نشان تجارت - محبوبه در یک خانواده شلوغ به دنیا آمد، از آن خانوادههای فقیر و بیسواد که حتی شناسنامه یک بچه دیگر که فوت شده بود به او رسید. به یاد ندارد که دست محبت پدر و مادر روی سرش کشیده شده باشد و در کودکی بارها از مادرش کتک خورد.
شاید برای فرار از این شرایط دشوار بود که محبوبه پذیرفت در ۱۴ سالگی ازدواج کند، آنهم با مردی که ۱۵ سال بزرگتر از خودش بود. اما ازدواج هم فقط حکم یک سراب را داشت؛ چون دو ماه بعد از عروسی، پدر شوهرش به خانه او رفت و در نبود شوهر به محبوبه تجاوز کرد.
محبوبه میگوید: «آن مرد با سن زیاد و جثه غولپیکر، بعد از آن ماجرا چندبار دیگر به من دستدرازی کرد و من میترسیدم به کسی چیزی بگویم. فکر میکردم اگر حرفی بزنم هیچکس باور نمیکند یا خودم را متهم میکنند. همینطور هم شد. یک شب نشستم برای شوهرم نامه نوشتم و در جیب شلوارش گذاشتم که وقتی صبح از خانه بیرون رفت ببیند. وقتی برگشت من را گرفت زیر باد کتک و گفت تو غلط میکنی به پدر پیر من تهمت میزنی.»
وقتی شوهر محبوبه این موضوع را با مادرشوهر و خواهر شوهر نیز درمیان گذاشت، آنان نیز محبوبه را متهم به دروغگویی کردند:د«من را کتک زدند و سه روز در خانه حبس شدم. بعد هم شوهرم من را به خانه پدرم برد و گفت که دیگر نمیخواهد با من زندگی کند. مادرم به من گفت خودت را بکش، چون آبروی همه ما را بردی و به یک پیرمرد محترم تهمت زدی.»
منبع: برترینها