نشان تجارت - انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم را بسیاری از ناظران، مهمترین یا دستکم یکی از مهمترین انتخابات دو، سه دهه گذشته میدانند. انتخاباتی که به دلایل متعدد از جمله همین میزان اهمیت، دهها چهره شاخص سیاسی این و آن جناح را به سوی خود جلب کرده و هر روز نیز بر تعداد آنانی که خود را برای کاندیداتوری در آن مهیا میکنند، افزوده میشود. فهرست بلندبالای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را که برانداز کنیم، جز دستهبندیهای مرسوم جناحی چپ و راست و میانه، میتوان به چند روش دیگر و با چند ملاک و معیار متفاوت دست به دستهبندی کاندیداها زد.
دستهبندیهایی که از قضا طی هفتهها و ماههای گذشته بارها در فضای رسانهای و مطبوعاتی صورت گرفته و فیالمثل مطبوعهای کاندیداها را از حیث پیشینه نظامیگری و غیر آن دستهبندی کرده، مطبوعهای دیگر از منظر سابقه حضور در دستگاههای مختلف و اینکه کدام کاندیداها سابقه پارلمانی دارند، کدام سابقه وزارت، کدامشان مسوولیت قضایی داشته و از این دست. اما شاید روش دیگری که بر اساس آن میتوان نسبت به دستهبندی کاندیداها اقدام کرد و کمتر مورد توجه بوده، دستهبندی آنان بر پایه میزان تمایل جریانهای سیاسی برای حضور آن کاندیداها در انتخابات و حدود حمایت از آنان باشد و البته همزمان شدت و حدت تمایل خودشان برای کاندیداتوری.
به این ترتیب شاید بتوان گفت در انتخابات پیشرو و در میان دهها کاندیدایی که از جریانهای سیاسی مختلف در مظان کاندیداتوری قرار دارند از یک سو با فهرستی بلند از کاندیداهایی روبهرو هستیم که به طور رسمی یا تلویحی از حضور در انتخابات گفتهاند بیآنکه جریانهای سیاسی مسلط و اصلی لزوما و صراحتا از آنان حمایت کرده باشند و در مقابل فهرستی مختصر از کاندیداهایی که اگرچه خود کلامی دستکم به صراحت درباره عزمشان برای حضور نگفتهاند، جریانهای سیاسی به شدت دنبال اقناعشان برای این حضور سیاسی تلاش میکنند.
از این منظر احتمالا نیاز به ردیف کردن اسامی فهرست نخست نباشد و همین که از چند چهره حاضر در فهرست دوم بگوییم عملا تکلیف فهرست دهها عضو حاضر در فهرست نخست نیز روشن خواهد شد. بر این اساس با نگاهی به اسامی کاندیداهای احتمالی انتخابات ریاستجمهوری احتمالا مهمترین چهرهای که در فهرست اصولگرایانی قرار میگیرد که به رغم اصرار احزاب و اشخاص متعدد هنوز نشانهای صریح از کاندیداتوری خود بروز نداده، سیدابراهیم رییسی باشد و آن سوی میدان رقابت نیز از قضا یک سید معمم مهمتر از دیگر گزینهها در این فهرست جای میگیرد؛ سیدحسن خمینی. این دوگانه به خودی خود آنقدر جذاب و گیرا هست که از همین حالا برخی ناظران و چهرههای سیاسی، رقابت اصلی در انتخابات پیشرو را رقابتی میان این دو تصور میکنند و در گمانهزنیهای خود از این میگویند که سکاندار پاستور سیزدهم یکی از این دو خواهد بود.
واقعیت، اما این است که فارغ از نامعلوم بودن کاندیداتوری سیدحسن خمینی و سیدابراهیم رییسی، به هر حال دو، سه گزینه دیگر نیز شرایطی به نسبت مشابه این دو سید معمم دارند. چهرههایی که البته نه سیدند، نه معمم و بیراه نیست اگر بگوییم علی لاریجانی از جمله مهمترین این افراد است. لاریجانی که دیروز نامش بار دیگر در تحلیلها و اظهارنظرهای انتخاباتی چندین چهره سیاسی چپ و راست مطرح شد و به این واسطه به تیتر اخبار راه یافت همچون سیدحسن خمینی و سیدابراهیم رییسی تاکنون هیچ اظهارنظری در رد یا تایید کاندیداتوری خود نگفته و وضعیت کاندیداتوریاش نیز آن طور که از نزدیکانش شنیده و میشنویم به این نحو است که در حال رصد اوضاع و شرایط است و به تصمیم قطعی نرسیده است. علی لاریجانی، اما از یک منظر نه تنها با سیدحسن خمینی و سیدابراهیم رییسی بلکه شاید با تمامی دهها کاندیدای احتمالی انتخابات پیشرو متفاوت است.
اینکه همان طور که میتوان بالقوه کاندیدای اصولگرایان باشد، ممکن است به عنوان گزینه اصلاحطلبان نیز راهی میدان شود. وضعیتی خاص که او را در شرایطی منحصر به فرد قرار داده است؛ آن هم در شرایطی که عزتالله یوسفیانملا، نماینده پیشین آمل و لاریجان و از جمله نزدیکترین چهرهها به لاریجانی دیروز صراحتا گفته او اگرچه مشی اصولگرایی دارد، اما جزو هیچ گروه و جریانی نیست. هر چند این شرایط خاص که او به طور بالقوه امکان نمایندگی از هر دو جناح اصلی را دارد لزوما به معنای آن نیست که او میتواند پیروز انتخابات پیشرو باشد و برعکس حتی ممکن است همین شرایط خاص به پاشنه آشیل او تبدیل شود. دیروز البته داریوش قنبری، عضو شورای مرکزی حزب مردمسالاری چنین گفته و لاریجانی را از جمله گزینههای احتمالی اصلاحات معرفی کرده، اما همزمان محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرایی که از جمله چهرههای رسانهای نزدیک به لاریجانی به حساب میآید، گفته که او و البته محمدجواد ظریف کاندیدا نخواهند شد.