نشان تجارت - کلماتی همچون ازدواج، همسر، طلاق، مادر و بیوه، کنار کودک که مینشینند واژه نامالوف و ضرباهنگ آن غمافزا میشود، اصطلاحی تلخ که خبر از به بار ننشستن کودکی و پرت شدن بیهنگام از رویاهای کودکانه به وافعیات تلخ جهان بزرگسالی میدهد.
با همه این تلخی، اما جدیدترین آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران نشان از افزایش کودکهمسری دختران در کشور دارد به نحوی که ۹۷۵۳ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار سال جاری ازدواج کردهاند که در قیاس با آمارهای فصلی دو سال اخیر، بالاترین آمار فصلی ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله بوده است.
آمارهای نگرانکننده از ازدواج دختربچهها تنها مربوط به کودکان نیست و شامل نوجوانان ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز میشودآماری که البته تنها مربوط به ازدواجهای ثبت رسمی شده در سازمان ثبت احوال کشور است و به گفته کارشناسان اغلب ازدواج کودکان ثبت نشده است.
ازدواج پسربچههای متاهل، اما اندکی التیامبخش است چه آنکه در همین بازه زمانی تنها شش پسر کمتر از ۱۵ سال ازدواج کردهاند. آمار تولد از مادران کودک و نوجوان هم چشمگیر و غیرقابل اغماض است. آنچنانکه طی شش ماهه نخست امسال ۷۴۷ ولادت برای مادرانی که زمان ثبت تولد فرزند خود ۱۰ تا ۱۴ سال سن داشته اند به ثبت رسیده که از این تعداد ۲ ولادت به مادران ۱۰ ساله، ۷ ولادت به مادران ۱۱ ساله، ۲۰ ولادت به مادران ۱۲ ساله، ۱۲۰ ولادت به مادران ۱۳ ساله و ۵۹۸ ولادت به مادران ۱۴ ساله معطوف میشود.
همچنین آمارها از طلاق ۱۷۲ دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار ۱۴۰۰ و پدیده «کودک مطلقه یا کودکبیوه» خبر میدهند. مطابق با آمار منتشره از سوی مرکز آمار ایران، در بهار ۱۴۰۰ علاوه بر ۱۷۲ دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله، ۳۰۴۴ دختر و ۱۴۷ پسر ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز طلاق گرفتهاند.
شاید جالب باشد بدانید که ایران پس از کشور گینه که حداقل سن ازدواج در آن ۱۲ سال است، با حداقل سن ۱۳ سال شمسی برای ازدواج، رتبه دوم را دارد. عددی که قطعا با هیچ توجیه و توضیحی نمیتوان تلخی آن را کاهش داد و سیاهی آن را کمرنگ کرد.
آمارها چنان تکاندهنده است که کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای مرکز نسبت به ماجرا واکنش نشان داده و طی بیانیهای خواستار اصلاح قانون سن ازدواج و رسیدن آن به سن ۱۸ سال میشود.
در بخشی از بیانیه کانون وکلای مرکز آمده است: «کودک باید کودکی کند و ازدواج اجباری مبتنی بر فقر اقتصادی و یا فرهنگی، قیام علیه کودکی معصومانه کودک است. باید صدای کودکان در مجلس شنیده شود و این انذار وجدانی مورد عنایت باشد که قانون نباید به گونهای تحریر شود که راه را برای ازدواج افراد زیر سن ١٨ سال باز بگذارد.
جا دارد از مجلس شو رای اسلامی پرسش شود تاخیر در اصلاح قانون بمنظور تصریح سن ازدواج بصورت معین در ١٨ سال، چه اقناع وجدانی و حجت موجهی دارد که بدست مرور زمان سپرده میشود. اولویت امروز و هر روز نظام حقوقی در افق حکمرانی خوب، تدبیر بهنگام در حمایت حداکثری از گروههای خاص نیازمند مراقبت و پایش است. نمایندگان مجلس برای صیانت از حقوق کودک لحظهای تعلل را جایز نشمارند!»
