نشان تجارت - آیا دوست دارید دوباره کودک شوید و به سنین کودکی، نوجوانی یا جوانی برگردید؟ پاسخ بسیاری از افراد معمولی به این سؤالات مثبت است. اما وقتی میپرسیم آیا دوست دارید پیر باشید پاسخها متفاوت میشوند.
کمتر کسی است که از پیر شدن خشنود باشد و بخواهد خود را در حالت ناتوانی و ضعف و چهبسا در بیماری و پژمردگی ببیند. درحالیکه پیری نیز زیباییهای خاص خود را داراست.
متأسفانه در زمانه ما، پیامهای پرهیز و دور شدن از پیری از همه طرف به ما حمله کردهاند. کرمهای ضد پیری پوست، مکملهای جوانسازی ذهن و بدن و خیلی چیزهای دیگر که سعی میکنند در زمان پیری به انسان احساس جوانی بدهند!
این پیامها مدام به ما یادآوری میکنند که پیری زمان بیماری و درد و ناراحتی است. زمان دیابت، سرطان، بیماریهای قلبی، پوکی استخوان و زوال عقل!
یعنی زمان همه چیزهایی که ما را از این دوران بیزار میکنند. درحالیکه پیری، زمان بسیار مهمی است. زمانی است که غنچههای وجود آدمی به میوه مبدل شدهاند و این میوههای تجربه و آگاهی میتوانند اطرافیان را تغذیه کرده و چراغ راه آنها باشند.
دانش روانشناسی در پاسخ به این سؤال که چرا برخی از افراد از پیر شدن میترسند، اما برخی دیگر گذر عمر را موضوعی کاملاً طبیعی تلقی میکنند، چنین میگوید که موضوع حائز اهمیت در این نگرش این است که چه مفهومی از کلمه " پیری" در ذهن ما شکلگرفته است؟!
اگر پیری را مترادف زشتی، بیماری و نیستی و درد و رنج تلقی کنیم، مسلماً از آن فرار میکنیم. اما اگر برای پیری مزایایی قائل باشیم و معنای پیری برایمان جذابیت داشته باشد نگاه متفاوتی به مقوله پیری خواهیم داشت.
پیری در فرهنگ ما نشانی از خردمندی و باتجربگی بوده و حتی افراد در دعاهای خود برای دیگری از اصطلاح "الهی پیر شوی" استفاده میکردند که نشان از آرزوی آنان برای رسیدن به مرحله دلنشین تجربهها و پختگیهای دوران پیری و عدم فوت در جوانی و ناکامی بوده است.
اما وقتی این مفهوم جای خود را به ضعف، سستی و ناتوانی جسمانی میدهد، فرد پیر شدن را مساوی با از دست دادن جایگاه اجتماعی و توانمندیهای جسمانی خود برای خانواده و بازار کار تلقی میکند؛ بنابراین از پیری میترسد.
به همین دلیل، ترس از این قسمت زندگی، وابستگی بسیار مستقیمی دارد به معنا و مفهومی که از پیری در ذهن ما پدیدار میشود و متأسفانه این مفهوم در چهار مقولهی زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی تغییر منفی داشته و همین تغییر منفی است که افراد را به ورطهی ترس از پیری کشانده است.
همانطور که میدانیم تعداد سالمندان جهان رو به افزایش است. باید توجه داشته باشیم که مراقبتهای جسمانی و روانی برای این تعداد کافی نیست و حتماً باید فکری به حال تنها نماندن این افراد کرد. درواقع یکی از علل هراس از پیری، ترس از بیکسی و تنهایی است که با توجه به سوق پیدا کردن جمعیت جهان به سمت پیری، باید سعی کرد برای برطرف کردن این ترس، مهارتهای ارتباطی را به افراد آموزش داد؛ چرا که بخش مهمی از تنهایی آدمیان، به دلیل نداشتن مهارتهای لازم در ایجاد ارتباط مؤثر با دیگران است.
در چنین شرایطی است که جهان و آدمیانش، وابستگان و خویشاوندان یک فرد تلقی میشوند و فرد احساس جدا افتادگی و تنهایی نخواهد داشت. همچنین برگزاری همایشهایی که در آن افراد سالمند گرد هم بیایند کمک میکند که بخشی از نیاز ارتباطی آنها در این گردهماییها مرتفع شود.
