نشان تجارت - هدف از مقوی کردن غذای کودک این است که انرژی غذای او بیشتر شود. به خصوص کودکانی که دچار اختلال رشد هستند یا بیمار شدهاند، نیاز به غذای مقوی دارند.
در مغذی کردن علاوه بر اینکه انرژی غذا افزایش مییابد، املاح، ویتامینها و پروتئین آن نیز بیشتر میشود. مقوی و مغذی کردن غذا برای تمام کودکان بهخصوص کودکان بیمار، دچار اختلال رشد، سوءتغذیه و یا نارس بودن زمان تولد، توصیه میشود. برای مقوی کردن غذای کودک میتوانید به هر وعده غذایی او یک قاشق مرباخوری روغن مایع یا کره و یا مقداری آرد اضافه نمایید.
تا حد امکان، مقداری گوشت مرغ، ماهی، گوسفند و ... را به طور چرخکرده و یا تکهای به غذای کودک اضافه کنید.
حبوبات مثل نخود، لوبیا، عدس و ماش که خوب پخنه و له شده باشد را به غذای کودک اضافه نمایید.
تخممرغ آبپز سفت شده را میتوانید در داخل پوره سیبزمینی یا سوپ کودک پس از طبخ رنده کنید.
تعدادی قلم گوسفند یا گوساله را به طور جداگانه خوب بپزید، چربی روی آن را دور بریزید و عصاره آن را برای مدت کوتاه در یخچال و برای مدت طولانی در فریزر نگهداری کنید و به هر وعده غذایی کودک دو قاشق غذاخوری از این عصاره اضافه نمایید.
با استفاده از پودر جوانه غلات و حبوبات میتوان غذای کودک را مقوی و مغذی کرد. میتوانید جوانه کامل یا پودر آنها را به سوپ یا آش کودک اضافه کنید. جوانه غلات و حبوبات به هضم غذای کودک کمک میکنند. میتوانید جوانه گندم را پس از خشک کردن، پوره کرده و به همراه ماست یا آبمیوه به کودک بدهید.
از شیر گرفتن کودک باید به تدریج و در طی چند هفته صورت گیرد، زیرا از شیر گرفتن ناگهانی موجب ایجاد اختلالات تغذیهای و روحی در کودک میشود. برای از شیر گرفتن کودک به نکات زیر توجه نمایید:
میزان غذا و تعداد وعدههای غذایی کودک را افزایش دهید (حداقل ۵ وعده در روز)
فاصلههای شیردهی را افزایش دهید.
روزهای اول، شیردهی در صبح و سپس شیردهی در زمان عصر را قطع کنید، ولی به کودک محبت نموده و بگذارید به مادر احساس نزدیکی بیشتری داشته باشد.
وقتی کودک تمایل شدید به خوردن شیر دارد، به زور او را را از سینه جدا نکنید.
در مرحله آخر از شیر گرفتن، آخرین وعده شیردهی را در شب قطع کنید.
برای تامین کلسیم بدن کودک هر روز به او از گروه شیر و لبنیات بدهید.
والدین گرامی
برای مطمئن شدن از وضعیت تغذیه و رشد کودکان خود باید رشد او را پیگیری نمایید، یعنی با در دست داشتن کارت رشد کودک (کارت مراقبتها یا کارت واکسن) باید جهت اندازهگیری قد، وزن و ... رسم نمودار رشد و گرفتن آموزشهای مورد نیاز (که بسیار اهمیت دارد) به مراکز بهداشتی درمانی یا پزشک مراجعه نمایید.
پایش رشد کودک در سال دوم هر دو ماه یکبار، در سال سوم هر سه ماه یکبار و در سالهای چهارم، پنجم و ششم هر ۶ ماه یکبار انجام میشود.
تعریف مادران از بیاشتهایی و قضاوت آنان در این ارتباط همیشه یکسان نیست. بعضی از مادران از بیاشتهایی و عدم رغبت کودک به غذا خوردن شکایت میکنند، در حالی که فرزندشان از رشد نسبتا مناسبی برخوردار است.
