نشان تجارت - مهدی توفیقی: بهمن مفید پنجم مرداد ۱۳۲۱ در یک خانواده کاملاً هنرمند در شهر تهران چشم به جهان گشود، اصالت خانوادگی بهمن مفید به روستای گرکان واقع در شهرستان اراک بازمی‌گردد. همچنین کودکی او در محله شهباز تهران گذشت و هم محله‌ای هنرمندانی مانند مسعود کیمیایی و احمدرضا احمدی بوده است.
پدرش غلامحسین خان مفید از بازیگران قدیمی تئاتر بود و برادرش بیژن مفیدکارگردان و نمایش نویس تئاتر بود. بهمن مفید علاوه براین دو برادر دیگر با نام‌های اردوان و هومن دارد که فعال در زمینه بازیگری هستند. بهمن مفید از معدود بازیگران قبل از انقلاب ود که تحصیلات داشنگاهی داشت و در کلاس‌های بازیگری، در رشته هنر‌های دراماتیک حضور داشته است.
بهمن مفید پس از انقلاب در تئاتر فعالیت‌هایی داشت، اما مانند قبل از انقلاب موفق نبود و آخرین اثر او در سینمای ایران فیلم سرود تولد مربوط به سال ۱۳۸۳ بود. زنده یاد بهمن مفید، بازیگر قدیمی سینمای ایران بعدازظهر ۲۶ مردادماه ۱۳۹۹ در سن ۷۸ سالگی، دارفانی را وداع گفت.
فیلم سینمایی داش آکل
- کارگردان: مسعودکیمیایی
- سال ساخت: ۱۳۵۰
داستان داش آکل از آثار جاویدان صادق هدایت و یکی از داستان‌های کوتاهِ مجموعه «سه قطره خون» است که در سال ۱۳۱۱ منتشر شد.
فیلم داش آکل با اقتباسی از همین رمان در سال ۱۳۵۱ با هنرمندی بهروز وثوقی و بهمن مفید ساخته شد. این فیلم، اولین اقتباس سینمایی از داستان‌های صادق هدایت بود که هم شیفتگانِ ادبیات آن را دیده‌اند و همه منتقدان سینما از این فیلم تمجید کردند.
فیلمنامه داش آکل توسط مسعود کیمایی نوشته شده است. فیلم سینمایی داش آکل از لحاظِ سینمایی شاهکاری در فیلم‌های پیش از انقلاب به شمار می‌آید. تعدادی از سکانس‌های فیلم، خارج از داستان یا متفاوت با آن ساخته شده است. از نظرِ بسیاری از منتقدانِ سینما، این سکانس‌ها به کیفیت فیلم افزوده اند. فیلمِ داش آکل، از آن دسته از فیلم‌هایی است که شهرتش به شهرتِ داستان هم کمک کرده است.
بهمن مفید در سال ۱۳۵۱ برنده جایزه بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای بازی در فیلم داش آکل از چهارمین جشنواره فیلم سپاس شد.
فیلم سینمایی رقاصه شهر
- کارگردان: شاپور قریب
- سال ساخت: ۱۳۴۹
خلاصه داستان فیلم رقاصه شهر درباره یک «لوطی» میانسال و صاحب یک بنگاه چوب‌بری است که به علت مشکلاتی که در زندگی‌اش دارد و بی‌توجهی‌های همسرش به رقاصه‌ای متمایل می‌شود. با گذشت زمان رقاصه به او علاقه مند می‌شود و کارش را کنار می‌گذارد. وقتی همسر مرد از او می‌خواهد که مردش را به او بازگرداند، رقاصه بنا به شرایط به وجود آمده با مرد بد رفتاری می‌کند تا او به زندگی‌اش بازگردد.
