نشان تجارت - مدیرمسئول کیهان امیدوار است دولت مسعود پزشکیان، سیاستی غیراصلاحطلبانه در پیش بگیرد یا دستکم، در این زمینه، آنقدرها از مشی مقبول کیهان فاصله نگیرد.
«حسین شریعتمداری» مدیر مسئول روزنامه کیهان در آخرین یادداشت خود قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری (با عنوان «انگیزه اگر خدمت است باید ائتلاف کنید!») به «ضرورت حیاتی» ائتلاف کاندیداهای «جبهه انقلاب» پرداخته و در توضیح و توجیه این ضرورت نوشته است:
«هنگامی که پای اسلام و انقلاب در میان است و یکی از کاندیداها (صرفنظر از شخصیت حقیقی او) با جماعتی بدسابقه، نابلد، خودباخته، التماسکننده در مقابل دشمنان بیرونی، بیاعتنا به قشر مستضعف، همسو با جرج سوروس صهیونیست، مخالف توان نظامی کشور و کسانی که بارها وابستگی آنها به دشمنان بیرونی تجربه شده است و... محاصره شده و به میدان آمده باشد... ائتلاف کاندیداهای جبهه انقلاب و حضور تککاندیدایی در صحنه، یک ضرورت اسلامی و انقلابی است و نادیده گرفتن آن- بدون تعارف و با عرض پوزش- با شخصیت انقلابی کاندیداها همخوانی نداشته و دور از انتظار است!»
اگرچه کاندیداهای فرعی جناح اصولگرا به توصیه مدیرمسئول کیهان عمل کردند، ولی کاندیداهای اصلی کنار نرفتند؛ بنابراین به نظر میرسد که آقای حسین شریعتمداری، قبل از اینکه از کاندیداهای اصولگرا انتقاد کند که چرا ائتلاف نمیکنید که خطر در کمین است و «پای اسلام و انقلاب در میان است»، باید از شورای نگهبان انتقاد کند که چرا فردی را تاییدصلاحیت کرده که حضورش در انتخابات، برای اسلام و انقلاب خطرآفرین شده است.
آقای شریعتمداری در یادداشت روز چهارشنبهاش نوشته اس کهت در انتخابات سال ۱۳۹۲، از نامزدهای متعدد اصولگرا خواسته که ائتلاف کنند، ولی آنها توصیهاش را نشنیده گرفتهاند. او در همین یادداشت (با عنوان «مرد آن است که از حرفش برگردد!»)، افزوده است: «ائتلاف کاندیداهای جبهه انقلاب یک ضرورت اسلامی و انقلابی است و نادیده گرفتن آن از سوی هرکه باشد، بیتوجهی آشکار به این مبانی و اصول تلقی میشود.»
وقتی تجربه نشان میدهد که کاندیداهای متعدد جناح اصولگرا، نهایتا به یک کاندیدا تقلیل نمییابند و باقی ماندن آنها در صحنه انتخابات، بیتوجهی آشکار به مبانی و اصول اسلامی(!) و انقلابی است، قاعدتا آن نهاد اسلامی و انقلابیای هم که مجددا اجازه دادهاند اصولگرایان با چند کاندیدا وارد انتخابات ریاست جمهوری شوند، باید مورد انتقاد جناب شریعتمداری باشند؛ چراکه همین جواز و امکان، ائتلاف اصولگرایان را ناممکن میکند.
مدیرمسئول کیهان «شخصیت حقیقی» مسعود پزشکیان را رد نمیکند، ولی او را کاندیدایی میداند که «با جماعتی بدسابقه، نابلد، خودباخته، التماسکننده در مقابل دشمنان بیرونی، همسو با جرج سوروس صهیونیست» نشست و برخاست دارد و از سوی این افراد «محاصره» شده.
اگر واقعا چنین است، چطور ممکن است این وضعیت ربطی به شخصیت حقیقی پزشکیان نداشته باشد؟ واقعیت این است که کیهان فعلا در مرحله تعارف با پزشکیان است. اگر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود، به تدریج روزنامه کیهان از مرحله تعریف و تعارف عبور میکند و او را هم مثل جواد ظریف و روحانی با انواع و اقسام تهمتها و دشنامها مینوازد.
نکته دیگر اینکه، جناب شریعتمداری در یادداشت روز چهارشنبه خود نوشته است که پزشکیان «در دایرۀ انقلاب» است. شریعتمداری در سال ۱۳۹۲ هم، پس از پیروزی روحانی در انتخابات، مدعی شد که روحانی اصولگرا است و پیروزی او در حقیقت پیروزی اصولگرایان در انتخابات بوده.
