کد خبر: ۲۸۱۳۴
۱۵:۵۵ -۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰

کودکان خیابانی و دغدغه‌ای به‌نام بقا و پناه

اگر حس کارایی کودک به‌خوبی شکل نگیرد که معمولاً در کودکان کار و خیابان به‌درستی شکل نمی‌گیرد، قطب مخالف خود یعنی احساس حقارت را تقویت می‌کند و این احساس حقارت برای کودکان بسیار آسیب‌زا است که خشم نهفته، بزهکاری و فعالیت‌های مجرمانه شدید از نتایج شکل‌گیری احساس حقارت در کودکی است.

نشان تجارت - کودکان خیابانی؛ کودکانی که آرزویی ندارند به‌جز داشتن سرپناه و آینده‌ای که لااقل تا حدی مشخص باشد. همین کمبود بسیاری از آن‌ها را ناخواسته با عقده‌های روانی مواجه کرده است. آن‌ها دهه‌هاست که در حاشیه همین خیابان‌ها مورد تبعیض اجتماعی قرار گرفته و می‌گیرند.

معمولاً به‌جایی نامعلوم و مجهول هدایت می‌شوند و با بی‌توجهی‌ها، کدورت‌ها، بی‌تفاوتی‌ها و حقارت‌ها بزرگ شده و دچار بی‌هویتی می‌شوند. آن‌ها ممکن است در آینده‌ای نزدیک کینه و خشمی ناشناخته نسبت به جامعه و محیط اطرافشان پیدا کنند که سال‌ها بعد می‌تواند به‌شکل یک انسان جامعه‌ستیز خودش را نشان دهد.

کودکان خیابانی معمولاً دارای سنین کودکی تا نوجوانی هستند. در این سنین، دو مرحله رشد روانی - اجتماعی مهم از نظر تئوری روانشناسی اتفاق می‌افتد. مرحله کارایی در برابر احساس حقارت و مرحله سردرگمی هویت. اریکسون، روانکاو اجتماعی در رابطه با این سنین دو نظریه مطرح می‌کند. مرحله رشد کارایی در برابر احساس حقارت معمولاً کودکان دبستانی را در خود جا می‌دهد. در این سن کودک باید مهارت‌های اجتماعی را به‌خوبی فرا گیرد، یادگیری در مدارس و خانواده به‌گونه‌ای باشد که کودک احساس کارآمدی کند و خود را فردی مفید در اجتماع و خانواده بداند.

اگر حس کارایی کودک به‌خوبی شکل نگیرد که معمولاً در کودکان کار و خیابان به‌درستی شکل نمی‌گیرد، قطب مخالف خود یعنی احساس حقارت را تقویت می‌کند و این احساس حقارت برای کودکان بسیار آسیب‌زا است که خشم نهفته، بزهکاری و فعالیت‌های مجرمانه شدید از نتایج شکل‌گیری احساس حقارت در کودکی است.

مرحله هویت در برابر سردرگمی هویت معمولاً مخصوص سن نوجوانی است. در این سن، فرد نه کاملاً کودک است و نه کاملاً در نقش بزرگسال قرار دارد، به همین دلیل به‌دنبال یافتن هویت خود است. فرد در این مرحله به تحصیل، ورزش، تجربه مکاتب ایدئولوژیک مختلف می‌پردازد تا هویت خود را بیابد، در نتیجه این مرحله، نوجوانان انتزاعی‌تر فکر می‌کنند، تخیلات آن‌ها قوی‌تر می‌شود، ایده‌آل فکر می‌کنند و اگر در این سن، جامعه و خانواده فرصتی برای هویت‌یابی صحیح کودکان فراهم نکنند، امکان این مساله وجود دارد که کودک هویت خود را در هویت‌های آسیب‌ساز مانند هویت‌های خشونت‌آمیز پیدا کند. در نتیجه مرحله هویت‌یابی اگر صحیح انجام نشود، ممکن است تبدیل به بی‌هویتی و یا ایجاد هویت‌های ناقص شود که اساساً مشکل‌ساز خواهد بود.

آیا می‌توان گفت کودکان خیابانی متشکل از یک باند با گروه‌های مشخص شده هستند؟

جامعه‌ای که سیاست‌هایش به‌لحاظ ساختارهای تولید و توزیع ثروت و عدالت اجتماعی در جهت افزایش فرافکنی و دادن آدرس نادرست است، سعی دارد گناه وجود و افزایش روزافزون کودکان کار در جامعه را به دوش عده‌ای رییس باندها انداخته و از قبول مسئولیت‌های این پدیده نامبارک سرباز زند.

ما شهروندان نیز سعی داریم با قبول این داستان، دوش خود را از قبول مسئولیت شهروندی در قبال کودکان در معرض آسیب و مظلوم جامعه سبک‌تر احساس کنیم.

اگر باندهای سوءاستفاده‌ سازمان‌یافته از کودکان وجود داشته و مسبب ایجاد و روزافزونی کار کودکان هستند، به‌راستی چرا تاکنون یکی از این باندها شناسایی و سردسته‌های آن‌ها دستگیر و مجازات نگردیده است؟

همه ما در قبال کودکان کار مسئولیم

همه ما وظیفه داریم به این کودکان رسیدگی کنیم و همه دستگاه‌ها باید در این رابطه مشارکت و همکاری بین‌بخشی داشته باشند. مردم می‌توانند با مشارکت‌هایشان به مقوله کودکان کار برای همیشه پایان دهند.

معتمدین شهرها، گروه‌های تشکیل‌شده در اصناف، پیگیری‌های شهروندان و کمک‌های مردمی می‌تواند کمک‌های زیادی در خصوص فروپاشی این معضل اجتماعی داشته باشد.

آموزش صحیح اجتماعی، ترویج اخلاق دینی و انسانی، بیدار نگه‌داشتن وجدان انسانی، همه از جمله وظایف مراکز تربیتی و فرهنگی در رسانه است. توجه دقیق مسئولان اشتغال و کار در جامعه به‌نحوه استخدام کارگزاران و کارگران و اجرای دقیق مفاد قانون کار نیز می‌تواند عامل کاهنده این پدیده به‌شمار بیاید.

تک‌تک مردم جامعه باید خودشان را مسئول بدانند و با مشارکت خودجوش، مسئولان را در پیشبرد اهداف مبارزه با ترویج کودکان کار هدایت کنند.

مهدی سهراب پور، فعال اجتماعی

ارسال نظرات
گوناگون