ورزش و جوان- سردار آزمون و
رضا قوچاننژاد
از تیم ملی خداحافظی کردند. خداحافظی هر دو این بازیکنان تلخ اما قابل
پیشبینی بود. قوچاننژاد کمکم به انتهای فوتبالش نزدیک میشد و بهتر دید
برود و با خیال راحت در هلند به فوتبالش ادامه دهد. سردار آزمون هم نتوانست
فشارها، انتقادها و هجمههای مردم را تاب بیاورد و از تیم ملی رفت تا بدل
به یکی از جوانترین بازیکنان ایران شود که با تیم ملی خداحافظی میکند.
آزمون
و قوچان نژاد تنها بازیکنانی نبودند که در زمان کیروش از تیم ملی فوتبال
ایران خداحافظی کردند. علی کریمی، مجتبی جباری، سیدمهدی رحمتی و جواد
نکونام از دیگر ستارگان فوتبال ایران بودند که در دوران کیروش از تیم ملی
خداحافظی کردند. خداحافظیهایی که به اشکال مختلف و با سرنوشتهای مختلف
انجام شد. بعضی از این خداحافظیها بدون مشکل و دردسر بود و احترام بازیکن
خداحافظی کننده با کیروش حفظ شد و برخی دیگر یا با جنجال اتفاق اُفتاد یا
رابطه این دو نفر بعد از خداحافظی آن بازیکن با تیم ملی به جنجال کشیده شد.
هر چه که
بود بعد از این خداحافظیها کیروش دیگر آن بازیکنان را به تیم ملی دعوت
نکرد و مصرانه بر پای اصول و ایدههای خود ایستاد و آن بازیکنان هیچگاه
دوباره به تیم ملی دعوت نشدند. مثل نمونههای خارجی زیادی که در جهان
فوتبال سراغ داریم. امه ژاکه اریک کانتونا و دیوید ژینولا را از تیم ملی
فرانسه کنار گذاشت و در نهایت قهرمان جام جهانی 1998 شد. یا سرمربی سوئد که
با ایستادگی بر سر تصمیم خود در جام جهانی اخیر از دعوت زلاتان
ابراهیموویچ سر باز زد و توانست در گروهی که آلمان حضور دارد سوئد را به
مرحله بعد جام جهانی رهنمون سازد.
برای
کیروش رفتن یک بازیکن مساوی است با پایان راه. کیروش هیچگاه حاضر نشده
پادرمیانی مربیان و پیشکسوتان فوتبال ایران را برای دعوت از بازیکنان
خداحافظی کرده بپذیرد. با این سوابق بعید است قوچاننژاد و سردار آزمون
جایی در تیم ملی ایران داشته باشند.
به
بهانه خداحافظی این دو بازیکن نگاهی خواهیم انداخت به خداحافظی پنج بازیکن
بزرگ فوتبال ایران در زمان کارلوس کیروش. خداحافظیهایی که بعضی از آنها
به شدت جنجالی از کار درآمد و کیروش و فوتبال ایران را تحت تاثیر قرار داد.
سید مهدی رحمتی
مهدی
رحمتی هنوز هم یکی از بهترین دروازهبانان ایران است. او فصل گذشته هم که
استقلال درگیر بحران بود در تیم ماند و به استقلال کمک کرد تا این تیم با
وینفرد شفر جان دوبارهای بگیرد و در لیگ برتر و جام باشگاههای آسیا
بدرخشد.
رحمتی
در اوایل حضور کیروش در تیم ملی فوتبال ایران هم دروازهبان شماره یک تیم
ملی بود و با درخشش خود به نظر میرسید اصلیترین گزینه کیروش برای جام
جهانی 2014 باشد. اما این رابطه خوب و مثبت به همین شکل ادامه پیدا نکرد و
رابطه رحمتی و کیروش دچار تلاطم شد. همه چیز از اردوی مجارستان شروع شد.
رحمتی
در بازی دوستانه برابر تونس دو گل روی ارسال از جناحین خورد تا کیروش
بگوید رحمتی گلر داخل چهارچوب است. بعد از این صحبتها بین کیروش و سرمربی
تیم ملی جر و بحث درگیری پیش آمد. جر و بحث و درگیری که منجر به عصبانیت و
خداحافظی رحمتی از تیم ملی فوتبال ایران شد. تا جایی که شایعه شد رحمتی در
یک جمع خصوصی گفته است: «دیگر خسته شدم. اصلا برود یک نفر دیگر را بیاورد
بکند دروازه بان تیمش.»