در این بین، اما ازدواج کودکان طرفداران پر و پا قرصی هم دارد، مثلا حسن نوروزی نائب رئیس کمیسیون قضایی مجلس که پیشتر با استفاده از تریبون مجلس تبلیغ چند همسری میکرد این روزها اعلام کرده که کودکهمسری به موارد ازدواج بچه ۹ سال یا ۱۰ سال گفته میشود، اما دختر ۱۳ ساله که دیگر کودکهمسر نیست!
در این بین، اما سخنان انسیه خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری در دولت سیزدهم نیز درباره پدیده کودک همسری جالب است، ا و پیشتر با تاکید بر لزوم در نظر گرفتن بلوغ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ... در ازدواج، گفته بود: «با هر نوع ظلمی که به زنان شود و طبیعتا ازدواج قبل بلوغ که این ظلم را مضاعف کند موافق نیستیم. کارگروهایی برای حل آن باید تشکیل شود، لازم است برنامهریزی در این راستا از دو بعد فرهنگی و قانونی داشته باشیم.»
با این حال او مدتی پیش طی یک سخنرانی به نکته تاملبرانگیزی اشاره میکند که نشان از موافقت ضمنی او با ازدواج کودکان دارد، سخنانی که با صحبتهای پیشین او در تعارض است. او در بخشی از سخنان خود میگوید: «یکی از مطالباتی که خواهران داشتند این بود که دختران بعد از ازدواج از مدرسه اخراج میشوند و امکان ثبتنام در دبیرستان را ندارند! ما نامهای به آموزش و پرورش نوشتیم و درخواست کردیم.
چون شاید این مساله یک زمانی مسالهساز میشد و جو مدرسه را تحت تاثیر قرار میداد، اما در حال حاضر با فضای مجازی و موبایلهایی که دست بچههاست شرایط قبلی نیست؛ بنابراین محروم کردن دختری که عقد کرده از درس صدمهای است که به او و زندگیش وارد میشود بنابراین ما این موضوع را از آموزش و پرورش درخواست کردیم امیدواریم که تاثیرگذار باشد.»
در سخنان خزعلی چند نکته نهفته است نخست آنکه دختران متاهل از مدارس اخراج نمیشوند بلکه به شیفت عصر و درس خواندن در جمع بزرگسالان راهنمایی میشوند که البته میتواند تبعات منفی برای این کودکهمسران به دنبال داشته باشد، اما وقتی صورت مساله آسیبزاست قطعا باید منتظر تبعات آن نیز بود بنابراین تلاش برای حضور دختربچههای متاهل در کنار دختربچههای مجرد تنها به مثابه تلاش برای پاک کردن تبعات یک صورت مساله پرآسیب به جای حل آن است.
نکته دیگر آنکه خزعلی به فضای مجازی اشاره کرده و به دلیل دسترسی به اطلاعات آن از سوی دانشآموزان حضور بچههای متاهل کنار بچههای مجرد را فاقد آسیبهای گذشته میداند، این درحالی است که بسیاری از افراد همواره دلواپس وقتی سخن از آموزش مهارتهای مراقبت جنسی به دانشآموزان میشد یا سخن از لزوم دسترسی آزاد به اطلاعات میشد این افراد تمام این موارد را دقیقا مخالف صلاح کودکان و نوجوانان و مفسدهخیز میانگاشتند، اما ناگهان هر آنچه منفی بود در راه آنچه که ترویج ازدواج کودکان به نظر میرسد عادی و بیخطر تلقی میشود.
خزعلی به این نکته توجه نمیکند که تعاریف کودکان از روزهای ابتدایی ازدواج و چشیدن طعم روابطی که پیش از این نداشتهاند درمقابل همسن و سالهایشان میتواند چه تاثیر منفی بر روان و تفکر این گروه سنی داشته و آنها را ترغیب به ازدواجها یا روابط زودهنگامی کند که هنوز برای آن آماده نیستند مضافا بر اینکه این گروه سنی معمولا توان آیندهنگری نداشته و صبر نمیکنند تا سرنوشت ازدواج کودک دیگر و روزهای تلخی که غالبا از راه خواهند رسید مشخص شود.