دلیل بیاشتهایی بعضی از کودکان آن است که بهطور مکرر از مواد غذایی دیگری نظیر بیسکویت، موز و یا میوههای دیگر در فواصل وعدههای غذایی استفاده میکنند، بنابراین زمانی که مادر غذای اصلی آنان را آماده میکند، نسبت به آن بیمیل و بیاشتها هستند. بعضی از مادران در مورد غذا نخوردن کودک از روشهای زیر استفاده میکنند که متاسفانه هیچکدام هم موفق نیست.
مادر به هر طریقی سعی میکند که کودک را وادار به خوردن کند. ملتمسانه به او نگاه میکند و میگوید: «این لقمه را به خاطر من بخور، این یکی را به خاطر خاله جان...، این لقمه آخر است، بخور تا به پدرت بگویم چه بچه خوبی هستی».
برای غذا دادن به کودک او را کنار تلویزیون مینشانند تا کارتون تماشا کند و یا اطرافیان شکلک در میآورند و یا اینکه صدای حیوانات را تقلید میکنند تا کودک چند قاشق غذا بخورند.
میگویند: «اگر غذایت را بخوری، تو را به پارک میبرم، یا برایت بستنی میخرم».
«اگر غذایت را نخوری تو را دوست ندارم یا تو را تنبیه میکنم یا همینطور ضعیف و کوچک باقی میمانی».
او را بغل میکنند و یا با باز کردن دهان او، به زور و حتی با گرفتن بینیاش، غذا را در دهانش میگذارند که اکثرا هم منجر به استفراغ غذاهای خورده شده میشود.
به این صورت که هر ماده خوراکی را که بچه درخواست کند فراهم میکنند، حتی اگر برایش مضر باشد. فقط آرزوی والدین این است که او چیزی بخورد. حالا هر چه بود، مهم نیست.
همانطور که گفته شد، هیچکدام از روشهای فوق صحیح نیست به خصوص «روش اجباری» که در این روش کودک حالت دفاعی به خود میگیرد و با بیرون ریختن غذا، تف کردن محتویان دهان، نجویدن، نگهداشتن غذا در دهان و یا حتی استفراغ کردن بعد از بلعیدن اجباری آن، از خوردن غذا امتناع میکند. در روش کودکسالاری، او پی میبرد که زمان مصرف غذا، بهترین موقعیت برای کج خلقی، وصول به خواستههایش و جلب توجه دیگران است.
بعضی از کودکان ۱۱ تا ۳۰ ماهه که همیشه قبل از آن که گرسنه شوند غذا به آنان عرضه میشود، یعنی در حقیقت هرگز به آنها اجازه داده نمیشود خودشان درخواست غذا کنند، معمولا با غذا بازی میکنند، با قاشق آن را به هم میزنند و یا غذا را دوروبرشان میریزند.
باید توجه داشت که اصولا، چون کودکان درک درستی از زمان ندارند، در بسیاری اوقات عجلهای هم در غذا خوردن ندارند، ولی استنباط مادر این است که کودک اشتها ندارد و خوب غذا نمیخورد، بنابراین او را وادار به شتاب در خوردن مینمایند، در حالی که بازی کردن با غذا، رفتار طبیعی کودک برای درک محیط دور و بر او است.
اگر به کودک فرصت لازم جهت استفاده از مهارتهای جدید مثل گرفتن فنجان یا قاشق داده نشود، سبب خشم او میگردد. کودکان در سنین ۶ تا ۷ ماهگی دوست دارند قاشق یا فنجان را خودشان به دست بگیرند، گرچه در این کار مهارت ندارند، ولی به آن تمایل دارند، بنابراین باید این نشانهها را شناخت و فرصتهای مناسب را در اختیارشان قرار داد.
به تفاوتها و خصوصیات فردی کودکان باید توجه داشت. حجم غذای دریافتی در دفعات مختلف و در هر کودک متفاوت است و بستگی به شخصیت کودک دارد. مثلا کودکان آرام بیشتر میخورند، ولی همین کودکان هم ممکن است در یک وعده کمتر و در وعده دیگر بیشتر بخورند، بنابراین مادران نباید انتظار داشته باشند که همیشه بشقاب یا کاسه غذای کودک خالی شود، در حالی که ممکن است چند قاشق و یا حتی ۲ یا ۳ قاشق غذا در هر وعده غذا برای یک شیرخوار ۶ تا ۸ ماهه کافی باشد و به هر حال توسل به زور و فشار هرگز کار مناسبی نیست.
