نشان تجارت - هر کس نقشه سرقت از بانک ملی و دستبرد به بیش از ۲۶۰ صندوق امانات را ببیند حیرت زده می ماند. این نقشه بدون هیچ نقصی اجرا شد، اما در اثر یک اختلاف قدیمی کل ماجرا لو رفته و سارقان دستگیر شدند. همه سرقتها همیشه طبق نقشه پیش نمیروند، گاهی این سرقتها به خاطر یک اشتباه، حماقت یا اقدام خنده دار لو می رود و سارقان دستگیر میشوند.
در ادامه برخی سرقتهای عجیب، احمقانه و خنده دار را مرور میکنیم.
آبان ماه سال ۹۳ بود که مردی با فریاد "آی دزد آی دزد" بهدنبال دزد موبایل قاپ در خیابان به راه افتاد و مرد موبایل قاپ که در یک چشم بههم زدن گوشی را از صاحبش سرقت کرده پا به فرار گذاشت.
ساعت پنج بعدازظهر بود که اهالی خیابان ولی عصر متوجه سروصدای مرد میانسال شدند که با فریادهای "آی دزد آی دزد" کمک میخواست، اما دقایقی بعد دزد موبایل با یک پرش سهگام روی موتور همدستش فرود آمد و از محل فرار کردند.
مرد مالباخته که متوجهشده بود هنگام فرار از جیب سارق چیزی روی زمین افتاد، با کمک مردم آن محل را جستجو کرد و موفق شد موبایل سارق را که هنگام پرش برای نشستن روی موتور از جیبش افتاده بود پیدا کند.
با انتقال موبایل دزدان به پلیس آگاهی عکسهای یادگاری مرد موبایل قاپ و همدستش، راز سرقتهای آنها را فاش کرد. پلیس با این عکسهای یادگاری توانست هویت سارقان موبایل قاپ را شناسایی و دو روز بعد آنها را دستگیر کند. دو پسر جوان به پانزده سرقت گوشی اپل اعتراف کردند و تمامی گوشیها قبلاز اینکه به مالخر فروخته شود از آنها کشف شد.
چندی قبل مأموران کلانتری ۱۱۸ ستارخان در تهران با افزایش عجیبوغریب یک سرقت روبرو شدند. تمام مالباختگان ادعا میکردند که یک شبح بدون اینکه در خانه را باز کرده یا بشکند وارد خانه میشود و اشیاء قیمتی آنها را به سرقت برده است!
یکی از مالباختگان گفت برای ساعتی از خانه خارج شدم، اما وقتی برگشتم طلا، لپتاپ، دوربین فیلمبرداری و مقداری ارز از خانهام سرقت شد و همهچیز مثل روز اول بود و حتی در خانه باز یا شکسته نشده بود فکر میکنم که یک شبح دست به سرقت میزند.
درحالیکه پلیس روی این معمای عجیب تمرکز کرده بود هر روز تعداد شاکیانی که از خانههایشان سرقت شده بود، افزایش مییافت.
پلیس که دیگر مطمئن شده بود با سارقی حرفهای روبرو است تلاش خود را برای دستگیری شبح ستارخان آغاز کرد. پلیس با بررسیهای غیرمحسوس و مستقر شدن در نقاط مختلف به یک نوجوان کوتاهقد مشکوک شدند، با بررسی دوربینهای مداربسته محلهای سرقت مشخص شد در تمامی تصاویر آنها این نوجوان کوتاهقامت حضور دارد. با به دست آوردن این سرنخ سرانجام پسر شانزده ساله که ۱۲۰ سانتیمتر قد داشت شناسایی و دستگیر شد.
پسر کوتاهقامت که به شبح ستارخان معروف شده بود با اعتراف به سرقتها گفت وقتی فردی از خانهاش خارج میشد پشت سرشان زنگ خانه را به صدا درمیآوردم اگر کسی جواب نمیداد مطمئن میشدم که کسی در خانه نیست بههمین خاطر به پشتبام ساختمان رفته و از طریق کانال کولر وارد خانه میشدم بعد از سرقت اشیاء باارزش از طریق همان کانال کولر دوباره به پشتبام میآمدم و فرار میکردم. در تمامی این سرقتها بیشاز یک یا دو بار مجبور نشدم از در خروجی خارج شوم بههمین دلیل هم تاکنون شناسایی و دستگیر نشده بودم.