برای روشن شدن برخی ابعاد پدیده هولناک کودک همسری و تبعات آن با فرشید یزدانی فعال حقوق کودک به گفتگو کردیم.
یزدانی به سلامت نیوز میگوید: سال گذشته با وجود اپیدمی کرونا و افزایش شدید فقر و نابرابری وسخت شدن شرایط اقتصادی پیشبینی شده بود که آسیبهای اجتماعی به شدت افزایش یابند، طبیعتا بخش مهمی از افزایش ازدواج کودکان نیز تابعی از عوامل اقتصادی بهویژه نابرابری و فقر بوده و این پدیده را تشدید میکنند، از سوی دیگر هیچیک از ضروریات برای حمایت از بچهها در دستور کار دولت بود.
از طرف دیگر تاثیر مباحث فرهنگی بر این پدیده و سیاستگذاریهای کلان برای ازدواج کودکان را نادیده گرفت، زیرا واقعا بخشی از سیاستگذاران موافق کودکهمسری بوده و به شدت آن را تبلیغ میکنند متاسفانه این افراد از قدرت و ابزار لازم هم برخوردارند. گرچه نهادهای مدنی و فعالان حوزه کودک میتوانند اندکی مقاومت کنند، اما ابزارهای آنها جدی و قدرتمند هستند.
وی ادامه میدهد: در حوزه کودکهمسری باورهای نادرستی وجود دارد، طرفداران کودکهمسری از یک سو موضوع جوانی جمعیت را مطرح میکنند که این دو موضوع کاملا بیارتباط با یکدیگر بوده و برای جوانی جمعیت میتوان از ابزارهای دیگری استفاده کرد حتی برای افزایش موالید قانونی تصویب شده که البته به آن قانون هم نقدهای جدی وارده شده است. گروه دیگری هم نگاههای به شدت سنتی به این ماجرا دارند مثلا فرد میگوید من در ۱۲ سالگی ازدواج کردم و خیلی هم خوب بودم، اما مشخص نیست که این خیلی خوب بودن از چه نظر بوده است سلامت روان و تن چگونه بوده است؟ بهویژه آنکه ازدواج زودهنگام به سلامت روان کودکان آسیب میزند چرا که ازدواج کودکان را نوعی آزار جنسی تلقی میکنند.
این فعال حوزه کودکان با بیان اینکه این نگاه سنتی هنوز هم وجود دارد و به وضعیت کودکانی که ازدواج میکنند نگاهی نمیشود، میگوید: این نگاه سنتی ناشی از رویکرد مردسالارانه نسبت به ماجرا و رفع نیاز مردانه است تا رفع نیاز زنانه این رفع نیاز مردانه به تبع سلطه مردانه کار کرده و این نوع ازدواج را تایید میکند گرچه توسط برخی از زنان تبلیغ و حمایت میشود.
در سند ملی کودک و نوجوان و کتاب مرتبط با آن نسبتا صریح بیان شده است که کودکان باید مسئولیتپذیر باشند بهویژه وقتی این افراد زیر ۱۸ سال بچهدار شده و باید مسئولیت فرزند خود را بپذیرند. این نگاه یکی از عوامل تسهیلکننده ازدواج کودکان و از موانع تصویب قانون برای فزایش سن ازدواج کودکان است قانونی که ۲ سال پیش به مجلس رفت تا سن ۱۳ سال برای دختران به ۱۵ سال برسد که همان هم تصویب نشد و با چنین مقاومتهایی مواجه شد.
یزدانی درخصوص سخنان خزعلی در رابطه با درس خواندن دختربچههای متاهل در کنار دختربچههای مجرد بیان میکند: درچنین رویکردی ازدواج کودکان یک آسیب تلقی نمیشود بلکه آن را مسالهای طبیعی میداند که باید باشد به همین دلیل هم آن را تسهیل میکند.
