نشان تجارت - پانید فاضلیان، کارگران بازنشسته با اعتراضات صنفی خود در یک سال گذشته به قد کافی خبرساز بوده اند؛ اعتراضاتی با ماهیت صنفی که دو گروه مستقل و تاحدی رودروی تشکلهای رسمی بازنشستگان و هم گروههای غیر رسمی کارگران بازنشسته بارها در برپایی آنها دست داشته اند
تا به امروز هر بار صحبت از بازنشستگان تامین اجتماعی و مطالباتشان به میان آمد این مسئولان تشکلهای رسمی و شناسنامه دار بودند که طرف گفتگو قرار گرفته اند این بار، اما اقتصاد ۲۴ تصمیم گرفت تا در راستای پیگیری مطالبات صنفی این جمعات ۳.۶ میلیون نفری سراغ تشکلهای غیررسمی کارگران بازنشسته برود؛ همان کسانی که برخلاف تشکلهای رسمی دفتر و ساختمانی ندارند و این روزها اغلب در گروههای مستقر در پیامرسانهای مجازی حضورند و از آنجا به فعالیت مشغولند.
نتیجه این کار گفتگو با مرتضی غیاثوند از کارگران بازنشسته استان قزوین است؛ غیاثوند به گفته خودش سال ۹۲ با رتبه به نسبت بالایی بازنشسته میشود و از آن زمان به بعد است که با مشکلات این طیف از جمعیت کشور آشنا میشود؛ در گفتگوی پیشرو وی دلایل منطقی و قانع کنندهای ارائه میکند از اینکه چرا طی این سالها در جامعه ۳.۶ میلیون نفری کارگران بازنشسته به موازات تشکلهای رسمی بازنشستگی گروههایی از کارگران بازنشسته به سمت جریانهای غیر رسمی و مستقل تمایل پیدا کرده اند.
• در گذشته اغلب اجتماعات صنفی مربوط به کارگران شاغل بود و نهایتا بخشی از این کنشهای جمعی به کارگران بازنشسته اختصاص داشت که تازه برپایی آن با هماهنگی تشکلهای رسمی بود حالا، اما یک سالی میشود که گروههای مستقل صنفی کارگران بازنشسته فعالیت پر رنگ تری پیدا کرده اند؛ تا آن حد که بخشی از اجتماعات اعتراضی صنف کارگران بازنشسته به این جریانها مرتبط است؛ این تغییر و تحول علت خاصی دارد؟
- شاید این اتفاق چند علت داشته باشد؛ یکی افزایش جمعیت کارگران بازنشسته که دلیلش اجرای مقطعی قوانین تسهیل گر بازنشستگی بود و دیگری وضعیت وخیم اقتصادی که کارگران بازنشسته پس از یک عمر کار و تلاش حالا ناخواسته با آن مواجهند؛ امروز غلب بازنشستگان تامین اجتماعی هم از لحاظ تحصیلات و هم از نظر مرتبه سازمانی در سطح بالایی هستند این وجه تمایز این نسل از کارگران بازنشسته با دورههای پیشین است؛ منظورم این است شما امروز در میان جمعیت بازنشستگان تامین اجتماعی با نسلی مواجه هستید که در زمان اشتغال مدیر بودند و پست سازمانی بالایی داشتند و به واسطه همین مسئله است درک انتقادی متفاوتی از قوانین و مقررات و چرخه تصمیم گیری مسائل مربوط به بازنشستگان دارند؛ از کسانی که این نگاه را دارند نمیتوان توقع داشت که در قبال مطالبات صنفی خود با تساهل و تسامح رفتار کنند و نگاهشان به دست دولت باشد که قرار است برای یکسالشان تصمیم بگیرد؛ این جماعت میداند قانون و مقررات چیست و روند تصمیم گیری چگونه باید باشد و برای همین است که برای پیگیری مطالباتی که حق خود میداند دست به کار میشود.