این تنشها انقدر ادامه یافت تا رحمتی به صورت موقت از تیم ملی خداحافظی
کند. البته موقتی که دائمی شد و کیروش دیگر حاضر نشد از رحمتی در اردوهای
بعدی دعوت کند. بعد از این ماجرا رابطه کیروش و رحمتی به شدت دستخوش تغییر
شد.
کیروش
کسی نبود که در برابر حرفهای دیگران سکوت کند و رحمتی هم کسی نبود که
حرفهایش را نزند. رحمتی در اولین مصاحبه پس از خداحافظی به ظاهر موقت خود
اعلام کرد: «این یک تصمیم شخصی است. در دو ماه گذشته حرفی نزدم و سکوت کردم
اما فشار زیادی را تحمل کردم. میخواهم استراحت کنم و نیاز به آرامش دارم.
برای همین، همانطور که گفتم با عذرخواهی از همه، میخواهم چند وقتی را
دور از تیم ملی باشم.»
کیروش هم با شنیدن این صحبتها از فرصت استفاده کرد و بلافاصله جواب
رحمتی را داد: «مسائل مهمتری است که باید به آن بپردازم. این مسئله خیلی
مهم نیست که بخواهم در موردش حرف بزنم. ولی من به عنوان سرمربی تیمملی
ایران از مهدی رحمتی به خاطر خدماتش تشکر میکنم و به هواداران و شما ضمانت
میکنم تیم ملی رو به جلو حرکت خواهد کرد. و با بازیکنان متعهدی که دارد
حرکتش ادامه پیدا میکند. من به تصمیم رحمتی احترام میگذارم و به او
میگویم خیلی ممنون و با آرزوی بهترینها.»
رحمتی فکرش را نمیکرد موضعگیری کارلوس کیروش انقدر قاطع باشد. بعد از
خوابیدن التهابات اولیه و دور شدن رحمتی از هیجانات ابتدایی پس از تصمیم
خداحافظی موقت به نظر میرسید رحمتی پشیمان شده است. به همین خاطر در
مصاحبههای بعدی خود عنوان کرد: «بابت این تصمیم خیلی ناراحت هستم اما باید
بگویم بازی در تیم ملی رویای من بوده است. همه میدانند که در طول 5- 6
سال گذشته حتی یک بازی را از دست ندادهام و فشار جسمی زیادی را تحمل کردم
اما در این بین طعنههای زیادی را میشنیدم اما یکسری عوامل دست به دست هم
داد تا تلخترین تصمیم زندگی ورزشی خود را بگیرم. در مصاحبه خود اعلام
کردم که مدتی در خدمت تیم ملی نیستم اما عده ای از کلمهی " احتمالا" من به
نتیجه مورد علاقه خود رسیدند.با این وجود و علیرغم اظهار نظر غیر منصفانه
کیروش از ایشان تشکر میکنم و برای تیم ملی در ادامهی راه آرزوی موفقیت
میکنم.»
علی کریمی
علی
کریمی یاغی است. یاغی بودن همیشه خوب نیست. اما این یاغیگری جزء خصوصیات
بارز علی کریمی. یکجورهایی ذاتی اوست و نمیشود آن را از علی کریمی جدا
کرد. پس اصلاً بعید نبود کیروش و علی کریمی با هم دچار مشکل شوند.
ابتدای
حضور کیروش در ایران او علی کریمی و فرهاد مجیدی را به تیم ملی دعوت کرد.
کریمی و مجیدی بهترینهای لیگ بودند. در آن سن و سال بهتر از هر بازیکن
دیگری میجنگیدند، بازی میکردند و گل میزدند. کیروش با دعوت آنها با یک
تیر دو نشان زد. اول از همه دو بازیکن خوب و بااستعداد را در تیم ملی هراه
خود نگه داشت و در کنار این موضوع هواداران استقلال و پرسپولیس را از خود
راضی کرد و حمایت آنها را پشت سر تیم ملی آورد. اما این ماه عسل چندان
دیری نپایید. علی کریمی با روحیه عصیانگرش خیلی زود با کیروش به مشکل
خورد. البته مسئله او کیروش نبود، علی کریمی با کل ساختار فدراسیون فوتبال
مشکل داشت و بر خلاف دیگر ستارگان تیم ملی این مشکلات را بیپرده بیان
میکرد.