مثلا مساله وام ازدواج که شامل افراد زیر ۱۸ سال هم میشد عاملی تسهیل کننده برای ازدواج کودکان بود حالا نگاه حضور کنار دختربچههای مجرد و متاهل کنار یکدیگر هم عاملی تسهیل کننده است، به جای اینکه تلاش شود نحوه مراقبت بچهها از خودشان در مقابل مسائل یا آزارهای جنسی به آنها آموزش داده شود به این سمت میروند که ازدواج کودکان را به رسمیت شناخته و در این راستا به کودکان متاهل امتیاز بدهند.
وی درباره سخنان خزعلی در خصوص دسترسی بچهها به فضای مجازی و رفع آسیبهای قبلی درخصوص درس خواندن بچههای متاهل و مجرد کنار یکدیگر عنوان میکند: وقتی میخواهید از هر ابزاری برای توجیه یک ایده استفاده کنید این اتفاق میافتد یعنی گفته میشود بچهها به فضای مجازی دسترسی دارند و از طریق موبایلهایشان به همان اطلاعاتی دست مییابند که ما میخواستیم توسط بچههای متاهل به آنها منتقل نشود، باید در پاسخ به این توجیه آنها گفت بچههایی که به این اطلاعات فاقد مرز و حدود دسترسی پیدا میکنند چگونه باید از خودشان محافظت کنند؟ به جز اینکه باید به آنها آموزش درست در زمینه خودمراقبتی داد و مواجهه منطقی متناسب با سن و شرایطشان را به آنها یاد داد.
به اعتقاد یزدانی خزعلی با طرح چنین سخنانی براین نکته تاکید کرده که کودکان در مقابل مسائل جنسی سپر محافظتی ندارند، بنابراین این مسائل برایشان باز شود، این درحالیست که باید برای بچهها سپر محافظتی تعریف کرد که ایجاد آن تنها از مسیر آموزش درست میگذرد، آموزشهایی که صرفا شعاری و صرفا اخلاقی نباشند بلکه باید به آنها آموزشهای معینی داد تا بچهها بتوانند در برابر این آسیبها که خزعلی به صورت ضمنی آنها را پذیرفتهاند از خود محافظت کنند، زیرا چنین آسیبهایی به شدت محل ایراد و دارای تبعات منفی است.
وی خاطرنشان میکند: اینکه بپذیرند که ایرادی ندارد بچهها اطلاعاتی را که میتوانند از طریق فضای مجازی به دست بیاورند از طریق فردی دیگر کسب میکنند، آسیبزاست از این جهت که بچهها راههای کنترل و مقابله با این مساله را در چنین فضایی کمتر میآموزند.
در واقع کودکی که اطلاعات ضمنی را به همکلاسیها هم میدهد خودش هم محافظت از خود در مقابل آزارهای جنسی را که ممکن است ببیند بلد نیست، این رابطه در یک سطحی آزار محسوب میشود ودر یک سطح طبیعی هم آمار آزارهای جنسی کم نیست حتی در روابط میان بزرگسالان؛ بنابراین به بچهها تنها منتقل میشود که این یک نیاز طبیعی است و اشتیاق نسبت به آشنایی با مسائل جنسی نشان میدهند که با توجه به سخنان خانم خزعلی مرز مواجهه با آن مشخص نیست.
این فعال حوزه کودک با تاکید بر ضرورت هرچه بیشتر هشیاری والدین، میگوید: نهادهای آگاهیرسان باید اطلاعات جدی را در اختیار والدین بگذارند، زیرا بچهها درگیر یکسری مسائل خودشان هستند، بنابراین آشنایی والدین و مربیان آموزش و پرورش بسیار مهم بوده و نحوه برخورد آنها با دانشآموزان و نحوه جهتدهی آنها در رابطه با اینگونه مسائل به بچهها بسیار مهم است تا آنها بتوانند از خود در برابر آزارهایی که به واسطه آشناییهایی بدون مرز با مسائل جنسی ممکن است متحمل شوند محافظت کنند. متاسفانه گفتگو درباره این مسائل در برخی خانوادهها یک تابوست و، چون میترسند بچه رویش باز شوند درباره آن صحبت نمیکنند درحالیکه بهتر است این مسائل برای بچهها توسط والدین یا مربیان باز شده و این گفتگو برای محافظت هر چه بیشتر از بچهها شکل بگیرد.