• اینکه قانون و مقررات در ارتباط با امور کارگران بازنشسته یک شرایطی را تعیین کرده و مدیران دولتی تحت شرایط دیگری برای این جماعت تصمیم گیری میکنند حرف تازهای نیست؛ شاید بتوان گفت سالها پیش از آنکه جامعه کارگران بازنشسته اینطور دستخوش تغییر و تحول شود هم تشکلهای رسمی و شناسنامه دار صنف بازنشستگان شبیه این حرف را زده اند و همچنان به گفتن آن ادامه میدهند!
- گروههای صنفی بازنشستگانی که این روزها به جریانهای صنفی مستقل معروند تافته جدابافتهای نیستند؛ همه ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مجبور به عضویت در تشکلهای رسمی امور صنفی بازنشستگان هستیم درغیر اینصورت امکان استفاده از خدماتی که حقمان است را نداریم؛ این را گفتم که بدانید من و سایر فعالان صنفی کارگران بازنشسته که موضعی انتقادی نسبت به شرایط موجود داریم غریبه نیستیم؛ اتفاقا شناخته شده هستیم؛ چه از سوی متولیان نهادهای رسمی و چه از سوی مدیران دولتی ادارت کار و تامین اجتماعی و نمایندگان مجلس؛ حتی نهادهای مسئول نظم اجتماعی هم میدانند که ما که هستیم.
• پس دلیل اینکه در ادبیات و حتی خط مشی شما یک مرزبندی با جریانهای رسمی امور صنفی کارگران بازنشسته وجود دارد چیست؟
پاسخ این سوال ساده است؛ در این چند سال عملکرد تشکلهای رسمی طوری بوده که بدنه کارگران بازنشسته بیشترین ضربه را خورده است؛ در این مدت رفتارهایی را مشاهده کرده ایم که بیشتر رنگ و بوی سیاسی داشته تا صنفی و برای همین است که ترجیح میدهیم تا در عین پایبندی به قانون اینطور مستقل عمل کنیم؛ البته در عین حال جایی که لازم باشد تعامل داریم و به همین تشکلهای رسمی اطلاع میدهیم که در جریان تصویب فلان قانون موضوع حواستان به فلان کار باشد و اینجا با امکاناتی که دارید میتوانید به بهبود وضعیت بازنشستگان کمک کنید؛ همینطور در تعامل ادارت دولتی مثل تامین اجتماعی بارها پیش آمده که در رابطه با تسهیل نحوه ارائه خدمات بیمهای و درمانی پیشنهاداتی داده ایم که دست برقضا با استقبال مسئولان مربوطه مواجه شده است.
• اما تشکلهای رسمی هم مدعی اند که پیگیر جدی مطالبات صنفی کارگران بازنشسته بوده و هستند و برای انجام رسالت صنفی خود از تمام ابزارهای موجود مثل شکایت و تجمع و... استفاده میکنند!
بله بخشی از تجمعات صنفی و حرکتهای اعتراضی مرتبط با کارگران بازنشسته از سوی تشکلهای رسمی و تابلودار ساماندهی شده است؛ تجمعاتی که حسب موقعیت مقابل ساختمان مجلس، سازمان برنامه و یا سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار برپا شده اند، اما میخواهم صریح باشم؛ اینکه میگویم جریانهای رسمی بیشتر دنبال مقاصد سیاسی هستند تا صنفی علت دارد و بی خودی نیست؛ نمونه اش همین چند وقت پیش تجمعی بود که یکی از تشکهای رسمی کارگران بازنشسته در رابطه با یک مطالبه مهم مقابل مجلس برپا کرده بود؛ دست برقضا این تجمع همزمان شده بود با زمان رای گیری در صحن مجلس و به اصرار سازمان دهندگان همان موقع چند نماینده موافق در جمع معترضان آمدند و سخنرانی کردند؛ فراموش نکنیم این سخنرانی میتوانست زمان دیگری انجام شود؛ آن موقع حضور این نماینده موافق برای رایزنی و لابی کردن در داخل مجلس به مراتب مهمتر بود و برای همین است که معتقدیم جامعه کارگران بازنشسته هر آن میتواند چوب سیاسی کاری تشکلهای رسمی را بخورد.