کریمی
بعدها هم اعلام کرد مشکلی با شخص کارلوس کیروش ندارد و علت خداحافظیاش از
تیم ملی رفتار غلط مسئولان فدراسیون فوتبال ایران است. کریمی پیش از این
هم بارها زبان به گله و شکایت گشوده بود و مسئولان فدراسیون فوتبال ایران
را مورد حمله قرار داده بود. مثلاً در اردوی اردبیل که همراه تیم علی دایی
به اردو رفته بودند به فدراسیون فوتبال تاخت و از امکانات ضعیف اردوی تیم
ملی شکایت کرد. این درگیریها باعث شد علی کریمی خیلی زود تیم ملی را ترک
کند و دعواهای خود را با فدراسیون در جایی خارج از مستطیل سبز ادامه دهد.
کار تا آنجا بالا گرفت که کریمی و مسئولان فدراسیون فوتبال با هم به
مناظره پرداختند. کیروش و قدرتطلبی لازمش برای اداره تیم ملی هیچگاه با
روحیه عصیانگر کریمی جور درنیامد و همین مسئله سبب شد کریمی خیلی زود از
تیم ملی فوتبال ایران خداحافظی کند. رابطه کیروش و کریمی همیشه پر از نفرت
بوده است. نفرتی که خودش را در برنامه معروف نود نشان داد. جایی که به عادل
فردوسی پور مسیج زد: «لطفا پاسخ من را بدهید. هیچ تردیدی نیست شما استعداد
را می توانید بخرید اما شخصیت را نه! من در زمان، جا و لحظه ای مناسب جواب
این بی احترامی ها، دروغ ها و اتهام های بزدلانه را خواهم داد. این شخص
احترامش را از دست می دهد و در حال بی احترامی به ۱۲۴ بازی ملی و هم تیمی
هایش است.»
انتهای این رابطه معلوم است. کریمی هیچوقت نتوانست با هیچ چیز آنطور که
باید کنار بیاید. در نهایت هم رفت بدون آنکه دستاورد بزرگی با تیم ملی کسب
کند. کریمی یاغی بود و این یاغیگری باعث شد با کیروش به مشکل بخورد و از
تیم ملی ایران خداحافظی کند.
جواد نکونام
جواد
نکونام هیچگاه مثل علی کریمی و مهدی رحمتی بازیکنی جنجالی نبود. او خیلی
زود در تیم کیروش بدل به یک محور شد. محوری که کیروش تیمش را بر مبنای آن
میچید.
روابط
کیروش با جواد نکونام همیشه صمیمی بود. انقدر صمیمی که باعث بروز
حاشیههایی برای این هافبک کمحاشیه فوتبال ایران میشد. مثلاً خیلیها
خداحافطی کریمی و رحمتی را به نکونام نسبت میدهند. این اتهامی است که
هیچگاه اثبات نشد.
رحمتی
در برابر نقش نکونام در خداحافظیاش سکوت کرد. علی کریمی در منازعاتش نامی
از نکونام نبرد تا مباحث مطرح شده در حد اتهام باقی بماند و هیچگاه اثبات
نشود. اما این همه چیزی که جواد نکونام به فوتبال ایران داد.
جواد
نکونام بازیکن بزرگی بود. انقدر بزرگ و بیجانشین که تمام سرمربیان تیم
ملی از علی دایی گرفته تا کارلوس کیروش او را به عنوان کاپیتان تیم خود
برگزیدند تا سر و سامانی به اوضاع خط میانی تیم ملی بدهد. نکونام هم با
قدرت رهبری و توانایی فنیاش باعث شد خیلی زود بدل به مرد قابل اطمینان
تیم ملی شود. دستیار کیروش هم شد اما این سمت چندان پابرجا نماند.
نکونام
از تیم ملی رفت و سرمربی تیمهای مختلفی در دسته یک ایران شد. بیحاشیه و
بدون هیچ اقدام اضافهای خودش را اثبات کرد و توانست نساجی را به رقابتهای
لیگ برتر فوتبال ایران بیاورد.