نکته دیگر آن است که دختران در سن ۱۳ سالگی و پسران در سن ۱۵ سالگی اجازه ازدواج را دارند و از سوی دیگر یکی از مهمترین ارکان نافذ بودن عقد ازدواج هم رضایت طرفین است، اما باید این نکته را در نظر داشت که حتی بر فرض که کودک هم راضی به ازدواج باشد، اما حقوقدانان رضایت کودک را از اساس مخدوش و او را فاقد اراده میدانند که با توجه به ویژگیهای ذهنی، فکری و روحی کودکان نظری کاملا درست است.
از سوی دیگر مطابق با ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسرقبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن، ولی به شرط رعایتمصلحت مولی علیه با تشخیص دادگاه صالح» اما درباره صلاحدید خانواده برای ازدواج کودکان و وبهویژه دختربچههای زیر ۱۳ سال توجه به این نکات لازم است:
طی نشدن به موقع مراحل رشد عاطفی، افسردگی، رشد ناکافی بدن از لحاظ جنسی و جسمی خصوصاً لگن و اندام زنانه، منظم نشدن هورمونهای مترشحه غدد جنسی و مرتب نبودن عادت ماهیانه، بازماندن از تحصیل، عدم کسب مهارتهای اجتماعی مقتضی در زمان مناسب و عدم استقلال مالی از جمله تبعات کودک همسری بوده و مواردی هستند که کارشناسان در راستای روشنگری درباره علل آسیبزا بودن کودک همسری به آن اشاره میکنند.
ازطرف دیگر متخصصان بر این باورند که عدم آشنایی یا تسلط به رفتار جنسی همسر و راههای پیشگیری از بارداری، در کودکانی که ازدواج میکنند، باعث بارداری و مادری ناخواسته شده که روی دیگر آن ضعف بدن مادر و رشد ناکافی جنین و عدم آمادگی و پذیرش تربیت و نگهداری کودک خواهد بود.
با این تعاریف آیا میتوان گفت والدینی که فرزندان خردسال خود را به بستر زناشویی فرستاده و کودکی را که باید ابتدا خود را بشناسد تا به مراحل دیگر شناخت برسد، وادار به پذیرش مسئولیت زندگی میکنند خیر و صلاح او را میخواهند؟ والدینی که فرزندان خردسال خود را به نام ازدواج دراختیار مردان بزرگسال رسانده و به آنها اجازه همبستری با کودک نابالغ و به مرحله رشده نرسیده را میدهند تا شدیدترین و تلخترین آلام ورنجهای جسمی و روحی را تجربه کنند آیا میتوان صالح خواند و اصولا کدام محکمه صالح چنین ازدواجی را ثبت و به والدین حق تجویز ازدواج کودک را میدهد؟
حقیقت آن است که بسیاری از این کودکان نه تنها کودکی و نوجوانیشان تباه این سنت اشتباه و ناآگاهی یا منفعت طلبی والدینشان میشود که غالبا به دلیل آسیبهایی که در طول ازدواج خود متحمل میشوند روزگار بعد از طلاقشان نیز چندان خوشایند نیست چه آنکه بسیاری از آنها بعد از طلاق از حمایتهای خانوادگی لازم برخودار نشده و نه در دوران ازدواج و نه قبل و بعد از آن نتوانستهاند مهارتهای اجتماعی، روانشناختی، تحصیلی و حرفهای لازم را برای ادامه زندگی به دست آورند.
تعداد کودکبیوههایی که در ازدواجهای بعدی نیز دچار شکست و مشکل میشوند کم نیست، بسیاری از آنان به مدد حضور در خانوادههای سنتی برای فرار از نگاه و سختگیریهای خانواده نسبت به دختر مطلقه یا برای پاک کردن انگهایی که در جامعه اطراف خود به آنها زده میشوند بار دیگر و با سرعت دست به انتخاب همسر میزنند در شرایطی که همچنان نه توان شناخت فرد مقابل را دارند و نه آمادگی پذیرش دوباره زندگی مشترک را.