نشان تجارت - فمینیسم دارای معانی متعدد و مختلفی است، اما در اصل به فلسفهای سیاسی اطلاق میشود که از برابری زنان و مردان در زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری حمایت میکند.
تاریخ جنبش فمینیستی به سه دورهی تاریخی تقسیم میشود؛ و اگرچه فمینیسم مدرن شامل مکاتب فکری متعددی است، اما تمام اشکال جنبشهای فمینیستی در برخی اصول اساسی اشتراک دارند. یکی از اصول اصلی فمینیسم این است که زنان به دلیل زندگی در جوامع پدرسالار با تعصب سیستماتیک مواجه هستند. پدرسالاری اصطلاحی است که از دو کلمهی یونانی patria به معنی «پدر» و arches به معنی «حکومت» مشتق شده و به سیستمی اشاره دارد که در آن توازن قدرت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به نفع مردان است.
مفهوم دیگری که در فمینیسم اهمیت دارد مفهوم «امتیاز» است. این واژه به آن دسته از مزایای اجتماعی دلالت دارد که غیراکتسابی هستند و به صرف تولد در شرایط یا مکانی خاص به فرد اعطا میشوند و دیگرانی که از این امتیازها برخوردار نیستند، از آن محروم میمانند. برای مثال، اعضای گروههای قومی که در اکثریت هستند به اندازه اقلیتهای قومی در معرض تبعیض یا پیشداوری نمیشوند.
از دیدگاه فمینیستی «پدرسالاری» و «امتیاز» دست در دست هم میدهند و به مناسبات غیرعادلانه دامن میزنند. به گفته لیندا ناپیکوسکی، این سیستم باعث میشود که مردان قدرت بیشتری نسبت به زنان داشته باشند و از امتیازات بیشتری بهرهمند شوند.
در طول تاریخ مکتوب، معدود صداهای پراکندهای علیه وضعیت ناعادلانهی زنان شنیده میشد. ماری ولستونکرافت، نویسنده انگلیسی، در سال ۱۷۹۲ با نوشتن مقالهای با عنوان «دفاع از حقوق زنان»، به عنوان یکی از نخستین افرادی شناخته شد که به وضوح ایدههای فمینیستی را مطرح میکردند. او مردان را به شکستن زنجیر اسارت زنان و پذیرش همزیستی منطقی به جای اطاعت بردهوار ترغیب میکرد.
واژه فمینیسم یک قرن بعد برای توصیف جنبش زنانی که برای حقوق سیاسی برابر با مردان، عمدتا حق رای، مبارزه میکردند، ایجاد شد. زنان تا دهه ۱۹۲۰، به لطف دورهی اول کمپینهای حقوق زنان، در اکثر کشورهای غربی حق رای خود را به دست آوردند.
دورهی دوم فمینیسم در اواسط قرن بیستم پدیدار شد و بر دستیابی به برابری اجتماعی و اقتصادی گستردهتر میان جنسیتها تمرکز داشت. بتی فریدان، نویسنده آمریکایی، با انتشار کتاب «راز زنانه» اعتبار و شهرتی گسترده یافت و جرقهی موج دوم را زد. این کتاب نارضایتی زنان آمریکایی از زندگی به اصطلاح ایدئال خود و آن دسته از محدودیتهای اجتماعی که فرصتهای آنان را محدود میکرد، شرح داد.
در این دوره رهبران فمینیست دیگری مانند مانند گلوریا استاینم، آنجلا دیویس و بل هوکس نیز در این دوره نقش داشتند. دیویس به عنوان صدای پیشگام برای حقوق زنان سیاهپوست شناخته شد و هوکس مبارزات زنان سیاهپوست را از منظری تئوریک صورتبندی کرد. دستاوردهای این نسل شامل پیروزیهایی در مبارزه برای دستمزد عادلانه، حق طلاق، حق سقط جنین و جلوگیری از بارداری قابل رویت است.