کیروش
هم بر خلاف رحمتی و کریمی همیشه نکونام را دوست داشت و بعدها گفت: «نکونام
بهترین گزینه برای هدایت تیم ملی فوتبال اُمید ایران است» دلخوریهای
نکونام در تمام این سالها بیشتر رنگ و بوی فوتبالی داشت. به همین خاطر است
که مربیان تیم ملی فوتبال ایران نکونام را دوست داشتند. با یک مقایسه ساده
میتوان نکونام را نقطه مقابل علی کریمی دانست. نکونام برخلاف علی کریمی
یک محافظهکار دوست داشتنی است. با جایی درگیر نمیشود. وظیفهاش را انجام
میدهد و سعی میکند بنای رابطه خود را بر تعامل بگذارد نه تقابل. به خاطر
همین روحیه هم بود که کارلوس کیروش او را دوست داشت و نکونام هم به کیروش
احترام میگذاشت. احترامی که تا پایان حضور نکونام در تیم ملی بین او و
کیروش وجود داشت و هیچگاه از بین نرفت. این احترام از بین نرفت تا نکونام
یکی از باثباتترین بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران باشد. بازیکنی با 151
بازی ملی و پانزده سال حضور مداوم.
فرهاد مجیدی
مجیدی
بازیهای ملی زیادی ندارد. تعداد بازیهای ملیاش تنها به 45 بازی میرسد.
همین تعداد کم بازیهای ملی باعث شده پرسپولیسیها همیشه به او طعنه
بزنند. آخرین طعنه هم مربوط میشود به ویدیویی که مهرداد میناوند در فضای
مجازی منتشر کرد و در آن به فردوسیپور طعنه زد که چرا مهمانانی را به
برنامهاش دعوت میکند که حتی سابقه یک دقیقه بازی در جام جهانی را هم
ندارد.
مجیدی
همه عمر دوران فوتبالیاش را با این طعنهها زندگی کرده. طعنههایی که او و
استقلالیها را نشانه گرفته است. بازیکنی بزرگ و پُرافتخار در رده باشگاهی
و کم افتخار در رده ملی. وقتی دلایلش را از فرهاد مجیدی پرسیدند اینگونه
جواب داد: «من بهترین بازیکن خارجی لیگ امارات انتخاب شدم اما حتی بین دعوت
شدگان به تیم ملی هم نبودم. شاید به این دلیل که هیچوقت برای حضور در تیم
ملی متوسل افراد نشدم. شاید خیلی هایی که به تیم ملی دعوت می شدند شایسته
بودند اما من درباره خودم می گویم که چون متوسل افراد نشدم نتوانستم به تیم
ملی دعوت شوم.»
مجیدی اهل اعتراض نبود. مثل کریمی و رحمتی نبود. چیزی بود شبیه نکونام.
مجیدی جنجالهایش را برای رده باشگاهی نگه داشت. مجیدی یک مهاجم بینظیر
بود. با قدرت گلزنی بالا و استارتهای انفجاری بینظیر. مردی که در
بزنگاهی حساس به استقلال برگشت تا غرور را به سکوهای آبی برگرداند. کیروش
هم این موضوع را فهمید و خیلی زود مجیدی را به تیم ملی دعوت کرد. در
سالهای اولیه حضور کیروش در اردوی تیم ملی هنوز خبری از دورگهها و
بازیکنان بزرگ شده در خارج از کشور نبود.
دیگر
مهاجمان فوتبال ایران هم انقدر زهردار نبودند که بخواهند گزینه اصلی کیروش
برای خطه حمله تیم ملی باشند. زمانی وینگو بگوویچ گفته بود: «اگر
میخواهید تیم ملی ایران موفق شود فرهاد مجیدی را به تیم ملی دعوت کنید. او
تنها بازیکنی است که راه دروازه حریف را به خوبی بلد است.»
کیروش
این را خوب درک کرده بود. به همین خاطر مجیدی را دعوت کرد تا به تیم ملی
بیاید. اما هم مجیدی و هم کیروش به خوبی فهمیده بودند این یک انتخاب قطعی
نیست بلکه یک انتخاب موقت برای دوران گذار است. به همین خاطر فرهاد مجیدی
خیلی زود از تیم ملی کنار رفت تا کارنامه فوتبال ملیاش چندان قطور نباشد.
مجیدی سرنوشتی مثل رایان گیگز بازیکن منچستر یونایتد یک اسطوره باشگاهی با
کمترین افتخار ملی.
