹ سال تا ۲۷/۹ سال پراکندگی دارد و برای پسران نیز از ۲۲/۱ سال تا ۳۰/۴ سال متفاوت است. این درحالی است که میانگین سن ازدواج دختران و پسران در سطح استانهای کشور در بازه (۲۶/۳ - ۲۱/۷ سال) و (۲۸/۹ - ۲۴/۷ سال) ثبت شده است. یعنی تفاوتها در سطح شهرستان تقریبا دوبرابر نوسانات سطح استانی است. همچنین ازدواج در شهرستانهای واقع در شرق و تا حدی مرکز کشور بهطور کلی در سنین پایینتری اتفاق میافتد؛ درحالی که سن ازدواج در شهرستانهای غربی و جنوب غربی بهطور کلی بالاتر است. این گزارش با اشاره به این موضوع، رفع موانع ازدواج بهنگام در غرب کشور را جزو راهکارهای پیشنهادی خود به ارگانهای مربوطه میداند.
«بررسیها نشان میدهند در سال ۱۴۰۱ در تهران، ایلام و فارس بالاترین میانگین سن ازدواج مردان (۳۰/۳، ۲۹/۷ و ۲۹/۷ سال) و در تهران، البرز و ایلام بالاترین میانگین سن ازدواج زنان (۲۶/۸، ۲۶/۲ و ۲۶/۱ سال) ثبت شده است. در مورد سن ازدواج مردان در استانهای البرز، کهگیلویه و بویراحمد و کرمانشاه و زنان در استانهای گیلان، کرمانشاه و فارس در رتبههای بعدی بالاترین سن ازدواج قرار دارند. همچنین استانهای یزد، خراسان شمالی، خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان، پنج استانی هستند که کمترین میانگین سن ازدواج برای مردان و زنان در آن ثبت شده است.»
بررسیهایی که روی مردان و زنانی که همسرانشان را بر اثر طلاق یا فوت از دست دادهاند، نشان میدهد مردان بدون همسر بر اثر طلاق یا فوت تمایل بیشتری به ازدواج مجدد دارند تا زنان همسر از دست داده.
کاظمیپور درخصوص بالا رفتن سن ازدواج در میان دختران معتقد است این افزایش به دلیل تحصیلات و بالا رفتن سواد در میان آنان است. «در دختران دلیل افزایش سن ازدواج، افزایش سواد و تحصیلات است. آن موقع ششم ابتدایی ترک تحصیل میکردند و به زور شوهرشان میدادند، الان در اقصا نقاط کشور خانوادهها دوست دارند دخترانشان دانشگاه بروند. تغییر رویکرد اتفاق افتاده، وقتی دختری میخواهد دانشگاه برود، بالطبع ترک تحصیل نمیکند. دیگر ششم ابتدایی یا کلاس نهم درس را رها نمیکند. در ۱۲ سال تحصیل، خواستگار که آمد میگویند دخترمان میخواهد ادامه تحصیل بدهد. تحصیل برای دختر و پسر شده اولویت. شغل همینطور. هم دختران میخواهند شغل خوب داشته باشند و هم پسران. اینها عواملی است که اسمش را میگذاریم شاخصهای توسعه. بهبود شاخصهای توسعه دارد اتفاق میافتد. افزایش شهرنشینی، افزایش سابقه تحصیلات، افزایش ارتباطات، افزایش دسترسی به شبکههای اجتماعی، افزایش آگاهیها. اینها همه در این قضیه دخیلاند. تاخیر در ازدواج اگر به دلیل توانمندسازی دختران باشد، مثبت است، اما اگر به دلیل هزینه ازدواج باشد یا اینکه کسی نباشد برای ازدواج، این مساله است.»
