یک- رکتر از چیزی بود که در یک جامعه مصلحتزده متداول است. از اتوبوس باشگاه و هتل اردو گرفته تا پیتزا برای شام، از چکهای بیاعتبار مدیرعامل تا بیتوجهیهای وزیر سابق، از دانش کم فنی سرمربی تا مدیریت کلان غلط و در نهایت اینکه؛ همه چیز به چشمش «مسخره» آمد.
دو- اینکه وقتی آماده هم نبود خریدار دست به نقد داشت،
جسورش کرد. با کمتر مربی فوتبالی همراهی داشت، بیشتر به یک زندگی
مسالمتآمیز با آنها قناعت کرد که از سر ناچاری بود. از بین ایرانیها
بهمن فروتن و فیروز کریمی را با ارفاق قبول داشت، برای همین کیروش به او
آرامش حقیقی میداد: «من جزو خوششانسهای فوتبال هستم که با کیروش کار
میکنم.»
سه- ذهنِ سیالش همیشه جایی بیرون از فوتبال ایران و در
رویای بهترین لیگهای اروپا در پرواز بود، اما زانو ی ناسازگار آرزوهایش را
دزدید.
چهار- وضعیتِ او دو حالت داشت: یا مصدوم بود یا موثر. تاثیری که استقلال را مجاب میکرد ناز مصدومیتش را به هر قیمتی بخرد.
پنج- فاصلهی مصدومیتهای سریالی، وقتهای منقطع و کوتاهی
بود برای پا به توپ شدن؛ اما با همین حضور نصف و نیمه آنقدر توانا بود که
با پای نامتعادل و زیر پرس مدافع حریف، با یک پاسِ طلایی سرنوشت را تعیین
کند.
شش- مصدومیتهای کهنه و تازه معمولاً پیشفصل و
آمادهسازی تیمی را از او میگرفت اما مغزی که در ساقهایش زندگی میکند از
حداقلهای حضور «کثرت» میساخت.
هفت- لقب «زیدان» سوغات تیمملی از ژاپن بود برای بازیکنی
که فوتبال را مهندسی میکند، ریتم بازی را مثل اوزان عروضی و نت موسیقی
نگه میدارد و برای هر انتقال توپ بیش از یک انتخاب دارد. خودش میگوید:
«قبول دارم که میگویند متفاوت هستم.»
هشت- یکتنه برای انتقال به فاز حمله کافی است. حفظ توپ
اکتیو را بلد است. مهاجمان پشت درهای بسته نمیمانند و سد با یک پاس توی
درش میشکند. برای نسخه بومی دیکشنری آکسفورد playmaker را میشود اینطور
معنی کرد: شماره هشت آبی، مجتبی جباری.
رامتین جباری
منبع: ورزش سه