رضاقوچاننژاد/سردار آزمون
این
دو نفر محصولات مستقیم کارلوس کیروش بودند. بازیکنانی که خود او آنها را
کشف کرد به آنها بال و پر داد و باعث شد با حضور در تیم ملی بدل به
بازیکنان بهتری شوند. آزمون به لیگ روسیه رفت و در آنجا مطرح شد و
قوچاننژاد هم بعد از دعوت به اردوهای تیم ملی بدل به بازیکن بهتری شد و تا
آستانه آقای گلی لیگ برتر هلند هم پیش رفت.
خداحافطی
رضا قوچاننژاد قابل پیشبینی بود. زننده گل صعود تیم ملی فوتبال ایران در
جام جهانی 2014 خیلی زود به این نتیجه رسید که دیگر جایی در برنامههای
تیم ملی ندارد. کما اینکه در سه بازی تیم ملی در جام جهانی حتی یک دقیقه هم
بازی نکرد.
حتی
وقتی انتقادها از سردار آزمون به اوج رسید هم قوچاننژاد جایی در
برنامههای کارلوس کیروش نداشت. همین باعث شد که قوچاننژاد تصمیم به
خداحافظی از تیم ملی بگیرد. تصمیمی تلخ اما قابل پذیرش از سوی رضا
قوچاننژاد. فوتبال قوچاننژاد هنوز تمام نشده است. او بازیکن خوبی است در
همین فصل اخیر لیگ هلند در اواخر فصل 9 گل زد تا با آمادگی کامل پا به
روسیه بگذارد. اما کیروش حتی برای یک دقیقه هم به او اعتماد نکرد تا
قوچاننژاد به این نتیجه برسد که جایی در تیم ملی ندارد و خداحافظی کرد.
حکایت
سردار آزمون اما متفاوت است. آزمون بازیکن پُرحاشیه و متوقعی است. در کنار
این پُرحاشیه و متوقع بودن قدرت تحمل شرایط سخت را هم ندارد. با کوچکترین
حملهای در آستانه فروپاشی قرار میگیرد و این مسئله بر روی کیفیت بازی او
هم تاثیر میگذارد.
خداحافظی
آزمون 23 ساله از تیم ملی فوتبال ایران ظاهراً دلایل انسانی و جذابی دارد.
در متن خداحافظیاش عنوان کرده به خاطر مادرش و جلوگیری از تشدید بیماری
او از تیم ملی خداحافظی میکند. اما ماجرا غیر این است. یک فوتبالیست
حرفهای تمام عمرش را در تنش و اضطراب سپری میکند. اگر بنا باشد که هر
بازیکنی با اولین تنش و فشار صورت مسئله را پاک کند نمیتواند بدل به یک
ستاره بزرگ شود. ستارگان دنیای فوتبال از مشکلات برای خود فرصت میسازند.
اما آزمون نتوانست این کار را انجام بدهد و مجبور شد به جای حل مسئله صورت
مسئله را پاک کند.
سردار
میتوانست با مدیریت شرایط به وجود آمده هم تنش را از خودش و خانوادهاش
دور کند و هم بازیهای بهتری ارائه دهد. تصمیمهایی که راه او را به سوی
موفقیت هموار کنند. بدون تعارف باید گفت این سردار آزمون است که تیم ملی را
از دست میدهد نه برعکس.
باری آزمون و گوچی آخرین مسافران پیاده شده از اتوبوس تیم ملی در زمان هدایت کیروش هستند. اما ماجرا ادامه دارد.
کیروش
همان کیروش است که در این سالها بوده. پس بعید نیست بازیکنان بیشتری با
او به مشکل بخورند و مجبور به خداحافظی از تیم ملی شوند. نمونه آخرش تا پیش
از ماجرای سردار آزمون و رضا قوچاننژاد بود که کیروش سید جلال حسینی را
بیرحمانه از تیم ملی کنار گذاشت. البته نتایج خوب تیم ملی در روسیه باعث
شد این کنار گذاشتن تبعاتی برای کیروش نداشته باشد. اما این پایان ماجرای
بازیکنان ایرانی و کیروش نیست. باید منتظر بمانیم و ببینیم آیا کیروش با
بازیکن دیگری هم به مشکل میخورد یا نه.