• یعنی فقط تعلقات سیاسی تشکلهای رسمی کارگران بازنشسته این مرزبندی را به وجود آورده و به شکل گیری جریانهای غیر رسمی و مستقل صنفی دامن زده است؟
- کاش فقط همین بود؛ بیشتر زمامداران اغلب تشکلهای رسمی کارگران بازنشسته اغلب به نسلی تعلق دارند که با نسل امروز کارگران بازنشسته متفاوت است؛ قبلتر هم گفتم بخش قابل توجهی از بازنشستگان چند سال اخیر هم تحصیلکرده اند و هم در پستهای بالای سازمانی بازنشسته شده اند؛ نگاه این نسل با نسلی از بازنشستگان که معدل دانش آنها در حد مدرک سیکل است تفاوت دارد؛ قصدم از پیش کشیدن این مطلب اسائه ادب به هم صنفان پیشکسوت نیست؛ صحبت از یک تفاوت فاحش است که میان دو نسل از بازنشستگان به وجود آمده است؛ متاسفانه در این میان قوائد راهیابی به تشکلهای صنفی کارگران بازنشسته طوری است که جلوی حضور نسل جدید را گرفته است؛ به زبان ساده میگویم وقتی ساختار موجود اجازه میدهد که افراد به شرط داشتن سواد خواندن و نوشتن در راس امور صنفی قرار بگیرند دیگر شانسی برای مدیران مطلع تحصیل کرده تازه بازنشسته شده باقی نمیماند.
• خب این اتفاقی است که میشود از طریق برگزاری یک مجمع عمومی و تغییر اساسنامه آنرا به صورت قانونی انجام داد!
ببینید گفتنش ساده است، اما در عمل شدنی نیست؛ کم پیش نیامده که در یک کانون بازنشستگی صحبت از اصلاح مقررات و تغییر این شرایط پیش آمده، اما در نهایت وقتی کار به ماموران اداره کار کشیده شده است این اتفاق هرگز نیفتاده است؛ نمیخواهم گناه کسی را شسته باشم، اما انگار در اینطور مواقع مامور اداره کار کارگزار هیات رئیسه و بازرسان کنونی است و هر اتفاقی میافتد تا شرایط ورود به هیات رئیسه و بازرسی دست نخورده باقی بماند؛ برای اینکه متوجه عمق مطلب بشوید عرض میکنم در اوضاع و احوال که هر امری تخصصی است نمیتوان از یک نفر با دانش کم و ناچیز انتظار داشت که به عنوان بازرس هیات مدیره صحت و سقم فلان اسناد میلیاردی درمانی را تایید کند.
• این نقدی است که شما به ساختار کنونی تشکلهایی دارید که به صورت رسمی پرچمدار پیگیر مطالبات صنفی کارگران بازنشسته هستند و در جای خود منطقی و قابل تامل است، اما همین تشکلها خود منتقد ساختار پیچیده و در هم تنیده مدیریت دولتی سازمان تامین اجتماعی هستند و اینکه دولت همزمان بزرگترین بدهکار و تصمیم گیرنده فراگیرترین سازمانی است که سالهاست به صورت بین النسلی به ارائه خدمات بیمههای اجتماعی مشغول است.