یکی از عجیبترین و شاید احمقانهترین سرقتها، سرقت از بانک ملی در قم بود. پسر جوانی ساعت ده و نیم صبح وارد بانک ملی شعبه پل آهنچی در قم شد و پس از گرفتن نوبت و هنگامی که اپراتور شماره او را خواند، پشت باجه قرار گرفت و از صندوق دار خاص تا یک فیش واریزی به وی تحویل بدهد.
پسر جوان پس از پر کردن فیش چهار هزار میلیارد تومانی آن را تحویل صندوقدار بانک داد و سپس با تهدید اسلحه از او خواست که این پول را به حسابش بریزند. صندوقدار هم با دیدن صفرهای پول به او اعلام کرد که این میزان پول در حساب او جا نمیشود.
پسر نوزده ساله نیز که بسیار سادهلوح بود از کارمند بانک خواست یک صفر را کم کرده و پول را به حسابش واریز کند. در ادامه کارمندان بانک که میترسیدند پسر جوان اقدام به تیراندازی کرده و به مشتریان آسیبی برسد، چهارصد میلیون تومان به حساب او واریز و فیش آن را به دزد جوان دادند و او به تصور اینکه چهارصد میلیارد تومان به حسابش واریز شده است با عجله بانک را ترک کرد.
در ادامه با شناسایی هویت پسر جوان او شناسایی و ده روز بعد از سوی پلیس دستگیر شد.
سه پسر جوان میخواستند به مهمانی لاکچری بروند، اما هیچ پولی همراهشان نبود. آنها سیزده آبان سال ۹۲ تصمیم به زورگیری در پوشش خودرو مسافربر میگیرند. به نظرشان، چون سه نفر بودند میتوانستند بهراحتی از یک مسافر زورگیری کرده و کارشان را عملی کنند.
آنها پیش خودشان فکر کردند از یک نفر زورگیری میکنیم و با پول آن به میهمانی رفته و خوشگذرانی میکنیم. دقایقی بعد در خیابان آزادی یک پسر جوان را سوار کرده و در همان لحظه با تهدید چاقو از او میخواهند که پولهایش را تحویل دهد، اما پسر جوان ادعا کرد فقط کارت عابربانک همراهش است و دزدان نیز با تهدید سلاح سرد رمز کارت را گرفته و دویست هزار تومان از عابر بانک برداشت کردند، بعد هم مسافر مالباخته را در کف خیابان رها کرده و به میهمانی رفتند.
آنها پلاک خودروها را مخدوش و از عینک و کلاه استفاده کرده تا شناسایی نشوند، اما ساعتی بعد پلیس به میهمانی آنها رفته و هر سه نفر را دستگیر کرد. دزدان سادهلوح که فکر نمیکردند ساعتی بعد دستگیر شوند وقتی متوجه شدند چه اشتباهی را مرتکب شدهاند شروع به گریه کردند.
سارقان زورگیر هنگامی که مسافر را سوار کرده بودند در تماسی با برگزارکننده میهمانی آدرس محل و زمان برگزاری میهمانی را پرسیده بودند، بعد از این اتفاق نیز مالباخته آدرس محل میهمانی را به پلیس داد و مأموران راهی آنجا شده و هر سه دزد را دستگیر کردند.
برای سرقتش ماهها صبر کرده بود، میدانست که از فروشگاه الکترونیکی در مرکز اصفهان اگر سرقت انجام دهد و پایش به داخل مغازه باز شود برای یک عمر میتواند پولدار زندگی کنند. در آن مغازه قطعههای باارزش بسیار کوچکی بود که هر دزدی را وسوسه میکرد که دست به سرقت بزند.
مرد جوان تصمیمش را گرفته بود که از این فروشگاه سرقت کند، اما به دلیل اینکه در ورودی بسیار محکم بوده و سیستمهای ضد سرقت روی درها نصب بود و نگهبانی در ورودی فروشگاه وجود داشت، امکان اینکه بتواند وارد فروشگاه شود بههیچوجه وجود نداشت.
تنها راهی که به ذهن مرد سارق رسید این بود که با اجاره کردن مغازهای در نزدیکی این مغازه و با حفر تونل بتواند به وسط مغازه راه پیدا کرده و بعد از سرقت به میلیاردها تومان پول دست پیدا کند.
او برای اجرای نقشه اش اقدام به حفاری تونل کرد و بعد از یک هفته براساس نقشه به محل مورد نظر رسید، اما وقتی آخرین موزائیک را برداشت متوجه شد بهجای اینکه به داخل مغازه موردنظر برود وارد اتاقک نگهبانی شدهاست در همان لحظه نیز نگهبان که متوجهشده بود سارق از طریق تونل قصد سرقت دارد او را دستگیر و تحویل پلیس داد.