نشان تجارت - بعد از اتفاقات بیسابقه سال ۱۳۹۹ در بازار سرمایه که دولت وقت به منظور جبران کسری بودجه خود در حضور نهادهای ناظر اقدام به برداشت از جیب و سرمایه مردم کرد و با فروش سهام دولتی و صندوقهای دارایکم و پالایش به چند برابر قیمت واقعی خود توانست ۶۰۰ هزار میلیارد تومان سرمایه را از بازار خارج کند و بینظمیهای مالی خود را پوشش دهد، تا کنون بازار سرمایه روی خوش به خود ندیده است و گهگاهی با خبری یا شایعهای روندی صعودی و ضعیف به خود میگیرد، اما پس از چندی مجددا با کاهش شدیدتر نسبت به قبل تهمانده سرمایه سهامداران متضرر را بیشتر کاهش میدهد.
با روی کار آمدن دولت جدید و وعدههای رئیس جمهور مبنی بر اولویت بورس، اندک امیدی میان سهامداران ایجاد شد به این دلیل که تصور میکردند میتوان به وعدههای رئیس جمهور جدید دلخوش کرد، اما وضعیت تغییری نکرد و در شش ماهه نخست استقرار دولت جدید چنان بازار سرمایه با تصمیمات خلق الساعه و عجیب دولتمردان غافلگیر شد که بسیاری از نمادها حتی از سطوح قبلی خود نیز پایینتر رفته و رکوردهای کاهشی بیشتری به جا گذاشتند.
مشخص نبود منظور رئیس جمهور از اولویت بورس، تخریب آن بود یا موضوعی دیگر! در حقیقت طی یک سالی که دولت جدید مستقر شده است نه تنها نتوانسته در هیچ یک از حوزههای مهم دستاوردی داشته باشد بلکه عملا در موضوعاتی مانند بورس، مسکن، تورم، اشتغال و برجام به طور مشخص شکست خورده است.
ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصاد به حدی است که حتی با پاگذاشتن بر مصوبات بودجه در ابتدای سال ضمن ایجاد افزایشهای نجومی در اقلام مصرفی خانوار با وعدههای پوچ در زمینه یارانه نقدی و افزایش حقوق عملا مردم را سرگرم کرده است.
بانک مرکزی با بازی بیامان با نرخ بهره بین بانکی و وادار کردن شرکتها و صندوقها به خرید اوراق دولتی تبدیل به دشمن شماره یک بورس شده است. فردین آقابزرگی فعال بازار سرمایه در همین رابطه به فرارو گفته «منابع صندوقهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه، بالغ بر ششصد و بیست هزار میلیارد است که از این مبلغ، حدود هفتاد و پنج درصد آن یعنی بالغ بر چهارصد و هفتاد همت (میلیارد تومان)، فقط صندوق سرمایهگذاری با درآمد ثابت است. بر اساس تکالیف سازمان بورس، این صندوقها مکلفند بخشی از منابع خود را به خرید اوراق دولتی یا اوراق بدهی اختصاص دهند، این درحالیاست که کل منابع صندوقهای سرمایهگذاری در سهام کمتر از پنجاه و هفت همت است.»
آقابزرگی همچنین گفته «رویه و مکانیزمی که حتی نمود آن را در عرضههای اولیه میبینیم که عرضههای اولیه به صندوقها تخصص پیدا میکند، عمدتاً به دلیل تکالیفی است که سازمان بورس به آنها واگذار کرده. این درحالیست که نیمی از صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت الان نه تنها به سودی که پیشبینی کرده بودند، نرسیدهاند، بلکه برخی از آنها حتی زیانده شدند، یعنی سودی تقسیم کردن نکردهاند.»
در حقیقت بانک مرکزی در ابتدای سال و پس از آنکه روند بازار سرمایه به سمت متعادل شدن میرفت با افزایشهای پی در پی نرخ بهره بین بانکی مسیر صعودی بورس را از مدار خارج و به سمت سقوط هدایت کرد تا جایی که در سوم مرداد و پس از افت ۲۰ درصدی شاخص کل و بیش از ۴۰ درصدی بخش زیادی از سهام رئیس سازمان بورس آن هم با فشار فعالان بازار به ساختمان بانک مرکزی رفت و با یادآوری سقف قانونی نرخ بهره بین بانکی خواستار تغییر در سیاستهای بانک مرکزی شد و در آن جلسه مقرر شد تا نرخ سود در بازار بین بانکی کنترل شود. اما این کنترل بیش از یک هفته به طول نینجامید و مجددا روند صعودی به خود گرفت تا مجددا شاخص کل بورس به ابتدای سال برگردد! یعنی عملا بازدهی صفر درصد شاخص کل و منفی بخش بزرگی از نمادهای بازار سرمایه! در حالی که در همین مدت سکه و طلا حتی با وجود کاهش اونس جهانی حدود ۲۰ درصد و مسکن ۳۰ درصد بازدهی داشته است!
این موضوع به وضوح نشانگر این واقعیت است که سیاست بازی با نرخ بهره بین بانکی که توسط بانک مرکزی و به تقلید از مقامات سابق در حال اجرا است نه تنها هیچ دستاورد مثبتی به همراه نداشته بلکه ضمن افزایش هزینه تامین مالی و سرمایه در گردش بنگاههای تولیدی اقتصاد و افزایش تورم سبب کاهش جذابیت بازار سرمایه و خروج نقدینگی توسط سهامداران و حرکت سرمایهها به سمت بازارهای موازی مانند مسکن شده است.
با این توضیح مشخص نیست که چرا بانک مرکزی هنوز به تخریب بازار سرمایه اصرار دارد؟ و به جای نظارت مستمر بر بانکها و جلوگیری از تخلفات آنها در خصوص چگونگی اختصاص تسهیلات، نرخ سودهای غیرمتعارف، بنگاهداری، ورود به بازارهایی همچون ملک و طلا و ارز و ... تنها چشم به اندک اندوخته مردم در بازار سهام دوخته است!