دورهی سوم فمینیسم متنوعتر از دورانهای قبلی بود. این موج شامل جنبشهایی مانند فمینیسم هوادار رهایی جنسی، فمینیسم سیاهپوستان، اکو-فمینیسم و فمینیسم اینترسکشنال بود. اصطلاح فمینیسم اینترسکشنال توسط کیمبرلی کرنشاو در سال ۱۹۸۹ ابداع شد و به شیوهای اشاره دارد که در آن تبعیض جنسیتی میتواند همراه با سایر اشکال تبعیض، مانند نژادپرستی یا هموفوبیا تجربه شود. درباره این موضوع، سازمان بینالمللی توسعه حقوق زنان چنین گزارش میدهد: «به رسمیت شناختن چگونگی درهمتنیدگی و تشدید اشکال مختلف تبعیض با تبعیض جنسیتی، راهی حیاتی برای اطمینان از تضمین حقوق زنان است.»
برخی معتقدند که پس از دورهی سوم فمینیسم، دورهی چهارمی نیز به وجود آمده است. فمینیسم در قرن ۲۱ تمرکز خود را از برابری حقوقی به انواع پنهانتر تبعیض، که سنجش آنها و مبارزه علیهشان دشوارتر میباشد، تغییر داده است. این دوره چهارم هدفهایی مانند رفع نابرابری اقتصادی، رفع تبعیض در محیط کار، رفع کار بدون دستمزد و رفع خشونت خانگی و جنسی را هدف قرار داده است. دورهی چهارم عمدتا توسط جنبش «می-تو» و راهپیماییهای زنان در سراسر جهان قدرت گرفته و دستاوردهای فراوانی داشته است. جسیکا آبراهامز مینویسد: «نسلی جوان از زنان در حال درک این واقعیت هستند که برابری حقوقی به برابری در عمل تبدیل نشده است.»
از میان همه جنبشهای اجتماعی که به دنبال بهبود وضعیت افراد بشریت هستند، تنها فمینیسم میتواند ادعا کند که زندگی نیمی از انسانها را، اقلا در غرب، به طور دائم بهتر کرده است. جنبش فمینیستی نسخه مطلوبی را که فرهنگهای مختلف نسبت به نقشهای جنسیتی داشتند ا تغییر داده است. این جنبش همچنین کیفیت مشاغل، مسائل مربوط به تربیت کودکان، نحوه برخورد دولت با زندگی خصوصی و نحوه استخدام شرکتها و موسسات عمومی را نیز تغییر داده است.
علاوه بر دستاوردهای بزرگ جنبش فمینیستی، مانند دسترسی به سقط جنین و عدالت دستمزد، بسیاری از آزادیهای روزمرهای که زنان امروز از آنها برخوردارند، در گذشتهای نه چندان دور به دست آمدهاند. برای مثال در کلینیکهای تنظیم خانواده بریتانیا، مجوز دادن وسایل جلوگیری از بارداری به زنان مجرد، تازه از سال ۱۹۷۴ صادر شده است. همچنین تا پیش از تصویب قانون تبعیض جنسی در سال ۱۹۷۵، بانکهای بریتانیایی میتوانستند به زنانی که ضامن مرد نداشتند وام یا کارت اعتباری ندهند.
اما این پیروزیها به راحتی به دست نیامدهاند. در نخستین روزهای جنبش، طرفداران حقوق زنان در بریتانیا با سرکوب و مخالفتهای شدید روبرو بودند. فمینیستها در سراسر تاریخ و در تمام نقاط جهان، مورد تمسخر و خشونت قرار میگرفتند؛ و از آنجایی که در جهان امروز هم هر روزه میلیونها زن، به انحای گوناگون، در معرض خشونت جنسیتی هستند، جهان ما هنوز هم به روحیهی فمینیستی نیاز دارد. مبارزه هنوز تمام نشده است و ادامه خواهد یافت.