برعکس کودکان فعال به دلیل توجه بیشتر به محیط اطراف خود، به حجم کم، ولی دفعات بیشتر غذا نیاز دارند. گاهی کودکان مانند بزرگسالان ممکن است نسبت به غذاهای مختلف و یا اوقات مختلف غذا، اشتهای متفاوت داشته باشند. مثلا گاهی نسبت به صرف صبحانه بیاشتها هستند، به خصوص بعد از یک سالگی، اگر شبها زیاد شیر خورده باشند و یا گاهی عصرها که فعالیت زیادی کرده و خسته هستند و یا به دلیل یک حمام طولانی، خوابآلود شدهاند، ممکن است بیشتر به خواب نیاز داشته باشند و کمتر غذا بخورند.
وسواس والدین و توسل به هر کاری برای اینکه کودک بیشتر غذا بخورد و اشتغال ذهنی آنان برای هرچه بیشتر شدن وزن کودک، یکی از مشکلات است.
عدم توجه والدین با تاثیر وراثت، محیط، نوع شخصیت و رفتار کودک و نیازهای او و صرفا توقع داشتن یک بچه درشت و چاق، موجب میشود تصور کنند که با فشار آوردن و به زور غذا دادن به کودک میتوانند به آرزوی خود برسند. گاهی نیز وسواس به خرج میدهند که بچه حتما باید فلان مقدار گوشت یا سبزی یا شیر و مواد نشاستهای را بخورد، بنابراین اطلاعات و برداشتهای نادرست، موجب اصرار بیش از حد والدین و فشار بیمورد بر کودک میشود.
مادر میگوید: «چرا بشقاب غذای تو خالی نشده، تو که چیزی نخوردی، این همه زحمت کشیدم و برایت غذا درست کردم لب نزدی». این فشارها علاوه بر آثار سوئی که بر روح و روان کودک وارد میآورد، چهبسا موجب خدشهدار شدن روابط والدین و فرزند میگردد، در عین حال اغلب بینتیجه بوده و یا حتی نتیجه معکوس میدهد. گاهی اوقات تلاش بیش از حد برای برقراری نظم و انضباط در موقع غذا خوردن و به اصطلاح رفتار صحیح داشتن سر سفره غذا برای کودکی که دوست دارد با غذایش بازی کند، منجر به حالت تنفر از غذا خوردن میشود.
گاهی عوامل دیگر مثل اضطراب زیاد مادر به دلیل فشار ناشی از کار و مشغله فراوان یا احساس گناه مادر به واسطه این ذهنیت که مادر خوبی نیست و به دلیل کار زیاد از فرزندش غافل میشود، موجب میشود که برای غذا خوردن کودک تلاش و وسواس بیش از حد بنماید تا بتواند احساس مادر بودن را که تصور میکند نیست، در خود ایجاد نماید.
علاوه بر مواردی که ذکر شد گاهی عوامل دیگری نظیر اصرار به جدا کردن کودک از کار یا چیزی که دوست دارد، ولی مجبورش میکنند تا آن را رها کند و غذا بخورد یا اصولا عدم رضایت کودک از موقعیت خود در خانواده و یا عدم محبت به موقع والدین، همچنین استرس و تنش حاصل از رفتار پدر و مادر با یکدیگر، خوردن غذاهایی که دوست ندارد و یا غذایی که بقیه اعضاء خانواده هم اظهار میکنند که دوست ندارند و در نتیجه او هم یاد میگیرد که دوست نداشته باشد، غذاهای یک جور، یکنواخت و یک مزه، بدون تغییر رنگ و بو همه میتوانند بر اشتها و غذا خوردن کودک اثر گذاشته و باعث مقاومت کودک و در نتیجه اعمال فشار بیشتر از طرف مادر و افزایش نگرانی او از غذا نخوردن کودک شوند.
همه این عوامل باید مورد توجه قرار گیرند و برای رفع مشکلات تلاش شود و در نتیجه شیوه مطلوبی برای تغذیه کودک انتخاب گردد تا غذا خوردن برای او یک تجربه شیرین و دلچسب و برای مادر سبب آرامش خیال و انگیزه بیشتر جهت تهیه غذاهای مناسب و متنوع شود.