اختلاف سن بین دو شریک زندگی، از مسائلی است که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته است. بهرغم کم شدن نرخ ازدواج، سهم ازدواجهای با اختلاف سنی بالا افزایش یافته است. در یک دهه گذشته، بهرغم کاهش نرخ ازدواج، ازدواج با اختلاف سنی ۲۰ - ۱۶ و ۱۵ - ۱۱ سال با رشد مثبت همراه بوده است. این گزاره به معنای مضیقه ازدواج برای گروهی از دختران همسال با پسرانی است که با دختران بسیار کوچکتر از خود ازدواج میکنند. نکته دیگر اینکه در سال ۱۴۰۱ بیشترین ازدواج ثبتی با فراوانی ۱۹۱۷ رخداد و با اختلاف سنی حداقل ۱۲ سال به ازدواج دختران زیر ۱۵ سال با پسران ۲۵ سال مربوط میشود. ازدواج دختران ۱۶ سال با پسران ۲۶ سال و دختران ۱۸ سال با پسران ۲۸ سال با فراوانی ۱۹۱۲ و ۱۸۴۸ رخداد به ترتیب در نوبتهای بعدی قرار دارند. به عبارتی میتوان گفت؛ در میان ازدواجهای با اختلاف سنی رو به افزایش، این الگوها بیشترین فراوانی را داشتهاند.
نسبت جوانی جمعیت با استفاده از فرمول ورتهایم به دست میآید و به نسبت افراد در گروه سنی کمتر از ۱۵ سال به کل جمعیت اطلاق میشود که اگر بیشتر از ۴۰ باشد به معنای جوانی جمعیت کشور بوده و اگر زیر ۴۰ باشد، نشاندهنده فاصله گرفتن تناسب جمعیتی جامعه از دوره جوانی است. از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۹۵، نسبت جوانی جمعیت با کاهش حدود ۹۸ درصد روبهرو بوده است.
ازسوی دیگر نسبت جمعیت جوان در سن ازدواج به کل جمعیت نیز از سال ۱۳۸۵ با کاهش روبهرو بوده است. به عبارتی این استنباط وجود دارد که ازدواج صرفا به واسطه عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با افول روبهرو نبوده، بلکه جمعیت جوان در سن ازدواج نیز کاهش پیدا کرده و به تبع آن میزان ازدواجها نیز روند کاهشی داشته است. بر این اساس نسبت ازدواجهای ثبت شده به جمعیت جوان کشور میتواند توضیحدهنده این فرض باشد.
مرکز آمار ایران سن جوانی را ۲۴ - ۱۵ سال تعریف کرده است، اما شورای عالی جوانان کشور که جوانی را ۲۹ - ۱۵ سال تعریف کرده بود، در سال ۱۳۹۸ سن جوانی را ۳۵ - ۱۸ سال بیان کرده است. در گزارش پیشرو که نسبت ازدواج به سن جوانی حایز اهمیت است، با توجه به امکان ازدواج جوانان زیر ۱۸ سال و بالا بودن آمار ازدواج افراد ۱۹- ۱۵ سال، سن جوانی را ۳۵ - ۱۵ سال درنظر گرفته تا نسبت به دست آمده خطای کمتری داشته باشد. البته باید نسبت به تغییر تعریف سن گروه جوانان با توجه به مستندات دینی و علمی و تحولات اجتماعی تصمیم واحدی اتخاذ شود.
در ادامه این بحث در بخش دیگری از گزارش آمده است: «بیشترین تغییر در نگرش ذهنی مربوط به ازدواج بالای ۳۰ سال بوده که از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۸ حدود ۱۶۸ درصد افزایش داشته است. گفتنی است نتایج پیمایشهایی که در سالهای اخیر انجام گرفته نیز افزایش نگرش مثبت به ازدواج در سنین بالاتر برای پسران را تایید کردهاند.»
اما این بحث در مورد سن ازدواج دختران صادق نیست. «در مورد سن مناسب ازدواج دختران طی سالهای مورد بررسی، حداقل ۸۵ درصد از جامعه بازه سنی ۲۵ - ۱۶ سال را مناسبترین سن ازدواج اعلام کردهاند. البته روند نگرش به ازدواج در این سن کاهشی بوده، اما همچنان انتخاب اول جامعه برای ازدواج است. از سوی دیگر، نگرش جامعه نسبت به ازدواج بالای ۲۶ سال با افزایش روبهرو بوده، اما در بیشترین حالت خود به حدود ۱۲ درصد رسیده است. نتایج پیمایشهایی که در سالهای اخیر انجام شده نیز افزایش نگرش مثبت به ازدواج در سنین بالاتر برای دختران را تایید کردهاند، اما گزاره غالب نگرش مثبت به ازدواج زیر ۲۵ سال دختران است.»
