نشان تجارت - «جشنهای ایرانیان قدیم عموما صورت دهقانی و روستایی داشته و در اصل به امور کشاورزی وابسته بود، چون دین رسمی ایرانیان در آن زمان این اعیاد را پذیرفته بود. هنگام اجرای جشن، از یک طرف مراسم مذهبی انجام میگرفت و از طرف دیگر تشریفات و اعمالی خاص انجام میشد که مبداء آن اعمال اعتقاد به سحر و جادو بوده، اما رفته رفته به مراسم عادی بدل گشته، تفریحات عامیانه نیز از هر قبیل در آن وارد شده بود.» آرتور کریستینسن، ایرانشناس مشهور دانمارکی.
چهارشنبه سوری یکی از مهمترین جشنهای مردم ساکن در فلات ایران است که در شب آخرین چهارشنبه سال برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصه اصلی آن است. «آتش» در باورهای دینی ایران باستان، امری مقدس بود و آتش افروختن نمادی از غلبه روشنی بر تاریکی، تباهی و بیماری به حساب میآمد.
واژه «سوری» در ترکیب «چهارشنبهسوری» هم به معنی جشن است و هم به معنی رنگ سرخ. به همین دلیل چهارشنبهسوری را چهارشنبه سرخ نیز مینامند.
بنابر نظر مورخان و دینشناسان، چهارشنبهسوری شکل تحول یافته یکی از جشنهای رایج در ایران باستان است و شکل کنونی آن در زمان سامانیان رواج پیدا کرده است. این جشن در نزد ایرانیان قبل از اسلام در روز خاصی انجام نمیگرفت و معمولا در اواخر زمستان در حالی که زمین در حال گرم شدن بود انجام میشد، ولی پس از اسلام و حمله اعراب، این جشن به آخرین چهارشنبه سال موکول میشد؛ زیرا چهارشنبه نزد اعراب روزی نحس و شوم بود.
ابراهیم پورداوود، پژوهشگر برجسته فرهنگ ایران باستان، معتقد است که رسم پریدن از روی آتش از منظر دین باستانی ایرانیان، امری ناپسند به حساب میآید و این عمل از افزودههای دوران اسلامی است. پورداوود مینویسد: «در جشن چهارشنبه سوری از روی آتش جستن از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند و از دیدگاهی، بی احترامی به جایگاه ارجمند آتش به شمار میرود. چنانکه از متون پهلوی پیداست در ایران باستان در پنج روز آخر سال بر روی بام خانهها آتش بر پا میشده و آیینهای این جشن برگزار میشده، اما به علت سپندینگی [مقدس بودن]آتش که یکی از دهشهای [نعمتهای]اهورامزدا است، هرگز از روی آتش نمیپریدند بلکه به دور آتش شادی و پایکوبی میکردند و پس از پایان مراسم آتش را به حال خود میگذارند تا خاموش شود و آب ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ میدانستند.» البته این را نگاه استاد پورداوود منتقدان زیادی دارد و عدهای از برجستهترین ایرانشناسان، مانند مری بویس و مهرداد بهار، پریدن از روی آتش را با سازگاری کامل با اعتقادات و اساطیر ایران باستان میدانند.
علاوه بر پریدن از روی آتش، مراسم دیگری در چهارشنبهسوری باب بوده است که مهمترین آنها عبارتند از قاشقزنی، کوزه شکستن و شالاندازی. مراسم قاشقزنی که تقریبا در همه سرزمینهای ایرانی برگزار میشود، بدین گونه است که مردم و بعضا کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبیده و در پشت در پنهان میشوند و صاحبخانه نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه میگذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب خود را با چادر میپوشانند.
آیین قاشقزنی احتمالا نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیزی به شکل افرادی که رویشان پوشیده است، به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند. در «زند اوستا» آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین، اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشقزنی استفاده ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
در مراسم کوزهشکنی نیز کوزههای کهنه را بالای بام خانه برده، بهزیر افکنده، آن را میشکستند و کوزه نویی را جایگزین آن میساختند. آنها عقیده داشتند که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کردهاند و با شکستن کوزه، آن بلاها دفع خواهد شد.