ماهیت وارد کردن این نقد درست است، اما نباید فراموش کرد که چهرههای تاثیر گذار برهمین تشکلهای رسمی در به وجود آمدن سالها در به وجود آمدن این وضعیت نقش داشته اند؛ محض نمونه در همین مجلس قبل یکی از مسئولین کنونی تشکلهای صنفی کارگری حضوری ادواری در خانه ملت داشت، اما یکبار نتوانست از موقعیت و جایگاه خود دولت وادار کند تا به تعهدات خود در قبال سازمان تامین اجتماعی عمل کند؛ همه میدانند که در تمام این سالها هر دولت و مجلسی که برسرکار آمد مسئولیتی را به گردن سازمان تامین اجتماعی انداخت و تا به امروز سازمان تمامی این هزینهها را از جیب کسانی پرداخت کرده اند که حق بیمه خود را به موقع پرداخت کرده اند؛ حتی در ردیف بودجههای سالانه اعتباراتی برای تسویه حساب تدریجی دولت با سازمان تامین اجتماعی درنظر گرفته شد، اما یا هرگز عملیاتی نشد و یا در زمان پرداخت مدعی پیداکرد و تقسیم شد؛ این دوستانی که خود در جریان تصمیم گیریهای انجام شده بودند یکبار شد تا از موقعیت ممتاز خود استفاده کرده و این مطالبه خواهی را به دستگاه قضا واگذار کنند؟ همین است که سازمان تامین اجتماعی سالهاست برای متناسبسازی و ارائه خدمات درمانی رایگان به بیمه شدگان با مشکل مواجه است؛ اگر این مشکل نبود دلیلی بر بازنشستگان و شاغلان تمایلی نداشتند تا برای رفع حوائج درمانی پایه و اساسی خریدار بیمههای مکمل درمانی باشند؛ بله مدیریت سازمان تامین اجتماعی نواقص مشهودی دارد دولت از یک طرف از تمام ظرفیهای این سازمان در راستای مقاصد خود استفاده میکند و از طرف دیگر هروقت که بخواهد تعهدات خود را به صورت نصفه و نیمه اجرا میکند؛ نمونه بارز این اتفاق همین فرایند افزایش سالانه مستمریهاست که هرسال با مداخله دولت انجام میشود.
• به موضوع خوبی اشاره کردید از این بابت هم شما و هم تشکلهای رسمی در انتقاد به نحوه تعیین مستمریهای سالانه اتفاق نظر دارید.
- نقد من به عنوان یکی از فعالان مستقل مطالبات صنفی کارگران بازنشسته به نحوه تعیین سالانه مستمریها این است که قانون تامین اجتماعی این افزایش را منوط به تبعیت از حداقل مزد مصوب شورای عالی کار و تورم سالیانه کرده است؛ اما در جریان این تصمیم گیری یک بار در شورای عالی کار مدیریت دولتی به اتفاق کارفرمایان خصوصی مانع افزایش دستمزدها میشود و یکبار دیگر همین ترکیب مدیران عالیرتبه دولتی در هیات امنا تامین اجتماعی و هیات دولت تا حد ممکن جلوی افزایش مستمریهای سایر سطوح را میگیرند؛ برای همین است که در میان بازنشستگان تامین اجتماعی کسی از نحوه افزایش مستمریهای خود راضی نیست؛ یک نفر هم نیست تا از رئیس سازمان برنامه و بودجهای که همزمان رئیس هیات امنای سازمان تامین اجتماعی هم هست بپرسد که این چه طرز عملکرد است؟ تازه کاری با حرف و حدیثهای مربوط به ریخت و پاشها کاری نداریم همین که یکی پیدا شود و تکلیف همان بنگاههای زیان ده دولتی که به صورت مشروط بابت بدهی معوقه به سازمان تامین اجتماعی داده شده و تازه قرار است با پول کارگران سرپا شود را روشن کند کافی است، نهادهای رسمی هم که عملکردشان معلوم است؛ مجموعه این اتفاقات است که باعث میشود من بازنشسته به این نتیجه برسم که اگر ۳۰ سال پول حق بیمه خودم را جای دیگر هزینه کرده بود الان سود بیشتری عایدم شده بود.