وقتی جدولهای گزارش پیشرو را مشاهده میکنیم، تغییرات مشهودی در سالهای اخیر نسبت به اوایل دهه نود میبینیم. الگوها و معیارهای همسرگزینی تغییرات شگرفی کرده است. باتوجه به تغییر سبک زندگی، مسائل مادی در جایگاههای بالاتری از اهمیت قرار گرفتهاند و این امر در ملاکهای دختران در قالب اولویت اشتغال و مسائل مالی خود را نشان داده و در مورد پسران با اولویت یافتن جذابیتهای ظاهری نمود پیدا کرده است. علاوه بر این، اولویت ایمان به سمت اخلاقیات تغییر کرده و دینداری در ردههای پایینتری از اولویت قرار گرفته است.
در مورد ملاکهای انتخاب همسر میتوان گفت که تقریبا تا دهه ۹۰، شاخصهای اعلام شده در دستهبندی مشابهی قرار دارند، به گونهای که «اخلاق و ایمان» یا مصادیقی از آن در بین سه گزینه اول ملاکهای انتخاب همسر برای پسران و دختران وجود دارد. البته باید به این نکته توجه داشت که جامعه آماری که در پیمایشهای مختلف مورد پرسش قرار گرفتهاند؛ عموما افراد ۱۵ سال به بالا بودهاند، اما در پیمایش سال ۱۳۹۷ جامعه آماری جوانان هستند و نتایج این بررسی نیز اندکی با دیگر پیمایشها متفاوت است، بهگونهای که برای پسران، «جذابیت ظاهری و تفاهم» و برای دختران، «تفاهم و درآمد مناسب» نیز در بین سه اولویت اول قرار گرفته است. این درحالی است که در پیمایش ملی خانواده که با اختلاف یکسال در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است، «زیبایی و آراستگی» و «درآمد بالا» هر دو در اولویت سیزدهم قرار داشتهاند.
به عبارتی میتوان گفت بین ملاکهای جوانان در انتخاب همسر و ملاکهای کل جامعه اندکی تفاوت وجود دارد.
نکته دیگر اینکه از سال ۱۳۹۴، «اهمیت پیدا کردن، شغل و درآمد» به عنوان یکی از اولویتهای اصلی و اولیه در انتخاب همسر، نشان از تغییرات نگرشی قابلتوجه در جامعه است، چراکه یک ویژگی مادی در اولویت شاخصهای انتخاب همسر قرار گرفته است. البته این تغییر رویکرد دو بستر اجتماعی قابلتوجه دارد. مورد اول تغییر سبک زندگی مردم و افزایش تمایلات مادی و مورد دوم، بالا رفتن چالشهای اقتصادی در جامعه است که نگرانی از آینده اقتصادی را افزایش داده و فرد را به سمت اولویتدهی به ملاکهای اقتصادی سوق میدهد.
در نتیجهای که این تحقیق در این بحث گرفته، آمده است: «بهرغم ابهام در شاخصها و تفسیرپذیر بودن آنها که نیاز به بازنگری در شاخصهای مورد بررسی و رصد را ضروری میکند، میتوان گفت دو اولویت اول انتخاب پسران مولفههای انسانی، فطری و ایمانی است و این گزاره به مثابه فرصتی برای کمک به استحکام خانواده محسوب میشود. در مورد دختران این رویه در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۷ اندکی متفاوت بوده، به گونهای که اشتغال به عنوان یک مولفه مادی در صدر ملاکها قرار گرفته که میتوان آن را منبعث از مشکلات اقتصادی جامعه دانست. البته در سال ۱۳۹۷ جوانان، جذابیتهای ظاهری را در بین سه اولویت اول انتخاب همسر مناسب برای پسران بیان کردهاند و این نشان از افزایش رویکرد مادی آنان در ملاکهای انتخاب همسر است. نکته دیگر در مورد هنجار همسریابی جوانان، تغییر واکنش جامعه در حوزه کارکرد عاطفی خانواده است، بهگونهای که از گزینه اخلاق خوب به مهربانی، تفاهم و عشق رسیده است. برونریزی تمایل به عشق در ملاکهای انتخاب همسر ناشی از تمایل ذهنی به وجود عشق رمانتیک در ازدواجهاست.»