در مراسم شالاندازی جوانان چندین دستمالِ ابریشمی را به یکدیگر گره زده و از آن یک ریسمانِ رنگین و بلند میسازند. سپس، از راهِ پلکانِ خانهها یا از روی دیوار، بر بالای بامِ خانههای فامیل یا همسایگان رفته و ریسمانِ ابریشمی را، هنگامی که خود یک سرِ آن را در بالای بام در دست دارند، از روزنهای که در میانِ بامها برای بیرونرویِ دودِ آتشدان یا تنور نانپزی برآمده است، درونِ خانه میبرند. آنگاه، با چند سرفه بلند، خانهدار را از آمدنشان آگاه میکنند.
افرادِ خانه، با دیدنِ ریسمان، آنچه که پیشتر آماده کردهاند را در گوشه شال میگذارند و گره میزنند. سپس، با یک تکانِ آرام، شالانداز را آگاه میکنند که «هدیه سوری» آماده است. آنگاه شالانداز، آن را به سوی بالا میکشد. آنچه درونِ دستمال است، هم فال است و هم هدیه چهارشنبهسوری؛ زیرا از روی آن فالگیری میکنند. چنانکه اگر آن هدیه، گرد نان باشد، نشانه برکت است. شیرینی، نشانه شیرینکامی و شادمانی است؛ انار، نشانه آوردن فرزند است؛ گردو، نشانه درازی زندگی است؛ بادام و فندق، گویای سرسختی و بردباری هستند؛ کشمش، نشانه پرآبی و پربارانی است.
آتشبازی (هوا کردن فشفشه) در شب چهارشنبهسوری، از زمان ناصرالدین شاه و به وسیله فرانسویها در ایران رواج پیدا کرد. این کار در ابتدا فقط برای سرگرمی شاه این نمایش انجام میشد. اما به تدریج مردم عادی نیز در این سرگرمی سهیم شدند و دستور نمایش آن در میدان توخانه صادر شد و هرساله مردم در شب چهارشبهسوری برای تماشای آتش بازی به میدان توپخانه میرفتند. با وجود این تغییرات مشخصه همواره ثابت جشن چهارشنبهسوری عبارت بوده از آتش افروختن و جشن و پایکوبی. حال نگاهی به معنای این جشن کهن بیاندازریم.
مراسم چهارشنبهسوری، مانند دیگر اعیاد و مراسم آیینی، در جهان باستان کارکردی عملی داشتند. در واقع جشنها و ایام متبرک روزگار کهن با «آیین» ملازم بودند و به هیچ عنوان نمیشد این ایام را صرفا داستان و اسطوره دانست. ویلیام رابرتسون اسمیت در کتاب «در باب دین اقوام سامی» مینویسد: «هسته مرکزی ادیان مدرن [سکولار]، «باور» است؛ و هسته مرکزی ادیان باستانی عبارت است از «آیین». باورهای باستانی فقط قول نبودند، بلکه اساسا فعل به حساب میآمدند.»
این آیینها هسته مرکزی تمدنهای باستانی بودند و در نسبت مستقیم با تقسیم غذا، مجوز شکار و آمیزش و فرزندآوری قرار داشتند. مهمترین جشنها در ایران باستان جشن سال نو بود که به نوعی یادمان نمادین خلقت محسوب میشود. به فراخور نو شدن جهان، انسان نیز در آیینهای باستانی باید نو میشد. مراسمی، چون غسل، استغفار و برگزاری آیینهای نمادین بیرون راندن دیوها و شیاطین و ارواح خبیث از همین معنا ناشی میشد.
اجرای این جشنها نسبت مستقیمی با «روابط تولید» در آنها داشت. فلات ایران مکان جوامع روستایی و کشاورزی بود که اقتصادشان بر مبنای کشاورزی بود و یکی از چالشهای اصلی مردم، زنده ماندن در فصول سرما و قحطی بود؛ چرا که محصولی جز محصولات کشاورزی در دست نبود و خشکسالی و قحطی و همچنین سرمازدگی مصادف با کشته شدن اغلب جمعیت روستاها و طبقات پایینی شهرها از گرسنگی. به همین دلیل آب در دین ایرانیان قداست داشت و ایزد آب یعنی همان «آناهیتا» مقدس شمرده میشد.