فیلم سینمایی فریاد
- کارگردان: سلیمان میناسیان، هراند میناسیان
- سال ساخت: ۱۳۵۰
به گزارش رویداد۲۴ داستان فیلم درباره دختری است که در یک حادثه آتش سوزی بی‌خانمان می‌شود و بعد به وسیله‌ی یک راننده کامیون به تهران می‌آید. دختر قصه، صدای خوبی دارد و استعدا نهفته دختر را یک استاد ابزنشسته موسیقی شناسایی می‌کند و به او تعلیم می‌دهد. دختر به خاطر تلاش‌های بسیار در ردیف محبوبترین خوانندگان روز در می‌آید.
در این شرایط میان دختر و راننده کامیون رابطه احاسی به وجود می‌آید، اما از طرفی دیگر یک لوطی در کاباره به او علاقمند شده است. راننده کامیون و لوطی درگیری‌هایی بر سر دختر دارند سرانجام راننده کامیون در مبارزه پیروز شده و می‌تواند با دختر ازدواج کند.
فیلم سینمایی سه قاپ
- کارگردان: ذکریا هاشمی
- سال ساخت: ۱۳۵۰
شخصیت بهروز در داستان قبلا قمار می‌کرده، اما بنا به شرایط این کار را کنار گذاشته است، ولی دوستش خواهری دمه بخت دارد که برای عروسی او به پول محتاج است و بهروز توبه اش را می‌شکند و دست به قمار می‌زند. این قمار برای بهروز و دیگر قماربازان با پشیمانی همراه است با اتفاقاتی که برای بهروز رخ می‌دهد مجبوری به کار‌هایی می‌شود که به انجام آن‌ها علاقه ندارد.
فیلم سینمایی قلندر
- کارگردان: علی حاتمی
- سال ساخت: ۱۳۵۱
در فیلم قلندر شخصیتی با نام قلندر وجود دارد که به خواهر خود علاقه بسیار دارد و به همین دلیل علاقه به ازدواج او ندارد، اما وقتی شایعات بالا می‌گیرد، قلندر به خاطر حفظ آبرو با ازدواج خواهرش با یک پهلوان موافقت می‌کند. قلندر برای پهلوان شرط عجیبی می‌گذارد و پهلوان با این شرط موافقت نمی‌کند و قلندر مجبور می‌شود تا پهلوان را به قتل برساند و خواهر قلندر برای انتقام از او به خودفروشی روی می‌کند. "قلندر" خودش را می‌کشد و در این میان ماجرا فاش می‌شود که قلندر برادر این دختر نبوده است.
فیلم سینمایی توبه
- کارگردان: اسماعیل پورسعید
- سال ساخت: ۱۳۵۱
ماشاالله ریزنقش (ایرج قادری) و اصغر دست قشنگ (بهمن مفید)، که شغلشان رانندگی کامیون است با زری خانم (زری خوشکام) به عنوان مستأجر جدید خانه مادر ماشاالله (مهری ودادیان) آشنا می‌شوند. ماشاالله در گذر زمان به زری علاقه مند می‌شود و با او قول و قرار ازدواج می‌گذارد. زری با درخواست ازدواج ماشاالله از شغلش خودش یعنی خوانندگی در کاباره اظهارات ندامت می‌کند. تامی (فرنگیس فروهر) رئیس کافه است.
اصغر متوجه روابط زری با مرد غریبه‌ای می‌شود که آن مرد درصدد اخاذی از او است. اصغر برای آگاه کردن زری و جلوگیری از کلاهبرداری تلاش بسیار می‌کند، اما شاگرد ماشاالله و مادرش، ماشاالله را نسبت به زری و اصغر بدگمان می‌کنند. زری بار دیگر به سراغ تامی می‌رود و رئیس کافه و افرادش او را حبس می‌کنند تا زری را مجبور به اجرای برنامه در کافه بکنند. اصغر برای نجات زری به کافه می‌رود و در ان جا زخمی می‌شود که در ادامه داستان اصغر جان می‌دهد و ماشالله سعی می‌کند تا انتقام اصغر را از قاتلش بگیرد.