اما دیری نپایید که کیهان فراموش کرد که ریاست جمهوری روحانی را مصداق پیروزی اصولگرایان در انتخابات خوانده و مدام روحانی را به باد انتقاد گرفت؛ تا جایی که اخیرا رد صلاحیت روحانی در انتخابات مجلس خبرگان را امری بدیهی دانست و حتی مدعی شد «تودههای عظیم مردم از تاییدصلاحیت ایشان برای دور دوم انتخابات متعجب بوده و گلایه داشتند که با توجه به عملکرد و مواضع آقای روحانی در دور اول ریاست جمهوری، چرا شورای نگهبان برای بار دوم نیز صلاحیت ایشان را تایید کرده است؟!»
اگر پیروزی روحانی در انتخابات سال ۹۲، پیروزی یکی از اصولگرایان بود، چرا عملکرد و مواضع روحانی در دور اول ریاست جمهوری، آنقدر برای کیهان ناخوشایند از آب درآمد؟ دلیلش روشن است:، چون سیاست داخلی و خارجی دولت روحانی، سیاستی اصلاحطلبانه بود.
الان هم مدیرمسئول کیهان امیدوار است دولت مسعود پزشکیان، سیاستی غیراصلاحطلبانه در پیش بگیرد یا دستکم، در این زمینه، آنقدرها از مشی مقبول کیهان فاصله نگیرد. به همین دلیل جناب شریعتمداری هنوز حساب «شخصیت حقیقی» پزشکیان را از کسانی که دست یاری به سوی پزشکیان دراز کردهاند تا جلوی درازدستی تندروها را تا حدی بگیرند، جدا میکند.
پزشکیان در جناح سیاسی اصلاحطلب حضور دارد و قاعدتا اطرافیان و حامیان و یارانش نیز اصلاحطلباند. و، چون چنین است، او نه میتواند و نه میخواهد در سیاست خارجی غربستیز باشد و در سیاست داخلی آزادیستیز؛ بنابراین مدیر مسئول کیهان، در صورت پیروزی پزشکیان در انتخابات، دیر یا زود به سراغ شخصیت حقیقی پزشکیان نیز میرود و او را نیز به انواع و اقسام اتهاماتی متهم میکند که پیشتر متوجه «دولت اصولگرای روحانی» کرده بود.
نکتۀ دیگر اینکه، حسین شریعتمداری اطرافیان پزشکیان را «بیاعتنا به قشر مستضعف» توصیف کرده. در حالی که وقتی قشر مستضعف در حال اعتراض به افزایش قیمت بنزین بود، روزنامه کیهان آنها را «اشرار اجارهای» نامید و در صفحۀ اولش تیتر زد: اعدام با طناب دار در انتظار اشرار اجارهای.
وضع قشر مستضعف در دوران ریاست جمهوری خاتمی یا در دولت اول روحانی، هزار بار بهتر از وضع این قشر در دوران دولت کنونی. با این حال آدم حتی اگر به قشر مستضعف بیاعتنا باشد، باز هزار بار بهتر از این است که به فکر انداختن طناب دار بر گردن اعضای این قشر باشد! هر چند که به پزشکیان هر نقدی وارد باشد، اتهام بیاعتنایی به مستضعفین برچسبی است که حتی به رخت و ریخت او نمیچسبد چه رسد به مشی و مرامش.
دیگر اینکه، آقای شریعتمداری باید از خودش بپرسد چرا وقتی– به قول ایشان البته– «افراد همسو با جرج سوروس» (یا همان «اصحاب فتنه»!) به یاری یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری آمدهاند، شانس پیروزی او چنان افزایش یافته که جناب ایشان به کاندیداهای اصولگرا با اصرار توصیه میکنند همگی کنار بروید که بوی باخت به مشام میرسد؟!
در واقع، شریعتمداری باید به این سوال پاسخ دهد که اگر اطرافیان پزشکیان واقعا همسو با جرج سوروس هستند، نحوه سیاستورزی و حکمرانی شما اصولگرایان چگونه بوده که مردم حتی رجال سیاسی «همسو با جرج سوروس» را به شما ترجیح میدهند؟! بگذریم که اتهام کیهان ساخته «ملاقات خاتمی و جرج سوروس» دروغی بیش نیست؛ و نهایتا اینکه، چرا وقتی اصولگرایان با چهار کاندیدا وارد عرصه انتخابات شدند، مدیرمسئول روزنامه کیهان از آرایش سیاسی اصولگرایان در انتخابات انتقاد نکرد؟ دلیلش روشن است: او نیز امیدوار بود بمباران پزشکیان از سوی چند کاندیدای دست راستی، به سود جناح راست تمام شود.
لذت کوبیدن حریف در نزاعی ۴ به یک، اکنون جای خودش را به هراس از شکست داده. اتفاقا «نابلد» همین کاندیداهای مقبول جناب حسین شریعتمداری بودند که با نحوه حملاتشان به پزشکیان و تلنبار کردن دروغ بر دروغ در نقد دولت روحانی، آب در آسیاب اصلاحطلبان و اعتدالیون ریختند و شانس پیروزی خودشان به عنوان تندروهای فاقد خردمندی سیاسی را به شدت کاهش دادند.