همچنین در ادیان باستانی ایران، سرما و زمستان نماد قحطی و توقف باروری بودند و اموری بسیار منفی به حساب میآمدند. به همین دلیل تصویری که این ادیان از جهنم ترسیم کرده اند و زمهریر نام دارد، جایی اساسا سرد و یخزده است و در مقابل تصور ادیان ابراهیمی از جهنم قرار دارد. ایرانیان باستان در برابر دیو سرما، آتش و گرما را هدیهای خدایی میدانستند و نمادی از نیکی میشمردند. آنها معتقد بودند آتشافروزی در روزهای آخر زمستان، مرگ دیو سرما را تسریع میکند و باعث تسریع در رسیدن به ایام زایش و گرما میشود.
با این مقدمات میتوانیم بگوییم که جشنهایی، چون چهارشنبهسوری در باور ایرانیان باستان، عبارت بودند از مراسمی که برای طرد سرما (شر) و تسریع ورود به فصل زایش و گرما (خیر) انجام میگرفت. دکتر «مهرداد بهار» در کتاب «از اسطوره تا تاریخ»، معنای مراسم چهارشنبهسوری را چنین شرح میدهد: «ما در آخر زمستان و در اول بهار یک رشته مراسم مربوط به پایانگرفتن فصل سرما را داریم که مراسم چهارشنبهسوری است که نوعی جادوی گرمکردن هواست. با آتش افروختن، در واقع میخواهیم بگوییم که زمستان تمام میشود و گرما و خورشید را با این آتش جادویی وادار به گرم شدن بکنیم که بیاید. از روی آتش پریدن یعنی سرماهای وجود خودمان را هم دور بریزیم و خودمان را هم از فصل زمستان به یک فصل کار و گرما بتوانیم وارد کنیم، که قبل از این در جشن سده هم همین آیین جادویی آوردن گرما به خورشید مطرح است.»
آیینهای کهن در دوران باستان تفاوتی بنیادین با صورتهای سکولار شده خود در عصر جدید دارند. در دوران باستان این آیینها برای شکرگزاری و باروری اجرا میشدند و اجراکنندگان آن واقعا باور داشتند که مثلا با تکریم خداباروری و کشاورزی محصولاتشان بیشتر خواهد شد و در صورت تخطی از اجرای آیینهای خدایان دچار قحطی و نابودی خواهند شد.
اما انسان مدرن چنین فاقد باورهایی است و آیینهای جمعی برایش در مقوله فراغت و تفریح تعریف میشوند. اما آنچه در میان آیینهای کهن و اشکال مدرن آنها مشترک است، عبارت است از کارکرد اجتماعی آنها. همانطور که جامعهشناسانی، چون امیل دورکیم نشان دادهاند، آیینها و مراسمی مانند چهارشنبهسوری و نوروز، باعث همبستگی اجتماعی و وحدت فرد و اجتماع میشوند. آیینهای جمعی، حسی از اطمینان و قدرت به افراد میدهند و همچنین زندگی فرد را معنا میبخشند. بنابرین آیینهای اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردارند و فارغ از ریشههای دینی و ایدئولوژیک، از حیث اجتماعی مفیدند. ماندگاری آیینهایی، چون چهارشنبهسوری نیز به همین خصلت اجتماعی آنها بازمیگردد.
بنابرین همانطور در این نوشته مختصر دیدیم، جشن چهارشنبه سوری ابتدا شکلی آیینی و جادویی داشته است و به مرور رسم و رسوم گوناگونی به آن اضافه گشته و آن را بدل به یک کارناوال کرده است. این کارناوال در دوره معاصر و تا پایان حکومت پهلوی بیشتر با رقص و پایکوبی برپا میشد. اما پس از انقلاب ۵۷ و ایجاد محدودیتهایی در سبک زندگی شهروندان، مراسم چهارشنبهسوری نیز تغییر کرد و به شکل امروزی خود رسید؛ یعنی مراسمی که برای ترقهبازی و منفجر کردن بمبهای کوچک دستی.