نشان تجارت - برای خیلی از مردم، از همسایه و دوست و آشنا گرفته تا حتی پزشک و کادر درمان، «بیماری» موقعیت دلسوزی است. بیماری با ازکارافتادگی و از دستدادن اختیار بر بدن یکی گرفته میشود، و از آن بدتر اینکه گفته و نگفته از بیمار میخواهند که اختیارش را به دست دیگران بسپارد. اگر نخواهد چی؟ خوب به نظر میرسد خواست بیمار در اینجا چندان محلی از اعراب ندارد.
دیگران در اینجا میتواند کادر درمانی باشد که حاضر نیست در مورد بیماری، روند درمان و راههای جایگزین و عوارض آن توضیح دهد، میتواند خانوادهای باشد که قصد ندارد اختیار فرد در انتخاب آنچه که باید انجام شود را بپذیرد و میتواند مادر و پدر و دوست و آشنایی باشد که تصمیم ندارد قبول کند که آدمها حق دارند بر اطلاعاتی که در موردشان به صورت عمومی و خصوصی منتشر میشود نظارت و کنترلی داشته باشند.
داستان وقتی حرف از من و شمای بینام و نشان است، نهایتاً در سطح یک دلخوری و ناراحتی معمولی باقی میماند. اگر اطلاعات خیلی آزاردهنده باشد ممکن است دعوا شود و دوستی تمام شود و اعتمادی از بین برود. اما وقتی به جای من و شمای معمولی یک آدم مشهور نشسته باشد، ماجرا به این سادگی نیست. اطلاعات قیمت پیدا میکند. از پزشک و کادر درمان و بیمارستان گرفته تا پاپاراتزیها همه میخواهند از قِبَل نَمَد این که میدانند برای این آدم مشهور چه اتفاقی افتاده کلاهی برای خودشان درست کنند. بیمارستان میخواهد از این فرصت برای تبلیغ خودش استفاده کند، دکتر میخواهد از این فرصت برای مطرحکردن نامش استفاده کند، نزدیکان و دوستان و آشنایان میخواهند از نزدیکی و دوستی و آشناییشان بهرهای ببرند!
در بسیاری کشورهای دنیا، پزشکان و کارد درمان بدون اجازه بیمار حتی اجازه ندارند بیماری او را به خانوادهاش اطلاع دهند. در بسیاری از کشورهای دنیا کادر درمان حتی حق ندارند حاملگی ناخواسته کودکان زیر سن قانونی را هم بدون موافقت کودک به والدینش خبر دهند. اینجا البته بسیاری از جاهای دنیا نیست، اینجا پزشکان هنوز ملزم نیستند که بیمارانشان را خصوصی و بدون حضور دیگران ویزیت کنند. اگر اطلاعات مربوط به بیماری را در اختیار اعضای خانواده قرار ندهند انگار بخشی از کارشان را انجام ندادهاند، اگر به جای خود بیمار به اعضای خانوادهاش توضیح ندهند و اطلاعاتی را از بیمار مخفی نکنند حتما جزو پدیدههای دنیای پزشکی هستند!
نزدیکان و کادر درمان هر دو برای پنهانکاری دلایل «مهربانانه» دارند. میگویند «توی دل بیمار را نباید خالی کرد»، اما چه پشت این نقاب مهربانی، چه پشت آن نقاب دلسوزی برای عموم مردم که در نتیجهاش از کادر درمان گرفته تا نزدیکان بیمار میخواهند با انتشار اطلاعات خصوصی مربوط به بیماری به قول خودشان «به آگاهی عمومی کمک کنند»، نادیده گرفتن اختیار و حق آدمها بر بدن خودشان نهفته است.
همین ماجرای ترانه علیدوستی را ببیند، یک نفر با چاشنی نگرانی در مورد بیماری او اطلاعرسانی میکند، یک نفر با چاشنی دلسوزی، یکی دیگر با چاشنی مبارزه سیاسی، حالا هم که جریانی به راه افتاده است تا از این بیماری دستاویزی برای جریانسازی بیرون بکشد. تنها چیزی که این وسط نادیده گرفته شده این است که آیا این زن میخواست که این چنین بر سر زبانها بیفتد و از مخالفان خارجنشین حکومت، تا صفحههای تبلیغاتی پزشکان و بیمارستانها با عکس او جلب توجه کنند یا نه؟
پشت آن نقابهای دلسوزی برای عزیزان و برای مردم، همیشه یک سایه تاریک هم دیده میشود که میگوید «تصمیم من در مورد تو، از تصمیم تو در مورد تو مهمتر است»، این من می تواند دختری نگران پدر مبتلا به سرطانش باشد، یا مادری نگران پسر تازهازدواجکردهاش، یا پزشک و دوست و آشنا و فامیلی در مورد بیمار و دوست و آشنایش.
احترام به دیگران، در درجه اول احترام به انتخابهای آنهاست. بدون قبول کردن این که هر کسی حق دارد در مورد زندگیاش، در مورد بیماریاش، در مورد این که چه عکس و اطلاعاتی از او منتشر شود یا نشود تصمیم بگیرد، عملاً احترامی برای دیگری وجود ندارد.
ممکن است در این جا بعضیها ادعا کنند که «آدم مشهور حریم خصوصی ندارد»، این هم یکی از آن بدفهمیهای رایج است برای توجیه بیاخلاقیهای عمومی. آن کسی که «حریم خصوصی» ندارد، آدمیست که از بودجه عمومی ارتزاق میکند و رفتارش به «منافع عمومی» گره خورده و بر آن تاثیرگذار است، نه هر کسی که ما میشناسیم و هر رفتاری که خبرش را میشنویم! با این حساب، اگر نخستوزیر فلان کشور با بودجه عمومی به تعطیلات میرود جزییات آن تعطیلات جزو حریم خصوصی نیست، اما این که فلان بازیگر در کدام بیمارستان بستری شده حتما به افکار عمومی ربطی ندارد.
حتی در مورد سیاستمداران که به دلیل وابستگی به بودجههای عمومی کمترین حریم خصوصی را دارند هم اطلاعات مربوط به سلامتی، جز خصوصیترین اطلاعات است، دیگر چه رسد به بازیگران! با این وجود، تا وقتی مردم به لقلقه زبان نیاز دارند و بر اساس تعداد پست و باز نشر پستهای شبکههای اجتماعی پول جابهجا میشود، جایی برای ارجاع به اخلاق و رعایت حقوق دیگران و دهنهزدن بر میل به فضولی وجود ندارد. تمام این اتفاقات نمیافتاد و نمیافتد اگر کادر درمان بالاخره یک جایی یاد بگیرند که بدون خواست و نیاز بیمار، اطلاعات مربوط به بیماری او را در اختیار آدمهای دور و نزدیک قرار ندهند.