نشان تجارت - "سال، دارد تمام میشود.
دارم فکر میکنم. به روزهایی که رفت، به لحظاتی که خندیدم، لحظاتی که اشک ریختم، و تمام ثانیههایی که کنار عزیزانم گذشت ...
با سرعت، مرور میکنم.
اتفاقات خوب و بدی که برایم افتادند، آدمهای جدیدی که وارد زندگی ام شدند، و آدمهایی که از زندگی ام رفتند ...
دیگر قرار است یک جملهی "یادش بخیر" قبل از خاطرات خوب امسالم بیاید، قرار است امسالم بشود "پارسال" ...
و من مبهوت روزگار و با چشمانی امیدوار، در قطار بی توقفِ زمان، ایستاده ام.
منی که تمام این روزها را زندگی کردم، خوب هایشان برایم امید بود و بدهایشان برایم درس!
میان همین روزها بود که یاد گرفتم عاشقتر و مهربانتر و جسورتر باشم.
یاد گرفتم محتاطتر گام بردارم و حواسم به دیوارِ شعور و اعتمادم باشد؛ و یاد گرفتم که بهبود جهان را از خودم شروع کنم، که جهان چیزی به غیر از انبوهی از من و ما نیست ...
خدای خوبم! در آستانهی سال جدیدی ایستاده ایم
به مردم کشورم کمک کن، دستی به سر و گوش زندگیشان بکش، دردهایشان را درمان باش، و دلهایشان را از همیشه شادتر کن!
کاری کن که سال جدید برایمان، سالِ اتفاقات خوب باشد، بادهای بهاری، گردِ امید و تعهد و عشق را همه جا پخش کنند و ابرها، همدلی و مهربانی بر سرِ این مردم ببارند، آنقدر که انسانیت، جانی دوباره بگیرد!
کاری کن که سالِ پیشِ رو، بهترین سالِ زندگیمان شود.
سالی که تنها اشکِ جاری از چشمها، اشکِ شوق باشد.
سالی که همگی خوشبخت باشیم ...
سالی که دلمان نیاید تمام شود ... "