نویسندگان این تحقیق معتقدند: «پررنگ شدن عشق رمانتیک بدون درنظر گرفتن ارزشهای عقلی و پررنگ شدن جنبههای غریزی و مادی، مواجهه زوجین را با طلاق افزایش میدهد.»، اما آیا واقعا این حجم از تغییر و تفاوت از معیارهای دهه شصتیها به دهه هفتادی و بعضا هشتادیها، نشان از پایین بودن عقلانیت در آنهاست و باعث بالا رفتن آمار طلاق در نسل آنها میشود؟ این تفاوت نگاه دو نسل متفاوت است نسبت به هم. نسل پیشین که در اوایل دهه ۹۰ در سن ازدواج بودند، کمتر به ظاهر اهمیت میدادند و نسل دیگر، اواخر همان دهه، جذابیت ظاهری و عشق رومانتیک را دارای اهمیت بیشتری میدانند.
اما کاظمیپور درخصوص این تغییر معیارها معتقد است: «اینها درست است، اما این متعاقب تحلیل اول است که اشتباه است. این نگاه میخواهد کاهش ازدواج را توجیه کند. ما تغییر سبک زندگی و دایره همسرگزینی را داریم. دخترها سختگیرتر شدند، طلاق بیشتر شده، اما اینها باعث نشده ازدواج کم شود. براساس آماری که من دارم، میبینم کاهش ازدواج رخ نداده است.»
وقتی با جوانان؛ دختران و پسران درخصوص ازدواج صحبت میکنیم، به این نکته میرسیم که هر چه سن آنها کمتر باشد، علاقه بیشتری به ازدواج دارند و راحتتر میتوانند حتی ازدواج کنند. این مساله با بالا رفتن سن، پیچیدهتر میشود. وسواس فکری در انتخاب بالا میرود و افراد فکر میکنند باید بیشتر از گذشته، روی این قضیه حساس باشند تا ازدواج بهتری داشته باشند. این تحقیق نیز با تاکید بر این گزاره معتقد است: «هر چه سن جوانان کمتر باشد، ضرورت ازدواج را بیشتر احساس میکنند. درصد موافقان و کسانی که نظر بینابینی داشته تا سن ۲۹ سالگی تغییر چندانی نداشته، اما از سن ۳۰ سال به بالا درصد موافقت با ضرورت ازدواج کم شده است. به عبارتی میتوان گفت؛ سن ۳۰ سال نقطه تغییر نگرشی در این بُعد به حساب میآید.»
همینطور در ادامه به ارتباط افزایش سن ازدواج و افزایش زیست مجردی اشاره میکند؛ «افزایش سن در ازدواج نه تنها کارکردهای خانواده را تحتالشعاع قرار میدهد، بلکه احتمال زیست مجردی را نیز افزایش میدهد، بنابراین میتوان گفت مساله افزایش میانگین سن ازدواج در سالهای آینده، مساله کاهش نرخ ازدواج را تقویت خواهد کرد.».
اما این بحث در مناطقی که ازدواج قومی و فامیلی دارند، کمتر دیده میشود، بهطوری که تاثیر ازدواجهای همقومی بر کاهش میانگین سن ازدواج مثبت بوده، به گونهای که ازدواجهایی که زوجین متعلق به یک قوم بودهاند، در سنین پایینتر رخ داده است.