پیری میتواند بسیار زیبا باشد. خطوط و چروک چهره بیانگر تجارب بیشمارند، سپیدی موها گذر عمر را نشان میدهند و نوعی صبوری و محبت را در ذهن تداعی میکنند. همهی ما باید آماده گذراندن مراحل و سنین مختلف عمر باشیم و پیر شدن نیز جزی از زندگی ماست.
پذیرش پیری به ما کمک میکند که خود را با ریتم آهستهتر، اما عمیقتر این دوران هماهنگ کنیم. پیری فصلی از زندگی است که ما را به تفکر و مرور کارها وزندگیمان میکشاند و کمک میکند خود را محک بزنیم و آنچه از درس زندگی جاافتاده را دوباره ببینیم و بیاموزیم.
آیا زنان بیشتر از مردان از پیری میترسند؟ برخی آمارها نشان میدهند که مخفی نگه داشتن سن توسط زنان، بیش از مردان است و از این پنهانکاری نتیجهگیری میشود که احتمالاً زنان بیش از مردان از پیری میهراسند.
برخی روانشناسان معتقدند اگر زنان ما هم میپذیرفتند که واژه "پیرزن" مانند واژه "پیرمرد" بار تحقیرآمیز ندارد و نشان از تجربه است، شاید راحتتر با این واژه کنار میآمدند. متأسفانه واژه پیرزن در فرهنگ ما بار مثبتی ندارد و همین موضوع سبب شده که بسیاری از زنان ما از پیر شدن بهراسند.
نوعی تبعیض جنسیتی در ارتباط با واژههای پیرزن و پیرمرد خود را نشان میدهد. بهطوریکه گفتن واژه پیرمرد بهاندازه واژه پیرزن بار معنایی منفی ندارد و حاکی از ضعف نیست.
البته متأسفانه واژه پیرمرد همبار مثبتی ندارد و شاید اگر از واژههای جذابتری برای توصیف پختگی و سن افراد استفاده میشد، احساس فرد نیز نسبت بدان تغییر میکرد. چون همانطور که آنتونی رابینز میگوید احساس ما با نامی که بر آن احساس میگذاریم تغییر پیدا میکند. برای مثال شاید واژهای مانند مرد یا زن مجرب (باتجربه) بار معنایی مثبتتری را به ذهن القا کند.
تحقیقات انجامشده نشان میدهد مردان حتی تا دوران پیری، حداقل این احساس را در درون خوددارند که چندان از جذابیتهای جنسی و جسمانیشان کاسته نمیشود، اما در مورد زنان این موضوع چندان صدق نمیکند. زنان از پیری و از واژه پیرزن میترسند؛ زیرا این واژه تداعیگر این است که آنان دیگر جذابیت جنسی و جسمانی برای مردان ندارند و این نگاه برخاسته از نگرش ابزاری است که به زن میشود.
تا سالها قبل هنوز تصور بر این بود که زنان زمانی که یائسه میشوند، دیگر توانمندی جنسی ندارند اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که این باور غلط است و واژه یائسه که برگرفته از زن مأیوس به خاطر قطع شدن عادت ماهانه او و توان بچهدار شدن است، واژه غلطی است که با مختصات وجود یک زن، همخوانی درستی ندارد.
اگر بر این واژهها اصلاحاتی صورت پذیرد و به لحاظ شناختی، آگاهیرسانیهای لازم در این زمینه به زنان و مردان شود، طبیعتاً تا این اندازه ترس از پیری به سراغ بانوان نخواهد آمد و آنها به این نتیجه خواهند رسید که در هر سنی جذابیتهای جنسی، جسمی و روانی خاص خود رادارند و لزومی به اینهمه مبارزه با پیری از طریق کرمها و جراحیهای مختلف نیست.
یک زن در سن پیری میتواند طوری زندگی کند که تبلور زیباییهای درونی برای اطرافیان خود باشد. اگر همه ما " نگاه" را بیشتر از "چشمها" دوست داشتیم با مشکلی به نام "هراس از پیری" برنمیخوردیم.